جمعه ۲۱ مهر ۱۳۹۱ - ۰۸:۰۰
(دفتر خاطرات بچه لاغرمردنی) از مجموعه چهار جلدی

ايبنا - خواندن يك صفحه از‌‌ يك كتاب را مي‌توان چند گونه تعبيركرد؛ چيدن شاخه گلي از يك باغ، چشيدن جرعه‌اي از اكسير دانايي، لحظه‌اي همدلي با اهل دل، استشمام رايحه‌اي ناب، توصيه يك دوست براي دوستي با دوستي مهربان و...

سی دی رودریک 

امروز صبح بعد از رفتن رودریک به رولی زنگ زدم و گفتم که دستگاه پخش سی‌دی‌اش را بیاورد مدرسه.
بعد به اتاق رودریک رفتم و سی دی را برداشتم.
ما بچه‌ها اجازه نداریم ضبط یا دستگاه پخش به مدرسه ببریم. پس باید تا بعد از ناهار وقتی که معلم‌ها ما را می‌فرستند توی حیاط صبر می‌کردیم. به محض اینکه فرصتی پیدا کردیم من و رولی یواشکی رفتیم به حیاط پشت مدرسه سی دی رودریک را گوش کنیم.
ولی رولی یادش رفته بود تو سی‌دی پخش کن باتری بگذارد، پس به درد نخورد!
بعد فکر خیلی خوبی برای بازی به نظرم رسید. بازی این طور بود. که باید گوشی را روی سرت میگذاشتی و بعد بدون کمک دست، آن را از روی سرت پایین می‌انداختی.
برنده کسی بود که می‌خواست در کمترین زمان این کار را انجام بدهد.
من توانستم در هفت ثانیه و نیم این کار را انجام بدهم، ولی به گمانم با این کار یکی از دندان‌های پر کرده‌ام لق شد.
درست وسط بازی، خانم کِرِگ سر رسید و مچمان را گرفت. سی‌دی پخش‌کن را از من گرفت و شروع کرد به نصیحت.

صفحات 34 و 35/ دفتر خاطرات بچه لاغرمردنی/ جف کینی/ ترجمه نسرین مهاجرانی/ انتشارات پیدایش/ چاپ اول/ سال 1391/ 220 صفحه/ 6000 تومان

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها