چهارشنبه ۲۵ مرداد ۱۳۹۱ - ۱۲:۳۳
ابومحبوب: زلزله در اسطوره‌های ایرانی تصویر شده است

احمد ابومحبوب در چهاردهمین نشست «شاهنامه‌پژوهی» سرای اهل قلم، از زلزله اخیر آذربایجان و خانواده‌های مصیبت‌دیده یاد کرد و گفت: در اسطوره‌ها و افسانه‌های ایرانی زلزله و به‌ویژه مناطق زلزله‌خیز ایران به شکل‌های نمادین و غیرمستقیم تصویر شده است.-

به گزارش خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)، چهاردهمین نشست از سلسله درس‌های «شاهنامه‌پژوهی» عصر دیروز (24 مرداد) از ساعت 16 با حضور احمد ابومحبوب، مدرس این دوره و جمعی از علاقه‌مندان به شاهنامه در سرای اهل قلم برگزار شد.

ابومحبوب در آغاز این جلسه با تسلیت به تمام ایرانیان و آذری‌زبانان و خانواده‌های مصیب‌دیده زلزله اخیر آذربایجان گفت: ایران از مناطق زلزله‌خیز جهان است و در اسطوره‌ها و افسانه‌های ایرانی هم به شکل نمادین، سمبلیک و غیر مستقیم خود زلزله و به‌ویژه نواحی زلزله‌خیز تصویر شده است. ضحاک را در کوه دماوند دربند کرده‌اند، برهمین اساس بسیاری از پژوهشگران این‌ موضوع را به زلزله، اسطوره‌های مربوط به زلزله و نام‌هایی که در آن منطقه به‌کار می‌رود مانند بومهن، نسبت می‌دهند.

وی در ادامه اشاره‌ای به بحث تجسد داشت و توضیح داد: باید بین تجسد و تجسم تفاوتی قایل شویم. تجسد اصطلاحی در مسیحیت است، اما تجسم در اسطوره‌های یونانی هم به‌کار می‌رود. تجسد یعنی جسد یا بدن یافتن. یعنی در آیین مسیحیت ظهور خدا در سه وجه مسیح، تجسد یافته و گوشت‌مند شده است مانند بدن مادی انسان.

این پژوهشگر ادامه داد: در عرفان اسلامی هم بحث تجلی مطرح است؛ برای مثال تجلی خداوند در کوه یا درخت بیان می‌شود، اما تجسم آن چیزی است که در اسطوره‌ها مطرح شده و به معنی جسمیت یافتن و مادی شدن است. این موضوع در اسطوره‌های یونانی بیشتر دیده می‌شود، بدین معنی که خدایان جسمیت یافته‌اند.

وی با تاکید بر این موضوع که این قضیه به اعتقاد بشر نخستین بازمی‌گردد و برپایه جاندارپنداری بوده است، اظهار کرد: بشر ابتدایی برای هر چیزی که می‌دید، نیرویی قایل بود و پدیده‌ها را مستقل از هم دارای نیرو می‌دانست. برای مثال زلزله را خشم زمین یا رعد و برق را خشم آسمان می‌دانست. برای رودخانه، دریا یا کوه هم یک روح یا جان قایل بود و روح‌ این پدیده‌ها نیروهای درون آن‌ها به حساب می‌آمدند که می‌توانستند به انسان آسیب برساند یا به او کمک کنند.

ابومحبوب افزود: برهمین اساس نیایش ماه، درخت یا ستارگان شکل گرفته بود تا روح و جان این پدیده‌ها از آن‌ها خرسند باشند و به آن‌ها آسیب نرسانند و حتی برای آن‌ها قربانی می‌کرده‌اند. این مساله در هند، مصر، اروپا و ایران پیش از زرتشت هم بوده است و خدایان جسمیت یافته‌‌اند و برای آن‌ها مجسمه‌هایی ساخته شده است. ‌

وی در توضیح بیشتر این موضوع گفت: آرش برای ما سمبل بزرگی، مردانگی ،جوانمردی و دفاع از ایران است. به‌نظر می‌رسد که آرش یکی از ایزدان بوده که در اسطوره‌ها جسمیت یافته است. در حقیقت داستان آرش به نوعی داستان ایجاد آبادانی بعد از خشکسالی و داستان زندگی است. از زمان آرش مرزهای مشخص و آباد که ایران بر آن تکیه دارد، نمایان می‌شود.

این استاد دانشگاه یادآور شد: پس در آیین زرتشتی، ایزدان تجسم ندارند و اهورا مزدا با هرگونه تجسم ایزدان مخالف است؛ چراکه یک دنیای معنوی و روحی صرف را برای ایزدان قایل است. پس ما در دوره‌های پس از زرتشت خدایان تجسم یافته اصلا نداریم یا بسیار کم هستند.

