ایبنا نوجوان: حسن احمدی دربارهی ویژگیهای شعر قیصر گفت: من تخصصی در شعر ندارم ولی به عنوان کسی که شعرهای او را با لذت میخواند، میتوانم توصیف شخصی خودم را از شعر او ارایه بدهم.
این نویسندهی کتابهای کودک و نوجوان ادامه داد: شعر قیصر پر از تصاویر زیباست و خیلی صمیمی و راحت حرفش را به بچهها القا میکند. قیصر انسان زلالی بود و روحیهی عجیبی داشت که باعث میشد شعرش به دل بنشیند و مخصوصا مخاطب نوجوان امروزی با آن به خوبی ارتباط برقرار کند.
نویسندهی «یک سفر رویایی» دربارهی روحیه خاص قیصر امینپور توضیح داد: او خیلی زود با آدمها خودمانی میشد. به دیگران فکر میکرد و با علاقه صمیمیت برای آنها وقت میگذاشت. بسیاری از کسانی که امروزه شعرها و داستانهایشان در مطبوعات یا به صورت کتاب منتشر میشود دست پرورده و مدیون قیصرند.
احمدی دربارهی سابقهی همکاریاش با قیصر گفت: سابقهی همکاری و دوستی من و قیصر به سالها قبل و زمان کار در حوزهی هنری برمیگردد. بعدها او همراه بیوک ملکی و طاهره ایبد، مجلهی سروش نوجوان را راهاندازی کرد. سروش به توسط شورای سردبیری اداره میشد اما قیصر تاثیر زیادی بر این مجله داشت.
این نویسندهی کتابهای کودک و نوجوان درباره حال و هوای کار در مجلهی سروش نوجوان و همکاری با قیصر توضیح داد: ما همه شیفتهی جمع شدن در دفتر سروش نوجوان بودیم. همه سعی میکردند کارهای شسته و رفتهای برای مجله بنویسند و نتیجه کار هم با استقبال مخاطبان نوجوان روبرو شد و من در ۳۰ سال گذشته مجلهی دیگری را ندیدم که به این میزان از محبوبیت بین بچهها برسد؛ محبوبیتی که به دست آوردنش را مدیون قیصر بودیم.
احمدی یکی از خاطراتش از قیصر امینپور را هم برای دوستداران این شاعر بازگو کرد: فیلم «با گرگها میرقصد» را همراه قیصر در سینما بهمن میدان انقلاب دیدیم. هر يك از شخصیتهای سرخپوست این فیلم بر اساس ویژگیهایشان اسم خاصی داشتند. قیصر هم موهای زیبا و بلندی داشت. فیلم را که دیدیم و از سینما بیرون آمدیم، قیصر به من گفت: از این به بعد من را «باد در موهایش» صدا بزن. این شوخی قیصر با خودش و من هنوز هم در یاد من مانده است.
قیصر آغازکننده بسیاری از حرکتهای ادبی بعد از انقلاب بود. شروع فعالیت واحد شعر حوزه هنری و تاسیس مجلهی سروش نوجوان از جمله کارهای او به شمار میروند.
نوجوانان زیادی هم در زمان حیات قیصر و بعد از آن شعرهای او را دوست داشتند. شعر معروف «راز زندگی» را از کتاب «به قول پرستو» که برای نوجوانان منتشر شده، در ادامه بخوانید:
«غنچه با دل گرفته گفت:
زندگی
لب زخنده بستن است
گوشهای درون خود نشستن است
گل به خنده گفت
زندگی شکفتن است
با زبان سبز راز گفتن است
گفتگوی غنچه و گل از درون باغچه باز هم به گوش میرسد
تو چه فکر میکنی؟
کدام یک درست گفتهاند
من که فکر میکنم گل به راز زندگی اشاره کرده است
هرچه باشد او گل است
گل یکی دو پیرهن بیشتر ز غنچه پاره کرده است!»
شنبه ۲ اردیبهشت ۱۳۹۱ - ۱۲:۴۱
نظر شما