هستی م. حصاری، مولف کتاب «نترس زندگی کن؛ آنگونه که میخواهی» معتقد است که برای موفقیت باید آرزو داشت و در راستای رسیدن به آنها اقدام کرد و هیچگاه برای تغییر باور و آغاز دوباره زندگی دیر نیست.-
ایبنا درباره این اثر با این بانوی کارآفرین گفتوگویی انجام داده است که در ادامه میخوانیم.
ـ همچنان که از مقدمه اثر بر میآید مطالب کتاب نتیجه تجربیات زندگی شخصیتان است که در تلفیق با آموختههای بزرگان دنیا مانند «آنتونی رابینز» و شخصیتهای ایرانی نظیر بهروز فروتن، موسس محصولات غذایی بهروز، طاهره جوان از کارآفرینان مطرح کشور، علی نقیب، مدیر شرکت داروگر، نورا نراقی، قهرمان موتورسواری است. چرا تصمیم گرفتید چنین اثری را به رشته تحریر درآورید؟
من از دوران کودکی حوصله بازیهای دخترانه را نداشتم. با وجود روحیه حمایتی نمیخواستم همسالان و دوستانم را برنجانم، به همین دلیل پس از مدت کوتاهی بازی با آنها وقتم را برای برخی فعالیتهای تجاری که آن زمان در میان کودکان رواج داشت، صرف میکردم. در دوره نوجوانی و جوانی این فعالیتها جنبه جدیتری به خود گرفت؛ چرا که معتقد بودم هیچ کاری غیر ممکن نیست و در مواجهه با مشکلات نباید کم آورد.
با وجود آنکه عاشق درس خواندن بودم، خود را بسیار بلندپرواز میدیدم. در این مسیر نیز تنها پشتیبانم روحیهام بود. در زندگی هیچگاه ترس را باور نداشتم و معتقد بودم با دست خالی نمیتوان عارف بود. با این اعتقادات تا حدی به موفقیت رسیده بودم اما به محض آن که کاری به نتیجه نزدیک میشد با وجود تمام دقتی که داشتم، آن فعالیت آسیب میدید، در حقیقت از دیگران ضربه میخوردم. همین موضوع باعث شد چند ماهی از جامعه فاصله بگیرم و به تفکر در این باره بپردازم(در مقدمه اثر هم به این موضوع اشاره کردهام) پس از این خلوت به این نتیجه رسیدم که علت اصلی تمام مشکلات در من است؛ چرا که در محبت کردن، اعتماد کردن و رفتار و تعامل با دیگران تعادل نداشتم و به راحتی دچار افراط و تفریط میشدم. از آن زمان تصمیم گرفتم با تجدید نظر در رفتارم ابتدا انسانهای پیرامونم را به خوبی بشناسم آنگاه به تدریج به آنها اعتماد یا مسوولیتهایی را واگذار کنم. پس از این تغییر دیدگاه، تحولات بزرگتری در زندگیام رخداد که تصمیم گرفتم آنها را از طریق کتاب به سایر مردم جامعهام منتقل کنم.
ـ با مطالعه کتاب «نترس زندگی کن؛ آنگونه که میخواهی» و دیدگاههای مثبتگرایانه آن در تشویق برای حرکت به جلو و نهراسیدن، این سوال در ذهن برخی مخاطبان مطرح میشود که با وجود بعضی ناهنجاریهای اجتماعی و اقتصادی چگونه میتوان همیشه موفق بود؟
این سوالی است که افراد زیادی آن را بیان کردهاند و من در پاسخ به آنها گفتهام که برای رسیدن به موفقیت و کمک به مردم همیشه همه را دوست داشته باشید اما روی خودتان حساب کنید. هیچگاه در پی به دست آوردن رایگان امکانات و موفقیتها نباشید. در این مسیر معتقدم که چیزی به عنوان بیکاری وجود ندارد، همه مردم میتوانند شغلی را انتخاب کنند و از آن طریق درآمدی داشته باشند و فراتر از آن میتوانند کارآفرین باشند و به دیگران هم سود برسانند. همچنان که در این کتاب نیز عنوان کردهام، راز موفقیت افراد ثروتمند دنیا این است که آنها با عشق کار میکنند؛ چرا که کار کردن زندگی آنهاست.
ـ شما به عنوان یک کارآفرین راه موفقیت به ویژه در عرصههای اقتصادی و تجاری را در کتاب خود چگونه عنوان کردهاید؟
معتقدم مشکل اصلی جامعه ما مسایل فرهنگی است نه سیاسی و به این باور رسیدهام که به دلیل وجود منیّت در اخلاقیات، راههای رسیدن به موفقیت را مسدود میکنیم. اگر تنها به پرچم ایران اعتقاد داشته باشیم دیگر من و تویی وجود نخواهد داشت در آن زمان است که همگی در خدمت این پرچم قرار میگیریم و جناحبندیها را فراموش میکنیم. این کتاب نیز با یادآور این موضوعات تاکید میکند هریک از ما به سهم خود باید گامی در حوزه فرهنگ برداریم. در همه جای دنیا ناهنجاری وجود دارد. این کتاب به تمامی مخاطبان خود میآموزد که چگونه میتوان سالم زندگی کرد و موفق و پولدار شد. در این مسیر باید با شناخت توانمندیهای خود و تن به سختی دادن، تمامی پیشنهادهای غیر قانونی را رد کنیم.
من در این کتاب نوشتهام که چگونه توانستم با تغییر برخی باورهایم به آرامش درونی برسم، دوباره کار کردن و تعامل با مردم را آغاز کنم و در حقیقت زندگی واقعی را تجربه کنم. این اثر به عموم مخاطبان خود میآموزد که زندگی خود را روی بوم سفیدی آغاز کنید. برای شروعی دوباره هرگز دیر نیست.
ـ چرا در مقدمه کتاب افراد خاصی مانند افراد باورمند، امیدوار، بلند پرواز و با ایمان را مخاطبان کتاب معرفی کردهاید؟
مانند هر اثر دیگری این کتاب هم مخاطبان خاصی دارد که میتوانند در هر قشری حضور داشته باشند. من افرادی با ویژگیهای فکر و اعتقادی خاص را مخاطب خود میدانم که میتواند یک بانوی خانهدار تا یک پزشک مجرب باشد. این اثر به این افراد یادآور میشود که برای زندگی کردن باید از افراط و تفریط و قضاوت کردن پرهیز کرد و با خود صادق بود و مهمتر از همه آنکه قدر فرصت و زمان را دانست.
ـ آثاری از این دست که به توصیههای اخلاقی یا تغییر تفکر افراد میپردازند در حوزه روانشناسی یا جامعهشناسی قابل بحث و بررسیاند همچنین منابع و ارجاعات علمی دارند. چگونه این کتاب بدون ذکر منبع میتواند راهکارهایی برای موفقیت و تغییر نگرش افراد را فراهم کند؟
من از انتقاد نمیترسم، چنانچه مطالبی درست باشد، آن را تصحیح میکنم و اگر اشتباه باشد به آن پاسخ میدهم. من نه روانشناسم و نه جامعهشناس، این کتاب هم نخستین اثر من است، البته خود را نویسنده هم نمیدانم و تمامی مطالبی که در کتاب عنوان کردهام حاصل تجارب شخصیام است که در طول زندگی آنها را به دست آوردهام. از روانشناسان هم میخواهم مرا ببخشند که پا در کفش آنها کردهام اما مگر روانشناسی علوم مطالعه رفتار انسانها نیست؟ من با نگارش این کتاب به مطالعه و بررسی رفتارهای خودم پرداختهام.
ـ این کتاب سراسر پند و اندرز یا حاوی جملاتی در امر و نهی افراد در انجام امور و داشتن نگاهی دیگر است. چرا چنین سبکی را برای نوشتن کتاب برگزیدهاید؟
من با نگارش این کتاب در پی کسب درآمد نبودم و فقط میخواستم آرامشم را به جامعه منتقل کنم و به عموم مخاطبات بگویم چنانچه به موفقیت نمیرسیم، مشکل در خود ماست و همه ما در قبال فرهنگ جامعه موظفیم. در این کتاب نیز گفتهام که فرهنگ چیزی است که با سرعت بسیار پایینی وارد زندگی میشود و زمانی که نهادینه شد، بسیار کندتر از وقتی که آمده از بین میرود.
ـ در بخشی از کتاب نوشتهاید که برای موفق بودن حتی در مواقع ناراحتی باید به خوشحالی تظاهر کرد. چرا چنین اعتقادی دارید؟
متاسفانه اغلب ما عادت کردهایم در زمانی که حال مساعدی نداریم، عصبانی یا ناخوشنودیم به انتقاد کردن و ایراد گرفتن میپردازیم اما بهترین کار این است که در آن لحظه کاری نکنیم. داشتن حس مثبت موجب میشود انرژی مثبت محیط و دیگران را هم کسب کنیم و به صورتی کاملا اتفاقی در مسیری قرار گیریم که رخدادهای جالب و سودمندی برایمان پیش آید.
معتقدم انسانهایی ناامید میشوند که مشق خود را در دفتر دیگران مینویسند. زمانی که روی دیگران حساب میکنیم دچار خشم، غم و ناامیدی خواهیم شد. کمک کردن به دیگران آن هم بدون انتظار تشکر یا پاداش یکی از بهترین احساسات دنیاست اما برای انجام امور باید تنها روی خودمان حساب کنیم.
چرا فراموش کردن شناسنامه را به عنوان یکی از توصیههای مکرر کتاب بیان کردهاید؟
معتقدم سن، یک عدد در شناسنامه است. باید یاد بگیریم که سن حقیقی ما همان حس و حالی است که در ما میجوشد. متاسفانه در عرف متداول شده از کسی که بسیار شاد است به عنوان سرخوش یاد میکنند در حالی که اعتقاد دارم انسانها باید کاری را انجام دهند که دلشان میخواهد. ذات همه انسانها پاک است و وجدان آدمی به او دروغ نمیگوید.
ـ چرا طرح جلد کتاب را لیوانی نیمه از آب انتخاب کردید که درختچهای در آن جای دارد؟
سخن اصلی این اثر آن است که باید همواره به قسمت پر لیوان نگریست. این سخن مشترک تمامی کارآفرینان است. با انتخاب این طرح میخواستم بگویم که در این کتاب قسمتهای نادرست فرهنگ را نشانه گرفتهام. نیمه پر لیوان همان آرزوهای دست یافته ماست که روزی برای آن دویدهایم، گریه کردهایم و به آنچه دوست داشتهایم رسیدیم. قسمت خالی لیوان نیز همان شور زندگی است. باید قدر قسمت پر را بدانیم و هرگز نیمه خالی را پر نکنیم چرا که باید همواره آرزوهایی داشته باشیم که منبع حرکت و تلاش ما هستند.
ریشه درخت داخل لیوان در آب قرار دارد که نشان میدهد برای داشتن آرزو باید بستر سازی کرد و شاخ و برگهای آن در نیمه خالی است و بیان میکند که تلاشهای ما با داشتن آرزو به ثمر میرسند.
نخستین چاپ کتاب «نترس زندگی کن!؛ آن گونه که میخواهی» را انتشارات اندیشهپرداز ورجاوند با شمارگان دو هزار و 200 نسخه در 204 صفحه به بهای هفت هزار تومان منتشر کرده است.
نظر شما