منصوره شريفزاده در نشست «هويتشناسي ادبيات زنانه» كه عصر امروز در سراي اهل قلم نمايشگاه كتاب تهران برگزار شد، بر نويسندگي زنان در هنگامه ستيزهجويي و تحمل تضادهاي جامعه مرد سالار اشاره كرد و بلقيس سليماني تمركز زنان توانمند داستاننويس ايراني را نسبت به توصيف زنان در بسترهاي اجتماعي و سياسي شايان توجه دانست.-
وي افزود: در دهه 40، نويسندگان توانمندي چون سيمين دانشور، غزاله عليزاده و مهين بهرامي نو قلم بودند. البته اينها در دهههاي ديگر مجبور به سانسور شدند كه يكي از تبعات آن گرتهبرداري از ادبيات غرب بود. ولي ظهور انقلاب اسلامي، ذهنيتي نو در نويسندگي زنان به وجود آورد.
در ادامه اين برنامه زواريان نيز با اشاره به تحول داستاننويسي زنانه در دهههاي 70 و 80 توضيح داد: در دهههاي70 و 80 ما توانستيم صدايي زنانه را در ادبيات كشورمان بشنويم و پرسش اينجاست كه اين صدا تا چه حد ميتواند هويت زنانه داشته باشد. در حالي كه بايد گفت به لحاظ هستيشناسي ما هنوز به عنصر تفكر در تبيين هويت زنانه دست نيافتهايم.
اين نويسنده در ادامه با اشاره به اين كه زنان در اغلب آثار زنانه،اغلب خودشان را روايت ميكنند، گفت: در اغلب آثار زنانه، با شخصيتهاي زني مواجهيم كه اغلب مورد ظلم جامعه پيرامون مردان قرار ميگيرند. ولي در داستانهاي جنگي و دفاع مقدس زنان، نگاه نويسنده فمينسيتي نيست. در اين فضاها مرد حكم معشوق را پيدا ميكنند و زن، با شجاعت عاشق است؛ ضمن آنكه احساس حقارت نميكند.
زواريان در ادامه گفت: زبان مردانه منطقي و گاهي خشن است، ولي در زبان زنانه احساس شوريدگي و انعطاف زندگي ديده ميشود. منظر روانشناسانه نيز وجه ديگر داستانهاي زنانه بعد از انقلاب اسلامي است. در زبان زنانه ناخودآگاه انسانها اغلب روايت ميشود؛ از اين طريق ميتوان زبان ناخودآگاه فرهنگي جامعه را درك كرد.
شريفزاده نيز در بخش ديگري از اين برنامه درباره اختصصات ادبيات زنانه سخنراني كرد و در ابتدا گفت: در ادبيات جهان همواره زناني بودهاند كه فارغ از نابسامانيهاي جامعه، وضعيت كنوني خود را در ادبيات مطرح كردهاند. در ايران هم زنان ميكوشيدند تجربه هاي خود مانند تضادهاي دنياي مردانه و ناديدهانگاريها را بنويسند.
اين نويسنده افزود: زنان داستاننويس وظيفه مهم آگاهي از تجربههاي زنانه خود و تضادهاي تحملناپذير را روي كاغذ ميآورند. در حالي كه در فرهنگ مردسالار، زن يا نمادي از پليدي است يا فرشته نجاتبخش و اين تصوير نشاندهنده وضعيت دردناك زنان در طول تاريخ است.
شريفزاده در ادامه تصريح كرد: يادگيري فنون داستاننويسي، به كارگيري زباني صريحتر از زبان مردان و زندگينامهنويسي، از عمدهترين اختصاصات داستاننويسي زنان به شمار ميآيد و تا به حال رماننويسان زن ايراني توانستهاند به برجهاي بلند ادبيات دست يابند.
سليماني نيز در ادامه اين نشست نقد با تاكيد بر اينكه زنانهنويسي چه در آثار زنان و چه مردان داستاننويس بحثي جدي اسـت، گفت: ادبيات را چه زنان بنويسند و چه مردان، نميتواند خارج از ويژگيهاي زنانه باشد.
وي افزود: در داستاننويسي نويسندگان زن اروپا سه مقطع را پشت سر گذاشتهاند. در مقطع اول زنان نتوانستند صداي خود را به گوش جهان خارج برسانند. در مقطع دوم، زنان به نوعي آگاهي دست ياقتند كه براساس آن توانستند تنها از مظلوميت زنها بنويسند و در مرحله سوم زنان مستقر ميشوند و به ثبات ميرسند و نوشتن از تجربيات زنانه را آغاز ميكنند.
نويسنده «پسري كه مرا دوست داشت»، در ادامه سخنانش با طرح يك پرسش گفت: مساله اينجاست كه آيا ميتوان در جامعهاي كه نگاه مردسالارانه دارد، زنانه نوشت و در فضايي كه نگاه زنانه بر پايه ديدگاههاي مردانه باز توليد شده است، ميتوان نگاه و زباني زنانه را پرورش داد؟
وي در ادامه با اشاره به اينكه خواستههاي زن غربي با ايراني متفاوت است،توضيح داد: وقتي نميتوان خواستههاي زن غربي و زن ايراني را شبيه دانست، مفهوم فمينيسم بومي ميتواند راهگشايي كند.
سليماني در ادامه اينگونه گفت: زنهاي نويسنده بيش از هر چيز از خانه و خانواده مينويسند و زنان توانمند نويسنده ما اصولا بستر اجتماعي و تاريخي را فراموش نكردهاند و نمونه مهم اين رويكرد در زنانهنويسي، بانوي داستان ايران سيمين دانشور است و شخصيت هر سه رمان او محصول شرايط اجتماعي، تاريخياند.
اين داستاننويس در ادامه تصريح كرد: بازگشت به گذشته، روياها و خوابها، نوستالژي و غم غربت همراه با جزئينگري، از اختصاصات مهم داستانهاي زنانه است.
نويسنده «خاله بازي» گفت: شايد زنان به اين دليل شيوه خاطرهنويسي را ترجيح ميدهند كه ميل به ارايه دليل براي ابراز صداقت دارند و از سويي ديگر ادامه سنت قصهگويي مادربزرگها هستند؛ ولي زنان به دليل حديث نفسگويي همواره مورد انتقاد بودهاند.
در پايان اين برنامه پارسي نژاد با جمعبندي برخي گفتههاي كارشناسان اين نشست گفت: بسياري از المانهايي كه در داستانهاي زنانه به آنها اشاره شد، با آثار داستاني مردان نيز انطباق دارد. از سويي ديگر ما ميتوانيم در حوزه نقد به دريافتهاي تازهاي در برشمردن وجه تمايز آثار زنان و مردان دست يابيم.
نظر شما