پنجشنبه ۳۱ فروردین ۱۳۹۱ - ۱۱:۲۳
دغدغه اصلي ام يافتن ارتباط ميان پايديا و زندگي روزمره ايراني است

محمد ضيمران نويسنده كتاب «افلاطون، پایدیا و مدرنیته» در نشست بررسي اين اثر در سراي اهل قلم گفت: در كتابم بر مفهوم پايديا تمركز كردم تا ببينم اين انديشه در زندگي روزمره من ايراني چه نقشي مي‌تواند به عهده بگيرد و از مجموع آموزه‌هاي فلاسفه گذشته و حال غرب چه مي‌توانم بياموزم._

به گزارش خبرگزاری کتاب ایران(ایبنا)، اين نشست عصر دیروز (چهارشنبه 30 فروردین) در سرای اهل قلم خانه کتاب برگزار شد. مالک شجاعی‌جشوقانی، دبیری نشست را بر عهده داشت. محمدرضا بهشتی، استاد فلسفه دانشگاه شهیدبهشتی و محمد ضیمران، مدرس فلسفه و نویسنده کتاب، سخنرانان این نشست بودند.

بهشتي به برخي از مباحث اصلي انديشه يونانيان باستان اشاره كرد و گفت: در عرصه نظر، شناخت حقايق نه تنها از ديدگاه افلاطون و سقراط امکان‌پذیر است، بلكه واجب نيز هست. البته به شرطي كه به قدر طاقت بشري باشد. قضاوت ميان دريافتي كه انسان مي‌تواند از حقيقت داشته باشد با حقيقتي كه وجود دارد، فاصله‌اي را ايجاد مي‌كند كه هرمنوتيك نيز در همين فاصله شكل مي‌گيرد.

وي به اهميت بحث «فرونسيس» (عقل عملي) در يونان باستان اشاره كرد و گفت: ايده‌آل علم، به دست آوردن شناخت ثابت نسبت به امر ثابت است اما اين شناخت، شناختي کلي به امري كلي است. اين در حالي است كه ما در حوزه عمل نياز به شناخت جزيي داريم. فرونسيس دقيقا چنين كاري را انجام مي‌دهد. شناخت جزيي در عرصه عمل بسيار مهم است، زيرا دانستن مفهوم كلي امري مانند عدالت اگرچه مفيد است، اما در حوزه عمل به كار نمي‌آيد. هنگام عمل، نياز به شناخت جزيي از چیزها داريم.

بهشتی به اهميت مفهوم «پايديا» در تمام جريان‌هاي ملهم از انديشه افلاطون اشاره كرد و گفت: بررسي و تبيين ابعاد مختلف پايديا در بيش از يك كتاب مستقل امكان‌پذير و حيف است كه به صورت گذرا به آن اشاره كرد. انديشه پايديا نقش بسيار كليدي در مجموعه فرهنگ يونان باستان چه براي فرد و چه براي جامعه دارد.

وي مبحث نويسنده كتاب درباره برداشت‌هاي هگل و نيچه از پايدياي افلاطون را شتاب‌زده دانست و گفت: مساله ديالكتيك در انديشه هگل اهميت بسيار دارد و چه خوب بود كه نسبت ديالكتيك هگل با انديشه افلاطون بيشتر در اين كتاب بررسي مي‌شد.

عضو هیات علمی دانشگاه شهیدبشهتی با انتقاد از واژه‌هاي لاتين به كار رفته در كتاب گفت: بسياري از اين واژه‌ها بايد بار ديگر با متن كتاب تطبيق داده شوند، زيرا اشكالاتي در آن‌ها به چشم مي‌خورد و اميدوارم اين اشكالات در چاپ‌هاي بعدي كتاب اصلاح شوند.

سپس شجاعي گفت: در مسير فلسفه غرب، دو بار به طور جدي شاهد مراجعه به انديشه‌هاي افلاطونيم؛ يك بار در دوره رنسانس و ديگري در اواخر قرن نوزدهم تا قرن بيستم. پرسشي كه مي‌تواند مطرح باشد اين است كه آيا رجوع فلاسفه دوره معاصر به فلسفه افلاطون، رجوعي تاريخي و موزه‌اي است يا اين‌كه با نيت حل مسايل معاصر انجام گرفته است.

