به گزارش خبرگزاري كتاب ايران (ايبنا)، گوهرين در پاسخ به اين سوال كه «فكر ميكنيد اقبال به رمان و داستان كوتاه در سالهاي اخير چه روندي را پشت سر گذاشته است؟» گفت: داستان كوتاه در سالهاي اخير ايران رشد چشمگيري داشته است و آثار شاخصي در اين زمينه خلق شده است. اينكه اين جريان را بدون تحول و ضعيف بدانيم، بيانصافي است.
وي افزود: البته در سالهاي اخير عدهاي درباره جرياني مانند مينيمال ميخوانند و بدون آنكه با تكنينکها آشنا باشند، دست به نوشتن و الگو برداري سطحي از آن میزنند و كارهايي ضعيف ارايه ميكنند. متاسفانه بسياري از نويسندگان صاحب ناممان نيز متاثر از ادبيات آمريكاي لاتين و جريان سيال ذهن يا رئاليسم جادويي هستند.
گوهرين در تشريح بيشتر اين ديدگاه گفت: ما از شيوههاي داستاننويسي در ادبيات كلاسيک خودمان غافلايم و اين فرصت را به غربيها دادهايم. مصداق اين اتفاق جمله «آنچه خود داشت ز بيگانه تمنا ميكرد» است. در اين صورت ما نمونههاي دست چندمي ادبيات خودمان را از آنها تقليد ميكنيم.
اين پژوهشگر در ادامه اينگونه توضيح داد: بورخس گفته كه اگر هزار و يك شب را نميخواندم، هيچگاه نويسنده نميشدم. ببينيد ما كجا هستيم كه ميخواهيم از بورخس تقليد كنيم؛ البته خواننده هوشمند فريب اين ترفندها و تقليدها را نميخورد و در نهايت سره از ناسره باز شناخته ميشود.
وي داستان كوتاهنويسي زنان را در سالهاي اخير موفق توصيف كرد و توضيح داد: نكته ظريفي كه در داستان اين سالها بايد در نظر داشت، توجه به داستاننويسي زنان است. من چند سال پيش داستان «ميمانيم توي تاريكي» ميترا الياتي را خواندم و فكر ميكنم داستاني به اين قدرت كمتر در ادبيات داستاني معاصر ما خلق شده است. رمان «انگار كه گفته بودي ليلي» سپيده شاملو نيز از اين جمله است، لادن نيكنام نيز داستانهاي بسيار خوبي را با ابتكار در زاويه روايت و زباني زيبا نوشته است.
نويسنده «داستان راستان» با اشاره به نقش داستانهاي ژانر پاورقي نيز توضيح داد: در چند سال اخير ديدهايم كه داستانهاي فهيمه رحيمي و يا فتانه حاج سيدجوادي صنعت نشر را اداره كردند؛ يا واضح است كه رمان «برزخ اما بهشت» نازي صفوي بيدليل به چاپ چهلم نميرسد. به وضوح ميبينيم كه اين آثار در اقتصاد صنعت نشر در دورهاي نقش داشتند.
اين منتقد در ادامه با اشاره به اينكه بسياري از نويسندگان ما در دهه 50 و 60 داستانهاي خوبي داشتند، ولي اين روزها كارهاي ضعيفي خلق كردهاند، گفت: اشتهار سبب خوب نوشتن نيست، من چند سال گذشته رماني با نام «كلاغ» از فرهاد بردبار نويسنده جوان و ناشناخته اصفهاني خواندم كه بسيار خواندني بود.
وي در پايان گفت: در آثار عامهپسند هم در سالهاي اخير كار ضعيف و قوي در كنار هم داشتهايم و اين واقعا بيانصافي است كه بخواهيم بگوييم ادبيات معاصر ايران در رمان و داستان كوتاه حرفي براي گفتن ندارد.
چهارشنبه ۱۷ اسفند ۱۳۹۰ - ۱۳:۵۵
نظر شما