دوشنبه ۲ آبان ۱۳۹۰ - ۱۱:۱۸
«باغ كيانوش» می‌تواند در ادبيات نوجوان ماندگار شود

«حسين فتاحي» در نشست تقد و بررسي رمان «باغ كيانوش» از کلیت اين اثر دفاع كرد و گفت: داستان خوش‌ساخت «باغ كيانوش» يكي از رمان‌هايي است كه مي‌تواند در ادبيات نوجوان ماندگار شود. رمان نوجوانانه «باغ کیانوش» ساعت 17 تا 19 ديروز یکم آبان ماه با حضور نویسنده اثر در سرای اهل قلم نقد شد.-

به گزارش خبرگزاری کتاب ایران(ایبنا)،در ابتدای این نشست، «علی‌اصغر عزتی‌پاک» نويسنده اثر، درباره‌ شکل‌گیری داستان این کتاب توضیح داد: من در زمان جنگ بچه بودم و به طور مستقیم با جنگ سروکار نداشتم اما روستای محل سکونت ما در نزدیکی همدان و پایگاه هوایی نوژه بود و همیشه درگیری‌های زیادی در اطراف آن جریان داشت. ضدهوایی‌ها، هواپیماهای عراقی را می‌زدند و دو هواپیمای عراقی نیز در نزدیکی روستای ما سقوط کردند اما هیچکدام از خلبان‌ها دستگیر نشدند. یکی کشته و دیگری مفقود شد و مردم مدت‌ها درباره خلبانی که مفقود شده بود داستان‌سرایی می‌کردند.

در ادامه این جلسه، «حسین فتاحی» خلاصه‌ای از رمان «باغ کیانوش» را بازگو کرد و سپس نقاط قوت داستان را شرح داد. وي گفت: من از کلیت کار دفاع می‌کنم. کار خوبی است. ایشان در جنگ شرکت نداشته‌اند. رفت و آمد هواپیماها تجربه نابی نبوده که نویسنده بر اساس آن داستان بنویسد و این داستان زاییده تخیل نویسنده است. داستان خوش‌ساخت «باغ كيانوش» يكي از رمان‌هايي است كه مي‌تواند در ادبيات نوجوان ماندگار شود.

نویسنده کتاب «عشق سال‌های جنگ» یکی دیگر از امتیازات این رمان را ایجاد پیوند بین دو واقعه تاریخی عنوان کرد و در این‌باره توضیح داد: نویسنده بین اردو زدن روس‌ها در نزدیکی روستا در زمان جنگ جهانی دوم و سقوط هواپیمای عراقی در آن منطقه پيوند مي‌زند. نمايش عكس‌العمل مردم در دفع دشمن و درس گرفتن از گذشته نكات قابل توجهي است كه در اين رمان به آنها توجه شده است.

اين منتقد، نشان دادن روحيه همكاري و ايثار مردم را يكي ديگر از نقاط قوت اثر ناميد و گفت: به خوبي حس مي‌شود كه نويسنده روستا را به عنوان نمادي از كشور در نظر گرفته است و 3 نفر شخصيت اصلي داستان كه تا پيش از ورود خلبان دشمن با هم برسر جنگ بوده‌اند، نماد مردم كشور هستند كه با ورود دشمن خارجي منافع شخصي خودشان را فراموش مي‌كنند و براي حفظ منافع ملي متحد مي‌شوند.

او ديگر نقطه قوت اين رمان نوجوان را اين‌گونه بيان كرد: «باغ كيانوش» راحت خوانده مي‌شود. «ماجرايي» است و اين‌ها از خصيصه‌هاي مهم رمان نوجوان است؛ چون نوجوانان حوصله شخصيت‌پردازي و فلسفه‌بافي را ندارند.

«فتاحي» در ادامه گفت: «باغ كيانوش» نقطه تعليق خوبي دارد كه باعث مي‌شود خواندن ادامه داستان براي نوجوان كشش زيادي داشته باشد. اين نقطه تعليق، نقاط بحران زيادي را به‌وجود مي‌آورد و همين نقاط بحران، داستان را جذاب‌تر مي‌كنند. «باغ كيانوش» هم مثل هر داستان خوب ديگري در بخش پاياني نقطه‌ اوجي دارد. مردم سر مي‌رسند و دشمن دستگير مي‌شود. در پايان اين اثر مردم روستايي با تلاش و پشتكار در برابر خلبان درس‌خوانده پيروز مي‌شوند.

نويسنده «مدرسه انقلاب» در بخش ديگري از سخنانش اظهار داشت: به نظر من نويسنده از اين امكان برخوردار بود كه از تصاوير خوبي كه در اختيار داشت استفاده كند. به عنوان مثال شايد براي نوجوان امروز روشن نباشد كه روس‌ها چرا در نزديكي همدان حضور داشته‌اند. در زمان جنگ جهاني دوم شمال ايران در دست روس‌ها بوده و جنوب و غرب در دست انگليسي‌ها بوده است. اگر استثنايي در اين مورد وجود دارد بايد نويسنده آن‌را توضيح دهد.

