جمعه ۲۵ آذر ۱۳۹۰ - ۱۷:۳۰
اسدي: افول يا اوج فلسفه در گرو قدرت پاسخ‌گويي به مسايل بشري است

محمدرضا اسدي، نويسنده و مدرس فلسفه غرب، گفت: هر تفكري به تناسب اين كه چه مقدار از مسايل بشري را حل مي‌كند، به افول يا اوج نزديك مي‌شود. بنابراين، بر اساس اين معيار كه فلسفه‌ها تا چه اندازه به مسايل اساسي بشر پاسخ مي‌دهند، به آنها نمره مي‌دهيم.-

دكتر محمدرضا اسدي، نويسنده و رييس گروه فلسفه دانشگاه علامه طباطبايي، در گفت‌وگو با خبرگزاري كتاب ايران(ايبنا)، عنوان كرد: بررسي امكان افول يك نظام فلسفي يا ركود تفكر در يك جامعه، به تعريف فلسفه در آن جامعه يا نظام فسلفي بستگي دارد و نمي‌توان بدون پشتوانه تحقيقاتي، نظري دقيق ارايه كرد.

وي افزود: اگر قدر مشترك تعاريف فلسفه در غرب و تمدن اسلامي را در نظر بگيريم، فلسفه؛ روش تعقل به صورت كلي درباره موضوعات است. اگر اين تعريف و همچنين تعاريف ديگر با رويكردهاي موضوعي، كاركردي و به غايت را در نظر بگيريم، فلسفه قابليت ارزيابي ركود يا توقف را دارد.

اين مدرس دانشگاه ادامه داد: سقوط و صعود و همچنين ظهور و زوال فلسفه امكان‌پذير است. هر تفكري به تناسب اين كه چه مقدار از مسايل بشري را حل مي‌كند، قابليت ارزيابي دارد. ما مي‌توانيم بر اساس اين معيار كه فلسفه‌ها تا چه اندازه مي‌توانند به مسايل اساسي بشر در دوره‌هاي مختلف حيات پاسخ دهند، به آنها نمره دهيم.

وي افزود: فلسفه بايد مسايل بشر را در دوره‌هاي مختلف حل كند. بر همين اساس است كه درمي‌يابيم فلسفه‌ها در دوره افول خود يا دوره صعودند، در دوره زوال به سر مي‌برند يا در دوره تكاپو و رشد.

اسدي درباره چرايي پاسخ‌گو نبودن فلسفه و فلاسفه به مسايل بشري و زوال آن‌ها در برخي دوره‌ها گفت: بايد دلايل و علت سقوط و همچنين اوج يك فلسفه يا انديشمند را جست‌وجو كنيم. من ميان علت و دليل قايل به تفاوتم. دليل و علت ظهور يا سقوط فلسفه‌هاي اسلامي و غرب بسيار متعدد و متنوع‌اند و در يك گفت‌وگوي كوتاه قابل بررسي همه‌جانبه نيستند.

نويسنده كتاب «درآمدي بر شناخت گستره شريعت» ادامه داد: به طور كلي مي‌توان گفت آن‌چه در كتا‌ب‌هاي فلاسفه مسلمان در جريان فلسفه اسلامي مي‌خوانيم، قابليت پاسخ‌گويي به مسايل اساسي حيات بشري را دارند. فلسفه غرب نيز از توانايي پاسخ دادن به برخي از مسايل جديد حيات بشري برخوردار است، در حالي كه هر دوي اين فسلفه‌ها از كاستي‌ها و ضعف‌هايي نيز رنج مي‌برند. از همين رو، نبايد تصور كرد كه فلسفه اسلامي به تنهايي قادر به حل مسايل انسان در تمام دوره‌هاي بشري است، همان‌گونه كه فلسفه غرب نيز چنين توانايي را ندارد اما اين موضوع به معناي بي‌كاربرد بودن اين فلسفه‌ها نيز نيست.

نويسنده كتاب «دانايي و معضل دينداري» فلسفه غرب را فلسفه‌اي غيرديني دانست كه از كاستي‌هاي اساسي رنج مي‌برد اما در عين حال، نكات ارزشمند و قابل تاملي را در حوزه‌هاي مختلف دربر دارد. بنابراين، نبايد به دليل سكولار بودن فسلفه غرب، به كلي آن را كنار گذاشت.

اسدي درباره برخي از علت‌هاي زوال فلسفي در يك جامعه گفت: علت‌هاي روان‌شناختي، سياسي و حتي تاريخي و فرهنگي را مي‌توان از جمله عواملي دانست كه به طور مستقيم يا غيرمستقيم در افول يا رونق و پويايي فلسفه موثرند.

وي يادآور شد: علت‌هايي كه به آن‌ها اشاره كردم، استعداد بد فهميده شدن دارند و بنابراين، بايد در بررسي نقش آن‌ها در زوال و رشد فلسفه دقت فراوان داشت. بر اين اساس، نفرت يا علاقه شخصي فيلسوفان بزرگ در توجه يا بي‌توجهي اغراق‌آميز به يك تفكر فسلفي يكي از تاثيرگذارترين عوامل در ركود فلسفه قلمداد مي‌شود اما مهم‌ترين آن‌ها نيست.

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها

اخبار مرتبط