ايبنا - خواندن يك صفحه از يك كتاب را ميتوان چند گونه تعبيركرد؛ چيدن شاخه گلي از يك باغ، چشيدن جرعهاي از اكسير دانايي، لحظهاي همدلي با اهل دل، استشمام رايحهاي ناب، توصيه يك دوست براي دوستي با دوستي مهربان و...
قبلاً طبق دستور عملیاتی که از نیروی رزمی 421 بوشهر به من ناوبانسوم رحمان الفتی ابلاغ گردیده بود. بنا شد من به اتفاق 3 نفر درجهدار که خودم انتخاب کرده بودم بنامهای مهناوی یکم احمد علوی و مهناوی یکم میرمسعود حسینی و مهناوی سوم رضا گلچین و سه نفر افسر از اطاق جنگ بنامهای ناوبانیکم سعید کیوان شکوهی و ناوبانیکم سرنوشت و ناوبانیکم کوشا جهت برقرار نمودن یک پست دیدهبانی در روی اسکله البکر که در 7 مایلی دهانه خورعبدالله میباشد اعزام شویم و از طرفی من و سه نفر درجه دارانی که با من میباشد باقیمانده اسکله البکر را با مواد منفجره منهدم نمائیم. پس از دریافت دستور عملیاتی و آماده نمودن تجهیزات بنا شد نفرات با هلیکوپتر به اسکله عزیمت نمایند و بعد از 10 ساعت مواد منفجره و مواد غذایی برای مدت 3 شبانهروز با یک فروند یدککش به ما تحویل داده شود.
صفحه 27/ سلحشور کُرد/ عبدالرحن برزگر(خاطرات ناخدا یکم تکاور: رحمان الفتی)/ انتشارات ارتش جمهوری اسلامی ایران، نیروی دریایی، دفتر پژوهشهای نظری و مطالعات راهبردی/ چاپ اول/ سال 1391/ 58 صفحه/ 2500 تومان
نظر شما