شنبه ۲ مهر ۱۳۹۰ - ۱۳:۰۰
من یک مارکسیست بودم

نویسنده کتاب «مارکسیسم: دیکتاتوری و دموکراسی» جزو معتقدان به مارکسیسم و به اصطلاح کمونیست بود، اما اکنون به صف مخالفان این اندیشه پیوسته است، زیرا علاوه بر نادرست يافتن برخی پایه‌های تئوریک مارکس، کارنامه گروه‌های چپ ایران را نیز سیاه و خیانت‌بار می‌داند._

غلامحسين مظلومي‌عقيلي، در گفت‌وگو با خبرگزاري كتاب ايران(ايبنا)، بيان كرد: من در سال‌هایی نه چندان دور، از باورمندان به مارکسیسم بودم. همین موضوع سبب شد چند سالی را به مطالعه درباره این اندیشه و مکتب اختصاص دهم، اما آن چه از این مطالعات برایم حاصل شد، دست کشیدن از مارکسیسم به عنوان مکتب و اندیشه‌ای بود که به آن ایمان داشتم.

وي افزود: در این کتاب تاکید کرده‌ام که برخلاف تصور روشنفکران هوادار مارکسیسم در کشورمان، این تفکر تبدیل به یک مذهب و همچنين اندیشه و روشي دگم، خشک و انتقادناپذیر شد، ویژگی‌هایی که مارکس آنها را مورد انتقاد قرار می‌داد.

مظلومي‌عقيلي در توضیح ادعای خود گفت: یکی از کتاب‌های لنین؛ «کائوتسکی مرتد» نام دارد. او واژه مرتد را به کار می‌برد در حالی که این واژه، تنها در دین و مذهب معنا می‌یابد. حال این سوال پیش می‌آید که آیا مارکسیسم یک مذهب است که لنین در مرام خود، واژه «مرتد» را درباره کائوتسکی به کار می‌برد.

این نویسنده درباره دلایل دیگری که سبب سست شدن عقیده‌اش به مارکسیسم شدند گفت: کارنامه سیاه تمام گروه‌های چپ در کشورمان یکی دیگر از علل دست برداشتن من از مارکسیسم بود. در کارنامه همه این گروه‌ها، کژروی و آسیب زدن به منافع ملی کشور ديده مي‌شود. آن چه مرا به بازنگری در عقایدم واداشت این بود که از دل اندیشه مارکس، گروه‌هایی در کشورمان پدید آمدند که جز خیانت به این کشور، سود دیگری برای آن نداشتند.

مظلومي‌عقيلي ادامه داد: می‌توان نتیجه گرفت که بررسی دو موضوع، بیهوده بودن طرفداری از مارکسیسم را نشان می‌دهد. نخست، اشتباهات تئوریک در اندیشه مارکس است و دوم، کارنامه ننگین، وطن‌فروشانه و توام با خیانت گروه‌های مارکسیست ایرانی. امیداوارم جوانان کشورمان این کتاب را بخوانند و آن چه مورد نظر نویسنده بود، به آنان انتقال یابد.

وی بخشی از نادرستی دیدگاه‌های مارکس و انگلس را مربوط  به مباحث آنان درباره ریشه مذهب، ملیت، مليت‌گرایی و همچنین اختلاف میان قومیت‌ها دانست و گفت: بخش دیگری از این نادرستی در پاسخ به این پرسش مشخص می‌شود که آیا اساسا جامعه آرمانی و ایده‌آلی که مارکس در آثارش به بشریت نوید می‌دهد، قابل اجرا و دست‌یافتنی است یا خیر.

مظلومي‌عقيلي یادآور شد: من برخلاف مخالفان تمام‌ عمر مارکسیسم، در عین مخالفت با این تفکر، معتقدم که مارکس و انگلس، هر دو انسان‌دوست بودند و هر دو انگیزه‌های انسانی داشتند. نیت آنان در طرح اندیشه‌شان، انسان‌دوستانه بود، زیرا مارکسیسم در پیوند مستقیم با ستم‌کاری نظام سرمایه‌داری قرن نوزدهم قرار دارد و واکنشی به آن قلمداد می‌شود.

