سه‌شنبه ۱۳ اسفند ۱۳۹۲ - ۱۱:۰۰
قدمي: سنت تفکر انتقادی در ایران وجود ندارد

فريد قدمي،‌ داستان‌‌نویس گفت: نقد نسبت مستقيمي با تفكر دارد و تفكر از خصلتي ديالوگي بهره برده است كه بخش مهمي از اين ديالوگ با متن‌هاي ديگر رخ مي‌دهد. ما هم در ايران در دیالوگ نقادانه ضعیف هستیم و سنت انتقادي و تفكر انتقادي نداريم.

قدمي درباره كيفيت نقدهاي ارايه شده در جلسات نقد داستان به خبرگزاري كتاب ايران(ايبنا)، گفت: ابتدا بايد پرسيد كه آيا مطالب ارايه شده در اين جلسات در چارچوب نقد قرار دارند يا خير. بي‌شك اين بحث صرفا محدود به جلسات نقد نمي‌شود زيرا با بررسي مطالب ارايه شده در مطبوعات به اسم نقد، درمي‌يابيم كه با مشتي حرف‌ مواجهيم كه هر فردي قادر به بيان آن است و در اين ميان هيچ تمايزي ميان آنهايي كه يكسره از متني چاپ شده تجليل مي‌كنند و آنهايي كه هرچه دم دست‌شان مي‌رسد، نفي مي‌كنند، وجود ندارد. مهم اين است كه در اين ميان هيچ فكري توليد نمي‌شود. 

وي افزود: نقد نسبت مستقيمي با تفكر دارد و تفكر از خصلتي ديالوگي بهره برده است كه بخش مهمي از اين ديالوگ با متن‌هاي ديگر رخ مي‌دهد. ما هم در ايران سنت انتقادي و تفكر انتقادي نداريم، به اين سبب نويسنده و منتقدان براي فكر كردن ناگزير از وصل شدن به سنت‌هاي غربي‌ هستند. جالب اينجاست كه اغلب كساني كه در ايران داعيه منتقد بودن و كار انتقادي دارند حتا يك زبان خارجي هم نمي‌دانند! شما چگونه قادر خواهيد بود مقاله‌اي درباره رياضيات پيشرفته بنويسيد وقتي كه جدول‌ ضرب را هم بلد نيستي.

ادبيات ماهيت راديكال و رهايي‌بخش دارد

وی در ادامه اظهار كرد: در زمانه‌اي كه افراد جامعه به طرز وحشيانه‌اي در هجوم تصوير قرار دارند و مديوم‌هاي تصويري مانند سينما و تلويزيون بر زندگي مردم جهان حكومت مي‌كنند، هر شكلي از زنده نگه‌داشتن ادبيات اهميت دارد.

قدمي ادامه داد: سينما ماهيت ايدئولوژيك و ادبيات، ماهيت راديكال و رهايي‌بخش دارد. به همين دليل اين جلسات و انعكاس‌شان در خبرگزاري‌ها مي‌تواند كمي به دخالت بيشتر ادبيات در جامعه كمك كند. اما دست‌كم در دهه اخير بيش از نود درصد آثاري كه به اسم ادبيات منتشر شده‌اند، ارزش ادبي ندارند.

وي افزود: جلسات اين‌چنيني در كنار يك مشت يادداشت مضحك با ظاهر انتقادي، فضايي باورنكردني پيرامون برخي از آثار به وجود آورده. به اعتقاد من شاهد اين مدعا، ليست كتاب‌هايي است كه در دهه اخير جوايز ادبيِ به ظاهر معتبر و نخبه‌گراي ما را كسب كرده‌اند. با بررسي اين اسامي درمي‌يابيم كه بيشتر از نيمي از اين آثار حتي از املا و گرامر درست فارسي برخوردار نيستند و عجیب است که چگونه این آثار در ليست متون ادبي قرار گرفته‌اند. به نظر من اين مساله واقعا مضحك است و سراغ اين مضحكه را هم بايد از همين منتقدان خود خوانده گرفت كه فضاي عمومي را تصرف كرده‌اند؛ چه در اين جلسات و چه در مطبوعات ما.