در ادامه، ضيمران درباره مواردي كه بهشتي درباره كتاب مطرح كرده بود گفت: من در اين كتاب بيشتر از منظر زيباشناسي به مساله نگاه كردم. هر يك از رويكردهايي كه دكتر بهشتي درباره انديشه افلاطون مطرح كرد، مانند رويكرد معرفت‌شناختي، نياز به مطالعه و تحقيق بسيار دارند كه يك محقق به تنهايي نمي‌تواند از عهده آن‌ها برآيد.

وي با اذعان به كاستي‌هاي كتابش گفت: من كاستي‌هاي كتابم را مي‌پذيرم اما اين كتاب بيش از هر چيز، يك گزارش است كه ترجمه‌اي از مجموعه‌اي از رويكردها به پايديا را شامل مي‌شود.

ضیمران ادامه داد: مساله‌اي كه در كتاب دنبال مي‌كردم اين بود كه ارتباط فلسفه افلاطون، ارسطو و حتي فلاسفه معاصر غربي با زندگي امروزي من ايراني چيست و من چه مي‌توانم از مجموع اين آموزه‌ها بياموزم و سرلوحه زندگي‌ام قرار دهم.

وي افزود: دكتر بهشتي اشاره كرد كه من نسبت ديالكتيك هگل با انديشه افلاطون را به طور روشن توضيح نداده‌ام، اين در حالي است كه بررسي چنين مساله‌اي بسيار گسترده است و در كتابي مستقل مي‌گنجد و اي بسا از توان من خارج باشد. مي‌پذيرم كه اين كتاب نقص‌هايي دارد و اميدوارم كه دكتر بهشتي نكته‌هايي را كه به نظرش مي‌رسد در اختيارم قرار دهد تا در چاپ‌هاي بعدي لحاظ شوند.

سپس شجاعي از ضيمران پرسيد كه آيا وي با توجه به تاكيد بر نسبت هرمنوتيك گادامر با پايدياي افلاطون، قصد داشت يك خط سير مشخص را دنبال كند يا خير؟

ضيمران پاسخ داد: من چنين نگاهي نداشتم. گرايش من در فلسفه، آموزش است و به همين دليل بر مفهوم پايديا تمركز كردم تا ببينم اين انديشه در زندگي روزمره ما چه نقشي مي‌تواند به عهده بگيرد. در بررسی سیر تاریخی پایدیا در غرب باید پژوهش‌های جدی انجام شود. این موضوع، یکی از مهمترین نکات قابل تامل برای اندیشمندانی است که دغدغه آموزش، فرهنگ و ادب دارند.

سپس شجاعی از سخنرانان نشست پرسید: اندیشه افلاطون از اواخر قرن نوزدهم تا قرن بیستم بار دیگر از سوی اندیشمندان مورد توجه قرار گرفت. آیا این رجوع، صرفا یک رجوع تاریخی است یا براي حل مسایل بشر معاصر است؟

بهشتی پاسخ داد: اساسا پرسش فلسفی هنگامی شکل می‌گیرد که امری از بداهت خود خارج و باعث حیرت شود و حیرت نیز نقطه آغاز فلسفه‌ورزی است. در این مواقع نخستین راهی که به نظر می‌رسد، رجوع به گذشته است. در این برگشت، به نحو غیرمنتظره‌ای با مفاهیم پیشین روبه‌رو می‌شویم و حتی سوال‌های جدیدی برایمان طرح می‌شوند. بهترین مصداق برای این موضوع، رنسانس است. رنسانس تنها یک نبش قبر تاریخی نبود و اساسا هیچ رجوعی به منزله نبش قبر تاریخی نیست. دلیلی ندارد که از زاویه‌های جدیدی به گذشته ننگریم، در واقع پرسش ماست که نوع مواجهه ما با گذشته را تعیین می‌کند.

ضیمران گفت: هرگاه بحث بازگشت به مفاهیم فلسفی گذشته پیش می‌آید، یاد دو استادم در دوران تحصیل می‌افتم که یکی از آن‌ها تفکر غرب را ناشی از فلسفه افلاطون و دیگری مرهون اندیشه ارسطو می‌دانست. ارسطو و افلاطون نقش کلیدی در ناخودآگاه جمعی مردم اندیشمند غرب دارند. من در این بحث، توجهم به افلاطون جلب شد. ارسطو در سرزمین ما بسیار بیشتر از افلاطون مورد توجه قرار گرفته است. به اعتقاد من افلاطون در سرزمین ما با بی‌توجهی و کم‌لطفی مواجه شد.

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها