به گزارش خبرگزاري كتاب ايران(ايبنا)، ديناني كه پس از نشستهاي فلسفه و علوم پايه به سخنراني درباره علامه طباطبايي پرداخت، بخش زيادي از سخنانش را به موضوع وضعيت فلسفه در بحبوحه پيشرفت علوم جديد اختصاص داد.
اين نويسنده و صاحبنظر حوزه انديشه گفت: پيشرفت علم امروز كه فيزيك كوانتوم يكي از بخشهاي آن است و دكتر رسول ركنيزاده در نشست «فلسفه و فيزيك» به آن اشاره كرد، با سرعت بيسابقهاي در حال پيشرفت است؛ سرعتي كه سهمناك و البته مثبت است اما آيا دانشمندان علوم در اين شرايط معتقدند فلسفه به پايان راه رسيده است؟ فلسفه هيچگاه به پايان راه نميرسد چون رويينتن است. هرچه فلسفه را نابود و از آن انتقاد كني، قويتر ميشود؛ فلسفه، نقد است و پذيراي نقد.
مدير گروه فلسفه اسلامي موسسه حكمت و فلسفه ايران ادامه داد: اگر فلسفه نباشد، علوم هم نخواهند بود. با تئوري بايد به آزمايشگاه رفت و تئوري از فلسفه به دست ميآيد. هيچگاه نگران فلسفه نباشيد كه در بحبوحه پيشرفت علوم چه بر سرش ميآيد چون فلسفه نقدپذير است. اگر ارسطو و ملاصدرا باطل شدند، مهم نيست اما فلسفه چيزي نيست كه به كتابها محدود باشد و از ميان برود. فلسفه در كتابها نيست. فلسفه يعني فلسفيدن. فرق ميان فهم و فهميدن اين است كه فهم، چارچوب دارد اما فهميدن روان است و يك فرآيند به حساب ميآيد. همين تفاوت را ميان فلسفه و فلسفيدن نيز ميتوان قايل شد.
وي افزود: علم با فلسفه هيچ مشكلي ندارد و برخي از دانشمندان علوم نيز به دليل ديني بودن، ميترسند حرف بزنند. انيشتين هم يك انسان ديني و يهودي تمامعيار بود. او در برابر اين كه عدم قطعيت با تورات چگونه سازگار است، درمانده بود.
ابراهيميديناني سپس درباره علامه طباطبايي كه موضوع اصلي سخنراني وي بود گفت: ما نه تنها به علامه طباطبايي، بلكه به تمام بزرگان گذشته بايد احترام كنيم و شكرگزارشان باشيم زيرا هر يك از آنان بخشي از حقيقت را به ما نشان دادند. اگر اين افراد نبودند، بايد از صفر شروع ميكرديم.
وي افزود: هيچ انديشمندي حقيقت مطلق را به ما نشان نميدهد. من مطلق را در پرده مقيد ميبينم. هيچ فردي چشم مطلقبين ندارد و بنابراين، حقيقت نزد هيچ فردي نيست و افرادي كه ادعا ميكنند حقيقت در نزد آنان است، ابلهند. ما نيز به نوبه خود بايد بخشي از حقيقت را عيان كنيم اما اين حقيقت كه ما و تاريخ به كجا ميرويم، مشخص نيست.
ابراهيميديناني بار ديگر به اهميت علامه طباطبايي در حوزه فلسفه اسلامي اشاره كرد و گفت: نميدانم اگر او نبود، ما الان كجا ايستاده بوديم. او با بيادعايي، شاگردان زيادي تربيت كرد. به دليل مخالفتي كه پيش از انقلاب با فلسفه وجود داشت، چندين بار كلاس درس او تعطيل شد اما او بردباري زيادي از خود نشان داد. ما در آن دوران، كتابهاي فلسفهمان را از ترس مخالفان فلسفه پنهان ميكرديم.
وي انديشمنداني مانند علامه طباطبايي و علامه حلي را در تمام جهان اسلام يگانه دانست و گفت: اگر علامه طباطبايي نبود، معلوم نبود سرانجام من چه ميشد، شايد اكنون زنده نبودم. در دورهاي كه با وي آشنا شدم، در سرگرداني و حيراني عجيبي به سر ميبردم تا حدي كه شايد كارم به خودكشي ميرسيد. علامه طباطبايي لطف پدرانه و استادانه به من داشت.
ابراهيميديناني بار ديگر بر پويايي فلسفه تاكيد كرد و گفت: اگر در چارچوب ارسطوها گرفتار شويم، بدبختيم. زنداني يك ايده و فلسفه نشويم. همه فيلسوفان را بخوانيم اما تنها در يكي از آنها متوقف نمانيم. فلسفه همواره به پيش ميرود و اين پويايي از پرسش نشات ميگيرد.
وي افزود: اگر خدا، پرسش را خلق نكرده بود، والله نه علم بود و نه فلسفه. پس زندهباد پرسش! البته نه پرسشهاي مهمل و روزمره مانند اين كه امروز چلوكباب بخورم يا چلو خورش، بلكه پرسشهاي بنيادي از هستي و شئون هستي.
ابراهيميديناني در پايان سخنانش علامه طباطبايي را از بزرگترين فلاسفه اسلامي در عصر حاضر دانست و گفت: شايد بتوان ادعا كرد كه او پس از ملاصدرا، بزرگترين فيلسوف اسلامي است. نميگويم او بينظير بود اما كمنظير بود. شايد آثار او كمتر از ديگران بود اما عظمت وي بيش از هر چيز در آزادانديشي او بود.
دوشنبه ۳۰ آبان ۱۳۹۰ - ۱۰:۳۱
نظر شما