به گزارش خبرگزاري كتاب ايران (ايبنا)، دکتر حسن ذوالفقاري در يازدهمين مجموعه درسگفتارهايي درباره عطار به بررسي «تمثيل و تمثل در آثار عطار» پرداخت و تمثيلهاي معروف آثار عطار و شيوههاي او در تمثيلپردازي را ارزيابي کرد. این نشست عصر چهارشنبه (11 آبان) در مرکز فرهنگی شهر کتاب برگزار شد.
در این درس گفتار مطرح شد که عطار كار سنايي را دنبال كرد و با استفاده از داستان و حكايت، مقاصد اخلاقي و عارفانه خود را به اوج رساند. آثار او سرشار از حكايت ها و تمثيل هايي است كه هر كدام براي اداي مقصودي به كار گرفته شده است. استفاده از شيوه داستان در داستان كه برخي آن را سبك داستان سرايي هندي ميدانند به نظر ميرسد كه از آثار عطار و به ويژه منطقالطير آغاز شد و در مثنوي خداوندگار داستانپردازي مولانا به اوج خود رسيد.
ذوالفقاری در ادامه سخنانش گفت: عطار شاعري داستان پرداز است. در شش اثر او، 1885 داستان وجود دارد. از اين نظر او در ميان شعرا نفر اول است. تنها در «تذكره الاولياء» 2864 جمله صوفيانه آمده است. «الهي نامه» 282 داستان دارد و «اسرار نامه» 94 داستان و «مصيبت نامه» 347 داستان. «منطق الطير» نيز يك داستان بلند است كه 174 داستان مياني دارد.
وی افزود: بعدها سنت داستان پردازي عطار به مولانا رسيد. مولانا بسياري از داستان هاي عطار را با تغييراتي در آثار خود آورده است. اما تمثيل پردازي عطار با مولانا متفاوت است. تمثيل هاي عطار كامل است و در پايان هر داستان، نتيجه گيري را مي آورد. اما مولانا در خلال داستان حرف هاي ديگري مي زند و تعليق ايجاد مي كند و خواننده را منتظر مي گذارد و سپس به داستان بازمي گردد.
«مثل» در آثار عطار
وی افزود: شاعران يكي از مايه هاي شعرشان را از ضرب المثل ها مي گيرند. اگر ديوان شاعران فارسي گو را بكاويم، مي بينيم كه برخي از آنها بارها از ضرب المثل ها استفاده كرده اند. در صدر آنها سعدي قرار دارد. به همين دليل است كه او را شاعري مردمي مي دانند. در رده هاي بعدي مولانا و نظامي و صائب قرار مي گيرند. شعر آنها، به دليل جنبه هاي حكمي كه دارد، شكل مثل پيدا كرده است، يا «مثل واره» است، يعني توان مثل شدگي را دارد. چون مثل بايد پشتوانه اندرزي داشته باشد.
این استاد دانشگاه اظهار کرد: يكي از مواردي كه در ضرب المثل وجود دارد، ايجاز است. كوتاه ترين كلام، مثل است. اين ايجاز و اختصار به درد شعر مي خورد. چون شاعر بايد در كوتاه ترين كلمات، زيباترين مفاهيم را برساند. از موارد ديگر، استواري و صلابت است. كاربردهاي مثل چون متفاوت است، معاني هم توسعه پيدا مي كند. ضمن آن كه معنا در درون خودش هم انباشته شده است.
وی افزود: باز مي توان از جامع الاطراف بودن مثل نام بُرد، و نيز تطابق مثل و شعر. 40 درصد ضرب المثل ها، آهنگين و موزون اند. بگذريم از اين كه بعضي از مثل ها تك مصراع هايي هستند كه وزن عروضي دارند. آنهايي هم كه وزن هجايي دارند، از آهنگي در درون خود برخوردارند. چرا كه ويژگي مثل، آهنگ است.
ذوالفقاری ادامه داد: سهولت حفظ كردن شعر و مثل نيز اين دو را به هم نزديكي مي كند و باعث مي شود كه شاعران از مثل استفاده كنند تا شعر خود را جاودانه سازند. در واقع آن شعرهايي در ذهن ما جاي مي گيرد كه درون مايه مثلي دارند. اگر شاعري از مثل در شعرش استفاده كند، آن را «ارسال مثل» مي گويند كه امتيازي براي شعر به حساب مي آيد. اگر از دو مثل در يك بيت استفاده كند، آن را «ارسال مثلين» مي نامند. البته اين نوع از مثل را در آثار عطار نمي يابيم.
اين مدرس دانشگاه افزود: در آثار عطار نزديك به چهارصد مثل هست. يك بخش از اين مثل ها آنهايي است كه در زبان مردم جاري است و عطار آنها را در قالب شعر خود آورده است. مانند:«نبايد گرگ را دريدن آموخت»، يا «ندارد گربه شرم از ديگ سر باز»، و «كدخداي خانه مردم مشو» و نيز: «بانگ دهل شنيدن از دور خوش است» كه هنوز هم به كار مي رود.
وی گفت: اين كه شاعري از مثل ها در شعر خود استفاده مي كند، خدمتي است كه او به حفظ مثل هاي زبان مي كند. اگر آنها چنين نمي كردند، بي گمان آن مثل ها از ميان مي رفتند و فراموش مي شدند. به هر حال گنجينه امثال ما بسيار غني است. تاكنون صد هزار مثل گردآوري شده، اما شمار آنها بيشتر از اين هاست.
این استاد دانشگاه يادآور شد: بخشي از شعرهاي عطار، مَثَل شده است و ديگران به كار برده اند. پس عطار مثلساز هم هست. مآخذ او هم زبان مردم است. در واقع امثال، ابزار گفتار مردم است. به سخن ديگر، ضرب المثل همان كاري را مي كند كه استدلال هاي فلسفي انجام مي دهند.
وی افزود: ما وقتي مي خواهيم چيزي را بپذيريم يا رد كنيم، دليل مي خواهيم. آن دليل، گاهي يك ضرب المثل كوتاه است. عطار گاهي مآخذ ضرب المثل هايش را بيان مي كند، مانند اين بيت: «نكو گفت آن حكيم نكته پرداز/ نكويي كن و در آب انداز». اين مثل اولين بار در «قابوس نامه» آمده است.
جمعه ۱۳ آبان ۱۳۹۰ - ۱۱:۴۴
نظر شما