مو یان نویسنده چینی که به عنوان نخستین نویسنده از کشور چین به عنوان برنده نوبل ادبیات انتخاب شده، با حضور در استکهلم و در مراسمی ویژه جایزه خود را دریافت کرد.-
مو یان نطق تاثیرگذاری با عنوان «قصه گویان» ایراد کرد که درباره کودکیاش، وطنش و داستانهایش بود. او این نطق را با مادرش و رابطهاش با زمين شروع کرد: «مادرم سال 1922 به دنیا آمد و 1994 درگذشت. ما او را در باغستان هلویی که در شرق روستا واقع بود به خاک سپردیم. سال پیش تحت فشار قرار گرفتیم تا گور او را تغییر دهیم و در محلی خارج از دهکده او را دوباره به خاک بسپاریم تا در آن مکان ایستگاه راه آهن ساخته شود. وقتی گور را باز کردیم، دیدیم تابوتش پوسیده شده و پیکر او با زمین مرطوب اطرافش یکی شده است. به همین دلیل ما کمی از آن خاک را برداشتیم، حرکتی نمادین، و آن را در گوری جدید دفن کردیم. همین جا بود که فهمیدم مادرم به بخشی از زمین بدل شده، و وقتی من از مادر زمین حرف می زدم، واقعا داشتم از مادر خودم حرف می زدم.»
او در ادامه صحبتش از مهربانی ها، مدارا و درک مادرش سخن گفت: «...مادر بیسواد من به مردمی که سواد داشتند محترمانه نگاه می کرد. ما آن قدر فقیر بودیم که تقریبا هیچوقت نمی دانستیم وعده بعدی غذایمان از کجا به دست می آید، اما او هیچوقت خواهش ما برای خریدن یک کتاب یا چیزی برای نوشتن را رد نمی کرد...»
یان سپس از فوریه 1976 سخن گفت که 21 ساله بود و به عنوان سرباز به دهکده ای در شمال شرق گائومی فرستاده شد؛ جایی که هم دوست داشت و هم از آن متنفر بود و او را وارد مرحله جدیدی از زندگی اش کرد.
او در ادامه نطقش از کتاب چهار جلدی «تاریخ مختصرچین» گفت که مادرش با فروش هدیه عروسیاش برای او خرید و بعد درباره پذیرفته شدنش در بخش ادبیات آکادمی هنر در سال 1984 یاد کرد. وی گفت شمال شرق گائومی نخستین بار در «طغیان های پاییزی» توصیف شد و برای نخستین بار به عنوان یک روستایی احساس کرد جایی وجود دارد که او می تواند آنجا را متعلق به خودش بداند. وی گفت این کتاب را با الهام از ویلیام فاکنر و گابریل گارسیا مارکز نوشت.
مو یان گفت به شدت دریافت که یک نویسنده باید جایی را داشته باشد که تنها به خودش تعلق داشته باشد تا بتواند وارد حیطه های جدید نویسندگی شود و آثار جدید خلق کند. در این زمینه گفت:« آنچه باید انجام می دادم خیلی ساده بود؛ قصه های خودم را به روش خودم بنویسم. راه من همان قصه گوی سر بازار بود، که من با آن آشنا بودم، راهی که پدربزرگم و مادربزرگم و دیگر پیرهای دهکده قصه می گفتند.»
این نویسنده چینی گفت: «یکی از خاله های من شخصیت اصلی جدیدترین رمانم «قورباغه ها» است... ولی تفاوت بین او و خاله قصه خیلی زیاد است.» او همچنین از شخصیت های مهمی که برای خلق قصه هایش از آن ها الهام گرفته است سخن گفت و افزود:« چالش بزرگ من برای نوشتن رمان زمانی بود که به واقعیت های اجتماعی مربوط می شد؛ مانند «ترانه های سیر» و نه به دلیل این که از انتقاد گسترده از بخش های تیره اجتماعی هراس داشتم، بلکه به این دلیل که از لحاظ حسی متنفر بودم و می ترسیدم که اجازه بدهم مسایل سیاسی وجه ادبی کار را تحت تاثیر قرار بدهد و بیمناک بودم رمان به سمت رپرتاژی از مسایل و رویدادهای سیاسی سوق یابد. به عنوان عضوی از اجتماع، یک رمان نویس جایگاه و دیدگاه های خودش را دارد اما وقتی دارد می نویسد باید از موضعی انسانی و بر مبنای آن بنویسد. تنها به این شکل ادبیات می تواند نه تنها از رویدادها سرچشمه بگیرد، بلکه آن ها را انتقال دهد، نه فقط بر مسایل سیاسی تمرکز کند، بلکه بزرگتر از سیاست باشد.»
مو یان نامی مستعار برای گوآن مویی است که سال 1955 در گائومی در شرق چین متولد شد.
نظر شما