وی افزود: به اعتقاد من، مارکسیسم یک کنش نیست، بلکه یک واکنش است. این اندیشه، واکنشی طبیعی نسبت به شرایط غیرانسانی سرمایه‌داری قرن نوزدهم بود که باید بروز داده می‌شد.

مظلومي‌عقيلي تعدیل شدن برخی مواضع سرمایه‌داری و وضع قوانینی در حمایت از کارگران در این نظام را ناشی از وجود تفکر مارکسیسم دانست و گفت: سرمایه‌داری غربی در قرن بیستم، برخی مواضعش را تصحیح کرد و این امر، بی‌گمان از پیامدهای اندیشه مارکس بود. نظام‌های سرمایه‌داری از ترس درگرفتن انقلاب‌های سوسیالیستی در جوامع‌شان، اقداماتی در جهت منافع کارگران انجام دادند.

اين نويسنده، اشتباه بزرگ تئوریک پایه‌گذاران مارکسیسم را تعمیم واقعیت‌های یک زمان و مکان مشخص به همه دنیا دانست و گفت: مارکس و انگلس واقعیت‌های جاری در اروپای غربی قرن نوزدهم را برای تمام دنیا صادق دانستند. برای نظام برده‌داری و فئودالی موجود در اروپای غربی آن زمان که مارکس به آنها استناد می‌کرد، نمی‌توانیم نظام‌هایی کاملا مشابه در آن دوران ایران یا برخی دیگر از کشورها بیابیم. این موضوع، ریشه در مطلق‌اندیشی مارکس دارد.

وی به گردآوری سیزده عنوان از مقالاتش در نقد مارکسیسم در این کتاب اشاره کرد و گفت: مقاله نخست «لنین و دموکراسی» نام دارد. در این مقاله سی و شش صفحه‌ای، با استناد به نوشته‌های لنین نشان دادم که او اعتقادی به دموکراسی نداشت و عجیب‌ترین جنایات تاریخ را مرتکب شد. در یکی دیگر از مقاله‌ها با عنوان «دیکتاتوری، پاک‌ترین انسان‌ها را نیز به بیراهه کشاند» به مقوله دیکتاتوری در اندیشه مارکس پرداختم. نقد ابوالقاسم لاهوتی، ستایش‌گر ایرانی استالین و همچنین فروپاشی شوروی، موضوعات دو مقاله دیگر از این کتاب‌اند.

مظلومي‌عقيلي به اختصاص چند مقاله به نقد تئوری‌های مارکس اشاره کرد و گفت: او معتقد بود فساد و رذایل اخلاقی، پیامدهای مستقیم مالکیت خصوصی و نظام سرمایه‌داري‌اند. بنابراین، در جامعه سوسیالیستی که مالکیت خصوصی در آن جایی ندارد، اخلاق انسانی شکوفا می‌شود و رذایل اخلاقی از میان می‌روند.

وی افزود: من به چندین کشور سوسیالیستی سفر کرده‌ام و در نقد این نظر مارکس، شاهد مثال‌هایی از جوامع این کشورها ذکر کردم. در این جوامع نه تنها تمام رذایل اخلاقی موجود در جوامع سرمایه‌داری به چشم می‌خورند، بلکه شدت آنها نیز بیشتر است.

مظلومي‌عقيلي، نقد دیدگاه‌های لنین درباره اخلاق و همچنین اثبات نادرستی نظرات مارکس درباره شرایط لازم و کافی برای بروز انقلاب سوسیالیستی را موضوعات دو مقاله دیگر این کتاب برشمرد.

چاپ نخست «مارکسیسم: دیکتاتوری و دموکراسی» با 334 صفحه و بهاي 68000 ريال از سوی انتشارات ايران‌مهر منتشر شده است.

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها

اخبار مرتبط