به گزارش خبرگزاری کتاب ایران(ایبنا)، کتاب «تأملی در فلسفه تاریخ عقل» نوشته دکتر نصرالله حکمت در نشستی با حضور دکتر بیژن عبدالکریمی، دکتر رسول رسولیپور و دکتر سید محمدحسن آیتاللهزاده شیرازی یکشنبه، 17 آذرماه در دانشگاه شهید بهشتی نقد و بررسی شد.
بیژن عبدالکریمی در این نشست عنوان کرد: من از جهاتی با نظرات با دکتر حکمت در این کتاب همدلم اما عقل متافیزیک و مدرن را تنها نگاه عقلی نمیدانم چرا که عقل در طول تاریخ تطور داشته است و عقل ارسطو با عقل افلاطون یکی نیست. بنابراین باید هر متنی را با عقلانیت خاص آن درک کرد.
وی با بیان اینکه «حکمت» کوشیده است تا در کتابش حکمت ایمانی را به عنوان راه حل مهمترین مشکل بشریت که همان نیهیلیسم (پوچگرایی) است، نشان دهد، افزود: چیزی بین ما و سنت حائل است که اجازه تفکر نمیدهد و این همان تئولوژی است. تئولوژی به معنای باورها و عقاید قومی، نژادی و سیاسی است.
وی افزود: حکمت در مسیر معنوی بزرگی گام برداشته است و در روزگاری که عقلانیت متافیزیکی و دکارتی سیطره دارد، از امکان تفکر معنوی دفاع میکند.
عبدالکریمی با اشاره به اینکه «ما اسیر معرفت پدیداری هستیم و هیچ روزنهای به جهان معرفت نداریم» گفت: این کتاب از این نظر تلاش بزرگی است اما تحقق آن کار سادهای نیست و از این نظر که حکمت چنین کتابی را نگاشته است، او را تجلیل میکنم. البته معتقدم در این مسیر چندان موفق نبوده چرا که سوال اصلی این است که آیا اساساً ایجاد یک نظام معرفتشناسی حق بشر است؟
این استاد دانشگاه مهمترین نقد خود را به دکتر حکمت در تفکر معنوی او دانست و اضافه کرد: دکتر حکمت در این کتاب دیگران را دعوت به حکمت ایمانی میکند. اگرچه تفکر وی تفکر کلامی نیست اما پیشینه تفکر تئولوژیک و کلامی در آن دیده میشود.
وی اظهار کرد: تفکر او خواهان مبارزه با نظامهای تئولوژیکی جذمی است اما زبان او از تفکر تئولوژیکاش ضربه میخورد و با وجود اینکه «شریعتی» بزرگترین ضربه را به تفکرات تئولوژیک وارد میکند اما اندیشه او نیز پیشینههای تئولوژیک دارد.
به گفته عبدالکریمی، به همین دلیل است که در این کتاب حقانیت انبیاء، قرآن و سخن خدا مفروض گرفته شده است.
وی ادامه داد: در روزگاری که سوبژکتیویست متافیزیکی سیطره پیدا کرده است، نمیتوان چندان از معنویت دفاع کرد. باید در این روزگار بنیادی پیدا کرد که امکان امر قدسی را در زبان، کنش و رفتار آدمی متجلی کند.
این استاد فلسفه با اشاره به اعتقادش نسبت به معنای اسطوره، اضافه کرد: این سوال مطرح است که آیا پیش از آنکه از متن مقدس صحبت کنیم، میتوانیم درباره وجود آن نیز حرف بزنیم؟
وی با اشاره به نقد خود به «هانری کربن» افزود: کربن خواهان احیای الهیات بود اما او عبور از متافیزیک را ساده گرفت و من این سادهاندیشی را در زبان و تفکر دکتر حکمت نیز میبینم. اگرچه من با گذر از متافیزیک موافقم اما این سوال مطرح است که آیا گذر از امر متافیزیکی واقعاً امکانپذیر است؟ حکمت در کتاب خود از این موضوع صحبت نکرده است که آیا میتوان از متافیزیک عبور کرد یا خیر؟
عبدالکریمی در بخش دیگری از سخنانش با اشاره به نقش «ایمانوئل کانت» و تاثیرش بر تاریخ فلسفه گفت: چرا کانت بزرگ است و اساساً چرا فلسفه را به فلسفه کانتی و پساکانتی تقسیم میکنند؟ به این دلیل که کانت یک سوال بنیادی مطرح کرد. او پرسید که «آیا فلسفه امکانپذیر است؟»
وی اظهار کرد: این همان سوالی است که در کتاب حکمت از آن غفلت شده است. باید در این کتاب پرسش کانتی مطرح شود چراکه اگر دین میخواهد وارد ذهن انسان مدرن شود نباید اسیر نظامهای تئولوژیک شود، در غیر این صورت در حد یک فرهنگ مرده باقی میماند.