وی در بخش دیگر از سخنانش گفت: از زمان منوچهر در «شاهنامه» رفته رفته وارد دنیای دیگری می‌شویم. منوچهر یکی از چهره‌های بسیار مثبت اسطوره‌های ایرانی و «شاهنامه» است. یکی از ویژگی‌های مهم دوران منوچهر، تولد زال است.

ابومحبوب در ادامه ابیاتی از آغاز این داستان را قرائت کرد و توضیح داد: در داستان سوگ برای سیامک، پوشش فیروزه‌ای رنگ مطرح شد. این رنگ پوششی برای سوگواری است، اما در داستان منوچهر بحث پوشش مطرح نیست، بلکه زمان مطرح می‌شود و می‌گوید که منوچهر یک هفته عزاداری کرده است.

وی تشریح کرد: این نوع سوگواری به مناسبت سوم، هفتم و چهلم متوفی، ویژه ایرانیان باستان است. در ایران باستان اعتقاد بر این بوده که روح فرد متوفی تا سه روز پیش جسمش است، تا روز هفتم میان خاندان و خانواده‌اش است و تا چهلم در سرزمین و در میان اقوامش می‌‌ماند. یعنی روان مرده تا 40 روز هنوز در این دنیا وجود دارد تا آمادگی روانی برای ورود به جهان دیگر را به‌دست آورد. پس از همین‌جا عدد 40 نماد کمال شد.

این نویسنده در ادامه بر چهره ایزدی منوچهر تاکید کرد و گفت: چهره‌ای که از منوچهر تصویر می‌شود جنبه ایزدی دارد. فریدون در ایرج به نوعی تداوم یافت و ایرج در منوچهر تداوم می‌یابد. نقشه انتقام گرفتن خون ایرج هم نقشه فلک است؛ چراکه فلک از منوچهر مراقبت می‌کند. این موضوع جنبه قدسی بودن آن‌ها را نشان می‌دهد. حال باید یک پرسش را مطرح کرد که آیا منوچهر خدای جنگ و پیروزی نبوده است که این‌چنین چهره‌ای دارد؟

وی در ضمن قرائت ابیات این داستان به ارایه توضیحاتی درباره برخی از واژه‌ها یا اصطلاحات پرداخت. برای مثال کلمه دین که در اصل فارسی است و بعدها به زبان عربی وارد شده است. دین به معنای دریافت درونی است و در اوستا، اندیشه‌ها و افکار ایرانی دین را یک امر، دریافت درونی و راهنمای درونی انسان می‌دانند. کلمه دیگر شاه بود که این کلمه سمبل عدالت و وحدت بوده است. یعنی در دوران کهن برعکس دوران معاصر شاه نقش منفی ندارد. «شاهنامه» همواره مبارزه با ستم و سرشار از عدل و داد است.

همچنین در این داستان بار دیگر شیوه‌های فریدونی مطرح می‌شود که منوچهر هم می‌خواهد به نوعی آن‌ها ‌را ادامه دهد. یکی از این شیوه‌ها آسایش و آرامش بخشیدن به فقیران و به‌طور کلی مردم است. 

ابومحبوب با اشاره به این موضوع که منوچهر می‌خواهد همه سرزمین‌ها را هموار و آسوده ‌کند، تشریح کرد: دوارن منوچهر از جهت وجود سام و بعد تولد زال و پس از آن تولد زال ارزش می‌یابد. یعنی سه حادثه مهم در این دوران اتفاق می‌افتد که به‌طور مستقیم با منوچهر ارتباطی ندارد. همچنین مهم‌ترین کاری که منوچهر تاکنون انجام داده، انتقام خون ایرج است.

وی در پایان داستان تولد فرزند سام یعنی زال را توضیح داد و به نمادهای حیوانی مطرح شده در اسطوره‌ها اشاره کرد و گفت: سیمرغ یا عقاب یک نماد ایرانی و گرگ یک نماد رومی است که در این اسطوره‌ها به‌کار گرفته می‌شوند. همچنین سیمرغ در حقیقت اسطوره‌ای شده عقاب است. همچنین زال می‌تواند به نوعی نماد بازگشت به طبیعت باشد.

چهاردهمین نشست از مجموعه درس‌های «شاهنامه‌پژوهی» سه‌شنبه (24مرداد) از ساعت 16 تا 17 و 30 دقیقه در سرای اهل قلم، واقع در خیابان انقلاب، خیابان فلسطین جنوبی، کوچه خواجه‌نصیر، شماره دو برگزار شد.

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها

اخبار مرتبط