در ايران نقد تاملي‌ نداشته‌ایم 

وي با بيان اين‌كه نسبت نقد و تفكر از خصيصه‌هاي مهم و اساسي نقد است، اظهار كرد: نقد بايد به خودي خود، جدا از متني كه نقادي‌اش مي‌كند، قرار بگيرد و بر مخاطب تاثيرگذار بوده و او را به تفكر وادارد. نقدي كه «لوكاچ» بر «بالزاك» يا نقدي كه «بنيامين» بر «بودلر» نوشته، شايد براي من از خود رمان بالزاك و شعر بودلر هم جذاب‌تر و تفكرآميزتر باشد.

قدمي به دو شكل تفكرِ كانت اشاره كرد و گفت: كانت دو شكل از تفكر را توصيف مي‌كند؛ تفكر تاملي و تفكر تعيني، كه مي‌شود آن را به نقد نيز تعميم داد. نقد تعيني نقدي است كه با استفاده از دانسته‌ها و صورت‌بندي‌هاي پيشين به قضاوت درباره يك متن ادبي مي‌پردازد، براي مثال با تكيه بر آثار باختين نمايشنامه‌هاي شكسپير را بررسي مي‌كند. بهترين نقدهايي كه در حال حاضر در ايران نوشته يا در جلسات ارايه مي‌شوند، از اين دست هستند و البته نسبت‌شان به شبه نقدهاي مضحك رايج يك به صد هم نيست.

وي ادامه داد: در كنار تفكر تعيني، نقد تاملي با گشودگي متن مواجه مي‌شود و در نتيجه تفكري نو را پديد مي‌آورد كه نقد باختين از داستايوسكي يا دريدا از جويس نمونه‌هاي اين مساله به شمار مي‌آيند. در ايران مطلقا چنين نقد تاملي نداشته و نداريم. البته تاكيد مي‌كنم كه قريب به اتفاق چيزهايي كه در ايران به اسم نقد نوشته يا در جلسات نقد ادبي ارايه مي‌شوند، اغلب اظهارنظرها شخصي و كاملا غير انتقادي‌اند و تنها گاهي به نقدهايي برمي‌خوريم كه جدي‌اند اما باز هم در همان سطح تعيني باقي مي‌مانند.

این نويسنده دلايل فعلي نامساعد بودن نقد را در جامعه ادبي ايران فراتر از نبودن تدريس آكادميك و دانشگاهي در شاخه نقد دانست و گفت: مساله بسيار جدي‌تر از اين حرف‌هاست. ما با فقر مطلق فكري مواجه هستيم و ريشه‌هاي اين فقر در موارد بسياري از جمله نظام اقتصادي بيمار، سانسور، عدم ارتباط با جهان، بيگانه‌هراسي، توهمات ناسيوناليستي و نظام افتضاح آموزشي مشهود است. تفكر چيزي نيست كه بشود تدريس‌اش كرد، فقط بايد برايش اكسيژن و غذاي كافي فراهم كنيم.

وي با بيان اين‌كه دانشگاه‌هاي ما در زمينه هنر و علوم انساني فاجعه‌اند، افزود: يكي از اعضاي هيات علمي دانشگاه فلسفه يك‌بار از من پرسيد كه «دلوز-گتاري يك نفر است يا دو نفر؟». من با اساتيد ادبيات بسیاری در كشورمان هم‌صحبت شده‌ام و دريافتم كه قريب به اتفاق آن‌ها همان‌قدر از ادبيات مي‌دانند كه من و شما درباره نجوم. در بهترين حالت، اين دوستان «كارشناس فرهنگي»اند! حالا چطور مي‌شود ازشان انتظار كار فكري و انتقادي داشت؟/

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها