به گزارش خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)،نشست «ساختار اداری شهر در عصر قاجار» با حضور حسين سلطانزاده، استاد معماري و عضو انجمن مفاخر معماري ايران و جمشيد كيانفر، مصحح و تاريخپژوه، يكشنبه 21 خردادماه در سرای اهل قلم موسسه خانه كتاب برگزار شد.
سلطانزاده در این نشست گفت: در حالیکه در دوران صفوی ایرانیان بیشتر به شرق (هند) نظر داشتند، از دوران قاجار غربگرایی در میان آنان رواج یافت، به گونهای که مطابق آنچه در کتاب «الامآثر و الآثار» آمده است در این دوران، مردم ما ساختن یک بنا به سبک فرنگستان را افتخاری برای خود میدانستند. یعنی در تمامی حوزهها تلاش در تقلید از غرب، شیوه روشنفکران شد.
اين استاد دانشگاه با اشاره به تاثیر سه عامل در شکلگیری رنسانس اظهار كرد: نخستین عامل صنعت چاپ است، بهویژه در اروپا که تا مدتها انجیل به زبان لاتین موجود بود و مردم عادی نمیتوانستند آن را بخوانند.
وی در ادامه «باروت» را دومین عامل موثر در شکلگیری رنسانس دانست و افزود: باروت باعث شد کشورهای غربی بتوانند به راحتی کشورهای شرقی را استثمار کنند. این استثمار باعث شد آنان با فرهنگ شرقی آشنا شوند و از سوی دیگر فرهنگ شرقی روی آنان اثرگذار بود. عامل سوم در شکلگیری رنسانس نیز قطبنماست. این وسیله باعث شد سفرهای دریایی و به تبع آن استثمار کشورهای شرقی با سرعت بیشتری انجام شود، هرچند این استثمار گاهي آثار مثبتي در تحولات فرهنگی نیز با خود به همراه داشت.
سلطانزاده آغاز استفاده از سلاحهای آتشین در ایران را متعلق به دوران صفوی دانست و افزود: چون عثماني خطر بزرگي براي غرب محسوب ميشد، غربیها استفاده از سلاح را به ایرانیان آموزش دادند تا با ايجاد تفرقه ميان ايران و عثمانی، از قدرت عثماني در مقابل خود بكاهند.
وی با اشاره به اینکه سلاحهای گرم در ابتدا بر مرزها و نحوه مقاومت ایرانیان تاثیر گذاشت گفت: این تاثیر در دوران قاجار به این شکل بود که ساختن برج در اطراف شهر دفاع از آن را بیاثر کرد و در داخل شهر نیز به این ترتیب اثر گذاشت که در اواخر دوران صفوی و اوایل دوران قاجار نیروهای حکومتی توانستند سلاح داشته باشند و مردم عادی اجازه این کار را نداشتند. بنابراین به تدریج اداره شهر از دست مردم خارج شد و نیروهای حکومتی (پلیس) از مردم جدا شدند.
سلطانزاده ادامه داد: تا قبل از آن و با وجود برج و بارو در اطراف شهر، اداره مردم آسانتر بود،در حالی که سلاحهای آتشین قدرت را از نظامهای مردمی گرفت و نیروهای امنیتی شهر از مردم عادی متفاوت شدند.
وی در ادامه به بيان تاثیر تحولات ابزار دفاعي بر معابر شهری پرداخت و گفت: در اثر این تغییرات ساختار شهر به تدریج از درون متلاشی شد، به عنوان مثال به تدريج و با نفوذ فرهنگ غربي، ميدانهاي موجود در شهر تهران بياستفاده شدند. بنابراین با وجود اينكه بسیاری از بافتهای شهري و بناهاي معماري ایران تا دوران رضاخان وجود داشتند، به دلیل تغییر عملکرد و تغییر نظام اجتماعی و اداری شهر، كاركرد خود را از دست دادند.
اين استاد دانشگاه با انتقاد از برخی همایشها که با محوریت زنده نگاه داشتن بافتهای قدیمی برپا میشوند گفت: وقتی یک ساختار کالبدی با یک ساختار اجتماعی کار میکند، با از بین رفتن آن ساختار اجتماعی، کالبد نيز تهی میشود و دیگر نمیتوان آن را زنده نگه داشت.
سلطانزاده ادامه داد: بنابراین ساختهای اجتماعی از اواخر دوران صفوی روی ساختارهای شهری اثر گذاشتند. یعنی ابتدا نظام اجتماعی تغییر کرد و به دنبال آن، نظام کالبدی بی اثر شد و عملا بیش از شصت سال است که دیگر نظام محلهای وجود ندارد. امروزه لازم است با همكاري متخصصان و دانشگاهیان، مهندسی جدیدی در ساختار اجتماعی و متناسب با فرهنگ ایرانی و اسلامی تعریف کنیم. ما نميتوانيم به گذشته عقبگرد کنيم، بنابراين به جای اینکه حسرت خانهها و معماری قدیم را بخوریم بهتر است تعریف جدیدی از نظام اجتماعی و ساختار شهری داشته باشیم، البته هنوز اقدام موثری در این باره صورت نگرفته است.
سردبير فصلنامه تخصصي معماري و فرهنگ به اشارههاي فردوسي در شاهنامه به برخی مفهومهای معماری قدیم اشاره کرد و گفت: تحولات فرهنگی تقلیدی ما از غرب باعث شد برخی سازههای معماری قدیم ما بیفایده جلوه کنند و همه چیز در شهرها به هم ریخت. اکنون نیز در سراسر کشورمان یک میدان یا فضای شهری برای برگزاری آبرومندانه مراسم ملی و اجتماعی مردم کشورمان وجود ندارد و این در شان کشور ما با سابقه دو هزار و 500 سال داشتن میدانهای دقیق نیست.
وي ادامه داد: بنابراین وقتی ساختار شهری دگرگون شد ما هویت قبلی خودمان را از دست دادیم. بسیاری از تحصیلکردگان امروز معماری ايراني با فرهنگ ما آشنایی ندارند. برخی کارفرمایان ما به دلیل آگاهیهای پایین، به متخصصان ناآگاه اعتماد میکنند، به طوري كه بسیاری از ساختمانهای جديد در ايران، ناخودآگاه به شيوههاي معماري غربي ساخته شدهاند، زیرا آگاهیهای کافی تخصصی در معماران و كارفرمايان ما وجود ندارد و بحثهای فرهنگی در این حوزهها بسیار ضعیفاند.
نويسنده كتاب «مقدمهای بر شهر و شهرنشینی در ایران» افزود: رشتههای معماری و شهرسازی ما امروزه تبدیل به رشتههای فنی شدهاند در حالی که در دوران قديم کسی استاد معمار میشد که با فرهنگ دینی و بومی جامعه خود آشنا بود در حالی که برخی متخصصان ما به خاطر ناآگاهی نمیتوانند اعتقادات دینی خود را در ساخت بناها بازتاب دهند و عملا برخی پروژهها را طراحی میكنند که با فرهنگ ما پیوند ندارند. بنابراين معماری معاصر ما نمیتواند با مردم ارتباط فرهنگی لازم را برقرار کند.
سلطانزاده افزود: اگرچه در حوزه معماري معاصر سرمایهگذاریهای کلانی انجام میشود اما این امر به سرمایهگذاری ارتباطی ندارد، بلکه مربوط به بحث دانش است و با پول قابل حل نیست.
وي ادامه داد: امروزه ما عنوان استاد را به راحتی برای افراد به کار میبریم و پروژههای بزرگ را به دست افرادی میسپاریم که از تخصص کافی برخوردار نیستند و کارفرمایان یا مشاوران پروژهها نیز با فرهنگ ایران آشنایی درستی ندارند و به همین دلیل گاهي اشتباهات بزرگی از آنان سرمیزند و در توليدات خود برخلاف فرهنگ ايراني و اسلامي عمل ميكنند.
جمشيد كيانفر نيز كه دبيري نشست را بر عهده داشت به ارايه سخناني درباره نظام اداري شهر در دوران قاجار پرداخت و گفت: به طور طبيعي هر چه شهرها گسترش پيدا كردند تشكيلات شهري نيز گستردهتر شد. در دوران قاجار نيز به همين ترتيب بود.
وي با اشاره به ايجاد برخي منصبها در نظام اداري شهر، همگام با تغيير در ساختار شهر افزود: بيگلر بيگي، حاكم، وزير، كلانتر و داروغه، از جمله منصبهاي اصلي تشكيلات اداري شهر در دوران قاجار بودند. علاوه بر اين وجود معتمد در محله ها نيز در راستاي برقراري نظم و امنيت موثر بود.
اين مصحح و تاريخپژوه همچنين درباره روند تحول اين منصبها در طول تاريخ و همگام با تغييرات نظام شهري توضيحاتي ارايه كرد.
دوشنبه ۲۲ خرداد ۱۳۹۱ - ۱۴:۵۰
نظر شما