به گزارش خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)، امیرکاووس بالازاده، منتقد ادبی، عصر دیروز، پنج شنبه، 17 شهریور، در نشست نقد رمان «ایراندخت»، نوشته بهنام ناصح، این رمان را اثری به ظاهر درباره زندگی سلمان فارسی دانست و پس از توضیح درباره زندگی و شخصیت سلمان گفت: این رمان ظاهرا گوشهای از زندگی سلمان فارسی را بازتاب میدهد، ضمن آنکه در پرداخت داستان در گذشته و زمان حال، تضادها و تشابهاتی احساس میشود.
وی افزود: ناصح در این اثر با توجه به مضمون، خود را از قید و بند و پیچیده کردن زبان رهانیده است و سادگی زبان او سبب شده خواننده با آن راحتتر کنار بیاید و با فضای داستان ارتباط برقرار کند. ضمن آنکه تعلیق شکل یافته در رمان در نسبت با اینکه آیا مسایل طرح شده، مسایل روز است یا نیست یا آیا سلمان واقعا سلمان فارسی است باید به جرات از نقاط قوت این رمان به شمار آورد.
محسن حکیم معانی، منتقد دیگر حضور یافته در این برنامه نیز در ادامه صحبتهای بالازاده درباره وجوه تاریخی رمان «ایراندخت» توضیح داد: «ایراندخت»، کاری شبه تاریخی است و ما فقط از یک نگاه میتوانیم این کار را تاريخی بنامیم.
وی افزود: به چند گونه میتوانیم در ادبیات داستانی با تاریخ برخورد کنیم. گاهی تاریخ عنصر روایی است که طرح رمان براساس آن شکل میگیرد و گاهی آن را به عنوان پس زمینه رمان در نظر میگیریم که رمان آقای ناصح از این دسته است.
این منتقد همچنین با اشاره به نامگذاری این کتاب گفت: با توجه به اسم رمان، به نظر میرسد شخصیت اصلی آن ایرندخت است، در حالی که شخصیت اصلی اثر، روزبه است و او اهمیت دارد و این نامگذاری ما را به مساله دیگری رهنمون میسازد.
حکیم معانی به ابعاد مضمونی و داستانی این رمان اشاره کرد و توضیح داد: ناپایداری و رو به زوال بودن حکومت ساسانیان بخشی از محورهای شکل گیری این داستان است و مام وطن در شرایطی که ایرندخت با آن دست به گریبان است، بی شباهت نیست. فقر گسترده، رواج خرافات، تبعیض طبقاتی حاکم بر آن روزگار و ضعفهای مدنی و سیاسی در حکومت مرکزی و ارتشی که به سبب سالها جنگ رو به اضمحلال است، از موضوعاتی است که به خوبی در این کتاب طرح شدهاند.
بالازاده نیز با اشاره به گفتههای حکیم معانی درباره نامگذاری کتاب گفت: به نظر من نام این کتاب میخواهد از ایران نشانی داشته باشد، چرا که سرگذشت ایران است. از سوی دیگر نیز در همه فرهنگها برای وطن و خاک، عنصر مونث قایل میشوند و لزومی ندارد اسم این کتاب مثلا روزبه باشد، چراکه روزبه برای این داستان کنایه است.
وی افزود: راوی اصلی این کتاب ایراندخت است و از بلاهایی که بر سر او میآید، صحبت می کند. او راوی مصایبی است که به ایران گذشته و پایان قصه هشدار میدهد و میگوید اگر دنبال قشری گری برویم و دین را به درستی در نیابیم، نزول بلا اجتناب ناپذیر است.
این منتقد با اشارهای دیگر به موضوع این کتاب، توضیحات خود را این گونه تکمیل کرد: در دوران انحراف زرتشتیها و پیچیده شدن دینشان، مردم از آن دین و حتی از ایران گریزان بودند. ایران اواخر ساسانی، آن سادگی و پاکی را در تعالیم اسلامی میبیند و به آن پناه می برد و آن را کامل مییابد.
سپس حکیم معانی نیز درباره ابعاد روایت و قصه پردازی این کتاب گفت: «ایراندخت» از زبان دانای کل روایت می شود، البته میتوانست راوی اول شخص و زوایای روایت دیگری هم داشته باشد. ولی اهمیت دانای کل در آن بوده که به نویسنده اجازه وسعت نظر بیشتری بدهد.
نویسنده «ارواح مرطوب جنگلی» گفت: پرداختن به شخصیتهای متعدد داستانی این کتاب میتواند مقدمات یک داستان وسیع تر را فراهم کند، از سوی دیگر موقعیت شخصیت داستانی پدر سلمان، وضعیت ایران اواخر ساسانی که در حال فروپاشی است، اوضاع عقیدتی مغها و در نهایت تحول روزبه یا همان سلمان فارسی، میتوانست زمینههای ایجاد یک سه گانه را از دل این داستان بهوجود آود. در این صورت عناصر داستانی نیز به عمق بیشتری دست می یافتند.
وی در پایان گفت: فکر میکنم زبان در این داستان به پالایش بیشتری نیاز دارد. همچنین از برخی اشتباهات صرفی، نحوی و ویرایشی نیز نمیتوان در آن چشم پوشی کرد. ای کاش ویراستار در این کتاب دستی می برد، چرا که واضح است که نویسنده به دلیل پیشبرد فضای داستانی از رعایت پارهای نکات ویرایشی بازمانده است.
یوسف علیخانی، ناشر رمان «ایراندخت» نیز نیز در پایان این جلسه، این کتاب را رمانی دانست که مخاطبانش تا به حال اقشار و گروه های سنی مختلف بودهاند.
به گفته او این کتاب مراحل نوبت سوم چاپ را می گذراند.
«ایراندخت»، اواخر سال گذشته(89) از سوی نشر آموت راهی بازار کتاب شد.
جمعه ۱۸ شهریور ۱۳۹۰ - ۱۱:۱۱
نظر شما