عبدالکریمی انسداد تفکر را یکی دیگر از مشکلات «حکمت» در این کتاب عنوان کرد و افزود: متاسفانه در این کتاب یک سوال تا انتها دنبال نمیشود. «حکمت» در این کتاب سرگشتگی بشر را نشان میدهد اما میخواهد به سرعت به این سرگشتگی پاسخ دهد و وجود پیامبران را تنها راه نجات بشریت میداند. زبان دکتر حکمت مانند زبان «احمد فردید» است. اندیشه دکتر حکمت تئولوژیک نیست اما زبانش تئولوژیک است.
وی با بیان اینکه «تفکری اصیل است که زبانش پدیدارشناسانه باشد» گفت: این زبان اجازه میدهد پدیدارها خودشان را آشکار کنند. زبان تئولوژیک پیش از پدیدار خودش را نشان میدهد.
وی با تاکید بر اینکه در تفکر تئولوژیک یک نوع خطر استبداد وجود دارد، اظهار کرد: تفکر «حکمت» توتالیتر نیست اما به صورت ناخودآگاه عباراتش تئولوژیک است.
عبدالکریمی ادامه داد: در اندیشه حکمت یک نوع گسست و جهش وجود دارد و همانطور که گفتم، او میخواهد به سرعت از سرگشتگی بشر به ضرورت وجود پیامبر برسد. متاسفانه اینگونه تحلیلهای پدیدارشناسانه در تمامی آثار ایرانیان وجود دارد.
این استاد دانشگاه در بخش دیگری از سخنانش با اشاره به گفتههای دکتر حکمت مبنی بر تعریف نکردن پدیدارها در کتابش گفت: من نیز معتقدم پدیدارها را نمیتوان تعریف کرد اما آیا تعریف از آنها هم امکانپذیر نیست؟!
وی با بیان اینکه گاهی یک رمانتیسم و ادبیات جایگزین توصیفهای پدیدارشناسانه در کتاب میشود، افزود: این نیز یکی از مشکلات تفکر تئولوژیک است. «حکمت» در این کتاب ما را به ساحت حضور دعوت میکند؛ ساحتی که مفهوم تفکر و عقل در آن جایی ندارد. من از این ساحت با عنوان «سیاهچاله معرفتی» یاد میکنم چرا که اگر بخواهیم از سیطره تفکر متافیزیکی رها بشویم و وجود را احساس کنیم باید در این ساحت حضور پیدا کنیم. انتقادم به حکمت این است که وی تفکر را در ساحت حضور مجاز نمیداند در حالی که من معتقدم در این ساحت نوع تازهای از تفکر آغاز میشود.
به گفته عبدالکریمی، این پرسش که «نمیتوان به همه سوالات پاسخ داد» میتواند تیغ را به دست تفکرات تئولوژیک دهد. به همین دلیل است که «حکمت» در کتابش معرفت را به بیابان تشبیه میکند و اندیشیدن به برخی سوالات را نوعی زیان میداند.
این استاد دانشگاه همچنین با اشاره به رابطه انسان و زمان در کتاب حکمت گفت: حکمت در کتابش به گونهای صحبت میکند که انگار بیرون از تاریخ است در حالیکه بیرون زمان، جایی برای بشریت وجود ندارد.
وی تاکید کرد: برای احیای سنت نیازی به زبان سنتی نیست و ما نیاز به زبانی دیگر داریم تا بتوانیم از بصیرتهای بنیادی که وجود دارد صحبت و آنها را زنده کنیم.
عبدالکریمی با بیان این که متاسفانه در این کتاب گاهی تاریخ اگزیستانسیالیسم معنوی با کل تاریخ یکی گرفته شده است، افزود: حکمت در کتابش عقل ادبار را با عقل متافیزیکی یکی میگیرد و این اشتباهی است که احمد فردید نیز مرتکب آن شده است. این یک تفکر سادهگرایانه از تاریخ عقل بشری است در حالی که ما در اندیشه افرادی مانند ابنعربی، آگوستین و حتی سقراط، آمیزهای از عقل ادبار و عقل اقبال را میبینیم.
دکتر رسولیپور در این نشست با اشاره به تعبیرهای به کار گرفته شده در این کتاب اظهار کرد: در بخشهای مختلف کتاب از کلمه «سقوط» به جای «هبوط» آدم به زمین استفاده شده است. همچنین در کتاب با به کارگیری الفاظ مختلف درباره «عقل مدبر» سیاهنمایی شده است.
دکتر شیرازی نیز با اشاره به همین تعبیرها خطاب به «حکمت» نویسنده کتاب گفت: فاعلیت شیطان در این کتاب برای من مشخص نیست و جایی که شما میخواهید از شیطان صحبت کنید آن را با عقل مدبر یاد میکنید. در واقع، نسبت عقل مدبر با شیطان در کتاب شما چگونه است؟
وی ادامه داد: آنچه امروزه از آن به عنوان فلسفه یاد میشود به معنای پرسش خوب است. سوال این است درکی که از فلسفه در افواه و سطح آکادمیک وجود دارد با آن چیزی که شما از آن به عنوان فلسفه خوب که ظاهرا همان فلسفه سقراط است، چقدر متفاوت است؟
شیرازی با طرح سوالی دیگر افزود: سوال آخر من از شما این است که روند شکلگیری این کتاب چگونه است؟
نصراله حکمت، نویسنده کتاب «تأملی در فلسفه تاریخ عقل» در بخش پایانی این نشست در پاسخ به انتقاداتی که نسبت به کتابش مطرح شد، گفت: ماجرای این کتاب ماجرای زندگی من است چرا که من از 13 سالگی به حوزه علمیه قم رفتم و 11 سال در آنجا علوم دینی خواندم و بعد از آن در سال 58 به انتخاب خودم فلسفه دانشگاه تهران را انتخاب کردم.
وی با اشاره به مساله اساسی امروز جامعه ما گفت: امروزه مشکل اصلی ما مشکل عقل و ایمان است و ما در این برزخ گیر افتادهایم. از ابتدای انقلاب نیز این درگیری و مجادله با عنوان تخصص و تعهد و فقه پویا و فقه تخصصی وجود داشته است.
وی تاکید کرد: در پاسخ به انتقاد دکتر رسولیپور مبنی بر سیاهبینی من نسبت به عقل ادبار باید بگویم من اینگونه نمیاندیشم و اگر چنین چیزی از کتاب برداشت شده است من غفلت کردم چرا که من سقوط را هبوط نمیدانم.
حکمت اظهار کرد: من سندیت اندیشی نکردم و مفهوم عقل ادبار را در کنار 50 مولفه دیگر قرار دادم و معتقدم تاریخ با عقل ادبار ساخته شده است.
وی با بیان اینکه تفکر تئولوژیک ندارد، گفت: تعبیرهایی که در کتاب استفاده شدهاند، به دلیل این است که من نتوانستم خودم را در کتاب پنهان کنم چرا که به هرحال من در حوزه علمیه درس خواندم و ایمان دارم!
این استاد فلسفه با بیان اینکه «اگر انسان میخواهد آزاداندیشی کند باید وارد فضای ایمان شود» گفت: شما میتوانید یک پوزیتیویست باشید اما به خدا اعتقاد داشته باشید. ما با ایمان رها میشویم و ایمان نداشتن، مشکل بزرگ ماست.
وی در پایان سخنانش اظهار کرد: این کتاب مشرف به موت متولد شده است و با وجود این، در چاپ دوم کتاب بسیاری از اشکالاتی را که وارد شد و صحیح هم بود، بررسی میکنم و امیدوارم گفتمانی آغاز شود و راه تفکر در این زمینه باز باشد.
کتاب «تأملی در فلسفه تاریخ عقل» به نویسندگی نصرالله حکمت توسط انتشارات الهام منتشر شده است.
یکشنبه ۱۷ آذر ۱۳۹۲ - ۲۱:۵۳
نظر شما