او هم‌زماني و تصادفي بودن بسياري از اتفاقات داستان را يكي ديگر از نقاط ضعف آن خواند و گفت: بچه‌ها نقشه مي‌كشند كه در زمان جشن ازدواج پسر كيانوش به باغ او دستبرد بزنند اما او تصميم مي‌گيرد جشن را رها كند و سري به باغ بزند و تصادفاً در همان زماني اين كار را مي‌كند كه بچه‌ها در باغ هستند و هم‌زمان با اين اتفاقات هواپيماي عراقي نيز سقوط مي‌كند.

نويسنده «كودك و توفان» در ادامه افزود: برخي از اعمال شخصيت‌هاي داستان نيز قابل توجيه نبود. به عنوان نمونه، تصور اين‌كه يك پيرمرد خسيس و محتاط روستايي با ويژگي‌هاي كيانوش كه حتي در عروسي پسرش هم مواظب است بچه‌ها به باغش دستبرد نزنند، از درخت بالا برود و شاخه‌هاي آن را بشكند تا خلبان در حال مرگ را نجات بدهد دور از ذهن است.

وي اضافه كرد: نكته ديگر، برخورد خلبان است. معمولاً به خلبانان برخورد با چنين وضعيت‌هايي آموزش داده مي‌شود. خلبان اين داستان پس از سقوط لباس‌هاي كيانوش را مي‌پوشد تا با آن لباس‌هاي مبدل فرار كند ولي اين‌كار را نمي‌كند و با كيانوش و بچه‌ها درگير است. موتوري را پيدا مي‌كند و مي‌خواهد با استفاده از آن فرار كند اما باز هم رفتن را به تأخير مي‌اندازد و اين درگيري ادامه مي‌يابد. توجيهي براي تأخيرهاي خلبان وجود ندارد و به نظر مي‌رسد خلبان خودش را معطل مي‌كند تا داستان ادامه پيدا كند. در حقيقت نه پيرمرد با تجربه دنياديده و نه خلبان دانشگاه ديده و درس‌خوانده، هيچ‌يك رفتار حسابگرانه‌اي از خود نشان نمي‌دهند. البته نويسنده مي‌توانست با انتخاب زاويه ديد داناي كل نامحدود به ذهن اين شخصيت‌ها وارد شود و انگيزه‌شان را از چنين رفتارهايي توجيه كند.

«فتاحي» يكي ديگر از نقاط ضعف داستان را اين‌گونه توصيف كرد: شليك كردن خلبان به يك كودك آن ‌هم در زماني كه در فاصله زيادي از مرز كشورش قرار دارد هم غيرمنطقي است. معمولاً به خلبانان آموزش داده مي‌شود كه در چنين موقعيت‌هايي ريسك نكنند. گريه كردن خلبان بعد از اين حادثه نيز منطقي به نظر نمي‌رسد. خلبان با تركيبي از زبان اشاره، فارسي دست و پا شكسته و عربي صحبت مي‌كنند.

«عزتي‌پاك» درباره‌ انتقادات طرح شده در اين نشست توضيح داد: در زمان جنگ جهاني دوم، همدان يك منطقه برزخي بوده است. حضور روس‌ها در آن منطقه شايد در منابع تاريخي ذكر نشده باشد اما داستان‌هايي از اين حضور هنوز در خاطرات مردم كهنسال منطقه نقل مي‌شود. البته من به سنديت تاريخي اين مساله كاري نداشتم و بيشتر قصدم اين بود كه نشان بدهم اين منطقه هميشه در معرض خطر تجاوز بوده است و يك فصل كامل و چند فلاش بك را نيز به اين موضوع اختصاص دادم كه فكر مي‌كنم كافي باشد.

نويسنده‌ «باغ كيانوش» در ادامه توضيح داد: دليل اين‌كه چرا كيانوش خلبان را نجات مي‌دهد در داستان بيان نمي‌شود ولي وقتي برخوردهاي بعدي او در داستان بيان مي‌شود، خواننده با شخصيت او بيشتر آشنا مي‌شود و متوجه مي‌شود كه كيانوش با وجود خساست، شخصيت مهرباني دارد. خلبان هم به دليل اين‌كه كيانوش او را نجات داده او را نمي‌كشد و فرارش را به دلايل مختلفي هم‌چون امنيت باغ، وجود اين احتمال كه كسي در باغ حضور دارد و ممكن است حضور او را به ماموران دولتي خبر بدهد به تأخير مي‌اندازد.

او درباره تناقضات موجود در داستان اظهار كرد: من جنگ را به صورت مستقيم تجربه نكرده‌ام به همين خاطر درباره مسايل نظامي مطرح‌شده در داستان با يكي از افسران كاركشته صحبت كردم. با توجه به اين مشاوره‌ متوجه شدم كه بيشتر خلبانان عراقي به زبان‌هاي مختلفي هم‌چون عربي، انگليسي، فرانسه و تا حدودي فارسي مسلط هستند. درباره احساساتي شدن خلبان بعد از شليك كردن به عباس هم نكته‌اي را در نظر داشتم كه خلبانان معمولا با شليكي از راه دور مردم را مي‌كشند و چون قرباني‌شان را رودررو نمي‌بينند احساس عذاب وجدان نمي‌كنند اما وقتي از نزديك درد و رنج كودك معصومي را كه قرباني آنهاست مي‌بينند متأثر مي‌شوند.

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها