كتاب «مباني استدلال» منتشر شد. در اين كتاب ميخوانيم كه منطق فقط چيزي نيست كه به ما درست و غلط را بیاموزد بلكه ميتوانيم باورهایمان را از طریق استدلال توجيه كنيم.-
وي افزود: برای همین فکر کردم حوزه استدلال برای ما همواره رو به گسترش است. قبلا فکر میکردم منطق فقط میتواند به ما درست و غلط را بیاموزد اما با خواندن این کتاب فکر میکنم باید به حوزههایی که به نوعی به دنبال توجیه باورهای خود از طریق استدلال هستند هم توجه کنم. میدانیم که افلاطون در دیالوگهایش از روشهای متعددی برای توجیه باور خود استفاده میکند و این یعنی این که موضوع به نوبه خود در روش پرداختن به محتوای بحث نقشی بنیادی دارد. از این رو فکر میکنم در مورد منطقی که به سرعت رو به گسترش است باید بدون تعصب و پیشداوری به مطالعه منابعی که ما را به این فکر نزدیک میکند روی آوریم.
قانوني، تمرينهاي گنجانده شده در اين اثر را براي فهم بهتر مطالب آن مفيد دانست و گفت: تمرینهای اين كتاب كه يك چهارم آن را دربرميگيرد کمک میکند مطلب بهتر فهمیده شود و آن را بیشتر کاربردی میکند. همه جا و همیشه نمیتوان از منطق انتظار پاسخی سرراست را داشت بلکه بنا به موقعیت و مقاصد جوابها متغیر است. در هر حال این فکر که منطق به ما کمک میکند تفاسیر معقول را بیابیم و همواره امکان تفاسیر معقول دیگر را در نظر بگیریم و با رویکردی «پرسشگرانه و تحلیلی» به پاسخها نزدیک شویم بسیار مهم است و این چیزی غیر از آموختن قوانین منطق است. گویی غیر از نفسالامر و قوانین استنتاج حقیقت به رویکرد فاعل شناسا نیز نیاز داریم و این امر منطق را از حالت صوری محض خارج میکند.
اين مترجم و كارشناس منطق، به كار بردن لفظ قديم را براي منطق گذشتگان چندان دقيق ندانست و گفت: لفظ قديم یک بار منفی را که نشان از کهنگی دارد القا ميكند. منطق قديم چیزی است که وسعت یافته و شاخههای متعددی به خود گرفته است. مبانی این دو منطق و هر منطق دیگری منجر به استنتاجهای متعددی میشود از این روی نباید قدیم را به معنی بیاعتبار تلقی کنیم و هر دو منطق بنا به مبانی خود معتبرند.
قانوني، درباره پيوند منطق جديد و قديم به ويژه در اين اثر اشاره كرد و گفت: در بسیاری از مباحث كتاب این ارتباط قابل رویت است. اقسام استدلال را میتوان در آن مشاهده کرد که در بعضی از آنها کمال مناسبت را دارد؛ از جمله مورد استدلال ساده و مرکب و استدلال حملی است که نویسندگان آن را در قالب نمودارهای ون نشان دادهاند و در اصل تبعیت کردن از همان رابطه اندارجی است که در قالب این نمودارها بهتر قابل فهم میشود و همچنین قضایای شرطی. نفس هر یک از موارد قابل بررسی است به عنوان مثال فصل دوم که تحلیل استدلال است از نظر من جالب است چون ما باید درون یک متن به دنبال عناصر استدلال بگردیم.
وي افزود: کتابهای منطق فقط از تصور و تصدیق، ذاتیات و عرضیات و مقولات دهگانه و انواع و اجناس و تمیز مقدمات و نتایج و غیره بحث میکنند و چیزی که در آن مفقود است ذکر مثال جدید است. ذکر مثال اهميت زيادي دارد چراکه خواننده را با استدلال روزمرهاي که ما با آن مانوس هستیم آشنا میکند؛ یعنی استدلالهای خام و نه استدلالهای صورتیافته و مرتبشده.
قانوني، ادامه داد: خواننده با اين مثالها درمییابد که باید مقدمات و نتایج را در یک متن یا در یک خطابه پیدا و آنها را پس و پیش کنیم، ممکن است آن را جابهجا به کار بریم و گرفتار مشکل شویم و اگر هم موفق شویم میتوانیم استدلالهای فرعی و اصلی را بسازیم و این چیزی است که کتاب به آن بسیار توجه میکند. البته نمیخواهم بگویم که این موارد در کتابهایی که قدما نوشتهاند نیست بلکه منظورم اين است که همان موارد قدما به نحو کاربردی بیان شده.
اين مترجم يادآوري كرد: در این کتاب به مواردی برمیخوریم که چالشبرانگیز است. به عنوان مثال واژه صریحی مثل «حد وسط» نقش مهمی را در رابطه اندراجی در قیاس حملی دارد. چنین به نظر میرسد که تشخیص فاعل شناسا در گزینش مقدمات به همراه تبعیت از فرم منطقی از عوامل درست بودن یک استدلال است. به عنوان مثال در بخشي از كتاب آمده است «اگر استدلالی معتبر باشد فارغ از این که چه مقدمات دیگری به آن اضافه میشود، معتبر باقی میماند» كه اين جمله برای منطقی که ما در شرق با آن آشنا هستیم قابل درک نیست.
وي توضيح داد: یاد گرفتهایم که حد وسط نقش اساسی را در استنتاج مقدمات دارد و باعث میشود حد اصغر به واسطه حد وسط در حد اکبر مندرج شود اما ورود مقدمات اضافی، یافتن حد وسط درست را مشکل میکند؛ چرا که منطق از قبل استدلال خود را سبک و سنگین میکند از حالت استدلال خام، روزمره یا گفتاری خارج میکند، حدها را درست كرده و از ضوابط تبعیت میکند و در نهایت به بيان استدلال خود ميپردازد و مراقب مقدمات اضافی و ضوابط انتاج و غیره است اما از نظر مولفان اين اثر وجود این مقدمات چندان چالشی را ایجاد نمیکند ولی من فکر میکنم مولفان نمیخواهند فاصله زبان گفتاری و زبان مکتوب را از بین ببرند. در هر حال دامنه استدلال در این کتاب به منطق قدیم و جدید و معرفتشناسی و علوم طبیعی و اجتماعی کشیده شده است.
قانوني در پاسخ به اين سوال كه مطالعه كتابهايي مانند «مباني استدلال» و همچنين توجه بيشتر به منطق جديد چه تاثيري بر فضاي فلسفي كشورمان خواهد داشت، گفت: اين كتاب و آثار مشابه با آن، صرفنظر از تفاوتهای منطق جديد و قديم حداقل باعث میشود با ملاکهای متعدد مواجه شویم. به عنوان مثال تعدد تعابیر ملاک صدق و امکان صدق مفروضات به عنوان ماده قیاس، تعدد نتایج را باعث میشود و فکر میکنم چنین امری باعث شود به مرور تحمل ما را بیشتر کند.
وي يادآوري كرد: البته خواندن فلسفه به طریق اولی فلسفه غرب، ما را از حالت جزمگرایی خارج میکند. همین که یاد بگیریم با فیلسوفی همدلی کنیم پیش از آن که او را به تیغ نقد زنیم یا حداقل او را چنان که هست بشناسیم و از اعمال باورهای خود در باب او پرهیز کنیم، مبادا که ایجاد دافعه کنیم و همواره بگويیم من چنین میاندیشم بدون اینکه امکان صدق فکر دیگری را نفی کنیم پیشرفت بزرگی است. به این ترتیب به روح فلسفه نزدیک میشویم چرا که فلسفه اساسا امری شخصی است.
كتاب «مباني استدلال» نوشته ديويد ا.كانوي و رانلد مانسون با ترجمه تورج قانوني با شمارگان هزار و 650 نسخه، در 343 صفحه و به بهاي 12 هزار تومان از سوي انتشارات ققنوس منتشر شد.
نظر شما