به گزارش خبرگزاری كتاب ایران (ایبنا)، این رمان جنایی در سال 1954 منتشر شد و آلفرد هیچكاک نیز با اقتباس از آن در سال 1958 فیلمی با عنوان «سرگیجه» ساخت؛ هر چند تفاوتهایی میان این رمان و فیلم دیده میشود كه اغلب در صحنهپردازیها و زمان وقوع حوادث است. بسیاری از منتقدان فیلم «سرگیجه» را یكی از بهترین آثار هیچكاک میدانند.
این رمان داستان یک كارآگاه قدیمی است كه از سرگیجههای همیشگی در عذاب است. او مامور میشود تا همسر یكی از دوستانش را تعقیب كند زیرا رفتارهای عجیب و غریب این زن به علامت سوالی برای شوهرش تبدیل شده است. در میان همین تعقیبها كارآگاه به شدت شیفته زن میشود.
در این رمان گرچه یک كارآگاه شخصیت اول داستان است اما مانند دیگر آثار مشترک بوالو و نارسژاک مسایلی جز ماجراهای پلیسی و كارآگاهی به محور اصلی داستان تبدیل میشود و شخصیتهای داستان را افرادی عادی از طبقات مختلف اجتماع تشكیل میدهند.
در ادامه داستان، این زن با پرتاب خود از بالای یک برج خودكشی میكند و كارآگاه نمیتواند جان او را نجات دهد زیرا از ارتفاع میترسد و دیدن چنین صحنهای و ناتوانیاش از نجات آن زن یک شكست روانی را برایش به وجود میآورد.
بعد از بهبودی نسبی كارآگاه و بازگشتش به زندگی، او با زن ديگری مواجه میشود كه مشابه عشق از دست رفتهاش است؛ دیداری كه بار دیگر سبب آغاز مشكلات روحی كارآگاه و درگیریهای درونیاش میشود.
موسسه انتشاراتی «جهان کتاب» رمانهای پلیسی و جاسوسی خود را در قالب مجموعهای با نام «نقاب» منتشر میکند و رمان «سرگیجه» نیز در ادامه آثاری چون «چشم زخم»، «ماده گرگها»، «آخر خط»، «زنی كه دیگر نبود» اثر بوالو و نارسژاک، «شكیبایی مگره»، «مگره و سایه پشت پنجره»، «تردید مگره» و «دلواپسیهای مگره» نوشته ژرژ سیمنون، «زود برو دیر برگرد!» اثر فرد وارگاس و چندین اثر دیگر منتشر میكند.
یکشنبه ۲۵ دی ۱۳۹۰ - ۰۹:۰۹
نظر شما