جايگاه شرح و نقد در فلسفه اسلامي / كجا ايستادهايم؟(1)
مسعود اميد: فلسفه براي فرهنگ معاصر ايران موضوعيت ندارد
فضاي فلسفي ما بسته است، زيرا گويي تنها يك روش در شرح فلسفه پيش رو داريم. شايد يكي از دلايل نبود شرح خوب در سنت فلسفي ما اين است كه خود فلسفه براي فرهنگ معاصر ايران موضوعيت ندارد. اين جملات بخشي از گفتههاي مسعود اميد، مدرس فلسفه دانشگاه تبريز، درباره جايگاه شرح و نقد در فلسفه اسلامي است.-
وي درباره كيفيت اين شروح و نقدها گفت: تعداد اين شرحها و نقدها چندان چشمگير نيست و همان تعدادي كه نوشته ميشوند نيز كيفيت مطلوبي ندارند. شرحهايي كه در دوره معاصر بر ملاصدرا نوشته شدهاند، در راستاي همان شروح كلاسيكاند و راه و روش و رويكرد جديدي در آنها به چشم نميخورد. براي مثال، شرحهاي علامه طباطبايي و آيتالله جواديآملي بر «اسفار» تفاوت ماهوي با شروح قرن دوازدهم اين اثر ندارند.
اميد ادامه داد: نقدهاي علامه طباطبايي، آيتالله مطهري، آيتالله حسنزاده آملي و آيتالله جواديآملي بر حكمت صدرايي نيز با وجود ارزشمندي، تفاوت بنيادي با نقدهاي دويست سال پيش ندارند. مقصودم اين است كه از سوي فيلسوفان رسمي حكمت صدرايي، حركت بنيادي در حوزه نقد و شرح اين فلسفه سر نزده است.
شرحهاي فلسفه اسلامي تكرار مكرراتاند
وي درباره ويژگيهاي شروح متون فلسفي در غرب و جهان اسلام و تفاوت آنها با يكديگر گفت: شرحهاي فلسفي ما چه در گذشته و چه در زمان حاضر در سه گروه جاي ميگيرند. برخي از آنها توضيحياند و متن فلسفي را توضيح ميدهند. برخي از آنها رفوگرانهاند، به اين معنا كه نكتههايي را كه فيلسوف به آنها اشاره نكرده است، به متن اضافه ميكنند. برخي از شرحهاي فلسفي نيز انتقادياند، مانند شرح فخر رازي بر «اشارات» ابن سينا. اين قالبها براي شرح فلسفه اسلامي، تاكنون تغييري نكردهاند و كماكان به همان شيوه دنبال ميشوند در حالي كه شارحان غربي متون فلسفي كلاسيك، شيوههاي قديمي را كنار گذاشتهاند.
اميد توجه به روشهاي جديد غربيان در شرح متون كلاسيك فلسفي را براي سنت فلسفه اسلامي ضروري دانست و گفت: در شروح غربيان تنوع رويكرد به چشم ميخورد؛ براي مثال هايدگر، كانت را از دريچه اگزيستانسياليسم شرح ميكند. رويكردهاي متفاوتي مانند پديدارشناختي، تحليلي و مقايسهاي در شروح غربيان به چشم ميخورد، در حالي كه شروح فلسفه اسلامي از قرنها پيش تاكنون تكراري و شبيه هماند.
نويسنده كتاب «مقايسه معرفتشناسي مطهري و كانت» ادامه داد: برخي از شروح جديد غربيان بر فلسفه كلاسيك، توام با بازسازي متناند. بازسازي متن با رفوگري آن فرق دارد و به گونهاي است كه گويي شارح، فلسفه جديدي را تاسيس كرده است، همان كاري كه «استراوسون» در شرح كانت انجام داد.
مدرس دانشگاه تبريز ويژگي ديگر شروح فلسفي جديد در غرب را بازخواني بيواسطه متن دانست و گفت: در اين نوع بازخواني، شارحاني كه تخصص درباره يك فيلسوف مشخص ندارند، متون وي را به طور بيواسطه مطالعه كرده، كتابي درباره فلسفه وي مينويسند، نظير كتابي كه ژيل دلوز درباره كانت و هيوم نوشت.
وي با مقلدانه خواندن شرحهايي كه بر فلسفه اسلامي نوشته ميشوند، گفت: عناصر و شيوههاي جديد در اين شروح به چشم نميخورند و ما همچنان شاهد تكرار مكرراتيم. اين در حالي است كه شرحهاي مفيد در فلسفه اسلامي با رويكردهاي متفاوت، سبب رشد اين فلسفه ميشوند و نبود شرحهاي مبتكرانه، فلسفه اسلامي را رو به افول ميبرد.
نويسنده كتاب «فلسفه اخلاق در ايران معاصر» درباره دليل اين ضعف در فلسفه اسلامي گفت: شايد يكي از دلايل نبود شرح خوب در سنت فلسفي ما اين است كه خود فلسفه براي فرهنگ معاصر ايران موضوعيت ندارد. بديهي است در شرايطي كه خود فلسفه موضوعيت نداشته باشد، اهالي اين عرصه، مبتكرانه عمل نميكنند.
از نقد ميترسيم
وي افزود: فضاي فلسفي ما تكمحورانه و بسته است، به اين معنا كه گويي تنها يك روش در شرح و بسط فلسفه پيش رو داريم. وقتي شرحي كه با استفاده از روشي جديد بر فسلفه اسلامي نوشته ميشود از سوي هيچ رسانه و جشنوارهاي مورد توجه قرار نميگيرد، بديهي است كه شارحان روشهاي جديد را رها ميكنند و به نوشتن شرحهاي تكراري رو ميآورند.
اميد ادامه داد: ما شرح نقادانه نداريم، زيرا فضاي انتقادي در جامعه ما چندان پردامنه نيست. شايد از نقدها استقبال شود، اما آنها را تاثير نميدهند.
وي بيشتر نقدهاي فلسفه اسلامي را روبنايي دانست و درباره دليل رواج آن گفت: در آموزش فلسفي ما، آموزش نقد جايي ندارد. بنابراين، ما نقد فلسفي را تمرين نكردهايم. يك دليل ديگر درباره ضعف نقدهاي فلسفي ما وجود دارد و آن اين است كه شايد به دليل منافع يا موقعيتمان ما از نقد ميترسيم.
نظر شما