یکشنبه ۱۱ اسفند ۱۳۹۲ - ۱۵:۳۲
استاد ژاپنی پژوهش می‌کند، استاد ایرانی ترجمه!

دکتر محمود شیخ، دانشیار رشته تربیت بدنی دانشگاه تهران و مولف و مترجم 15 عنوان کتاب ورزشی_علمی، از جمله پیشکسوتان حوزه کتاب ورزشی محسوب می‌شود، مردی که وقتی صحبت می‌کند، علاوه بر بیان نکات علمی، تجربیاتی گرانقدر را نیز ارایه می‌دهد.

خبرگزاری کتاب ایران(ایبنا)_ در یک صبح زمستانی فرصتی پدید آمد گفت‌وگویی گرم و صمیمی را با دکتر شیخ انجام دهیم و درباره کتاب ورزشی از هر دری سخن بگوییم، گفت‌وگویی که بارها به چالش کشیده شد.

نتیجه این گفت‌وگوی مفصل را با هم می‌خوانیم:

برای آغاز صحبت، لطفا تاریخچه‌ای را از انتشار نخستین کتاب حوزه سنجش و اندازه‌گیری بیان کنید؟
از سال 1363 جزوه‌ای را درباره سنجش و اندازه‌گیری تهیه کردم و در مراکز تربیت معلم شهید چمران و شهید نصیبه تدریس می‌کردم. این جزوه در دست دانشجویان بود تا این که من به دانشگاه تهران منتقل شدم. من هم آن جزوه را برای دانشجویان مقطع کارشناسی تدریس می کردم تا این که اوایل دهه 1370 از سوی نشر علم و حرکت تبدیل به کتاب شد

و به یقین جزو کتاب‌های پیشتاز کتاب‌های حوزه سنجش و اندازه‌گیری محسوب می‌شود. این‌طور نیست؟
از آنجایی که من خودم طراح سوالات کارشناسی ارشد بودم، این کتاب در زمان خودش رشد کرد و به تدریج با کمک روبن شاهوردیان(مدیرمسوول نشر علم و حرکت) چند ویراست این کتاب را منتشر کردیم و فکر می‌‌کنم به چاپ ششم هم رسید تا این که من کتابی دیگر را با محور مفهوم سنجش و اندازه‌گیری در این زمینه تدوین کردم. این کتاب را هم نشر علم و حرکت منتشر کرد و اکنون چند سال است که مورد استفاده دانشجویان قرار می گیرد.

در ادامه چه کتاب‌های دیگری را تالیف کردید؟
ابتدا نیاز است توضیح دهم که درس سنجش و اندازه‌گیری درسی است که تمام دانشجویان رشته تربیت بدنی باید آن را بخوانند با گرایش‌های مختلف نظیر بیومانیک، مدیریت، فیزیولوژی و روش‌های آماری کاربردی در تربیت بدنی. همچنین «سنجش و اندازه‌گیری» درسی است که تا پایان مقاطع کارشناسی ارشد و دکتری با دانشجو همراه است. من هم با توجه به این‌که گرایشم موضوع «رفتار» بود، به تدریج سعی کردم درس سنجش و اندازه‌گیری به عنوان یک درس حاشیه‌ای در کنار من باشد. همچنین با توجه به این که گرایش اصلی من «رشد و تکامل و یادگیری حرکتی» است، فعالیتم را با تدریس در دوره‌های کارشناسی، کارشناسی ارشد و دکتری در این زمینه ادامه دادم که همین امر موجب شد تا من کتاب‌هایی را در این زمینه به رشته تدوین کنم. البته این کتاب‌ها از ابتدا به صورت جزوه منتشر شدند و سپس به صورت کتاب درآمدند که از جمله کتاب‌های رشد و تکامل و یادگیری حرکتی، می‌توان به کتاب یادگیری و نمو انسان پس از تولد، منتشر شده از سوی دانشگاه تهران و انتشارات پژوهشکده تربیت بدنی اشاره کرد.

لطفا درباره گرایش اصلی خودتان یعنی رشد و تکامل و یادگیری حرکتی، به آسیب‌شناسی کمیت و کیفیت آثار مکتوب این حوزه بپردازید. این علم تا چه اندازه وارداتی است و تا چه اندازه بومی شده است؟ همچنین تا چه اندازه توسط استادان و پژوهشگران ما به این علم افزوده شده است؟

پیش از این‌که درباره کتاب‌های حوزه رشد و تکامل و یادگیری حرکتی صحبت کنم، باید بگویم که گرایش‌های مختلف رشته تربیت بدنی چند سالی است که درکشور ما ایجاد شده‌اند. برای این‌که این موضوع با اهمیت بیشتر روشن شود، باید مثالی بزنم. در دانشگاهد «یو ام تی» کشور مالزی هنوز گرایش رشد و تکامل و یادگیری حرکتی وجود ندارد. آنها هنوز رشته تربیت بدنی را به صورت کل دارند ولی داشنگاه‌های ما در رشته تربیت بدنی نه تنها گرایشی شده‌اند و در شاخه‌هایی نظیر مدیریت، رشد و تکامل و یادگیری حرکتی، فیزیولوژی و حتی در خود رشته مدیریت نیز ما شش شاخه و شش نوع دانشجو داریم و این خیلی موضوع جالبی است. ما در گرایش رشد و تکامل و یادگیری حرکتی چهار نوع دانشجو داریم. من خودم مدیرگروه رشد و آموزش دانشگاه تهران هستم و از این موضوعی که صحبت می کنم، اطلاع کامل دارم. اکنون در مقاطع کارشناسی ارشد و دکتری، دانشجوی رشد، آموزش تربیت بدنی، یادگری و کنترل حرکتی دانشجو می‌گیریم. در گرایش مدیریت هم شش نوع دانشجو پذیرش می کنیم. لازمه تفکیک این رشته‌ها داشتن کتاب و نشریه جداگانه وتولید مطالب جدید است. اصولا منابع(رفرنس)های ما که تدریس می‌شوند، به زبان لاتین نوشته شده‌اند، جز منابعی که ترجمه شده‌اند مثل کتاب یادگیری یا رشد اثر اشمیت یا «لی»،«مک‌گیل» یا کتاب‌های خانم «ولف».
در زمینه رشد و تکامل هم کتاب «نانسی گچرل» یا کتاب «هی‌وود» وجود دارند. در زمینه رشد پس از تولد هم کتاب «نمو پس از تولد» اثر سینکلر با ترجمه من و همکارانم وجود دارد. بنابراین، می توان گفت که اکنون نهضت ترجمه در حوزه تربیت بدنی وجود دارد و این نهضت در میان استادان این رشته حاکم است. البته بعضی افراد برخی کتاب‌ها را نوشته‌اند که من فکر می‌کنم این آثار هم کتاب‌های تالیفی نیستند و بلکه گردآوری محسوب می‌شوند. به نظر من هنوز نمی‌توان درباره وجود حرکت یا نهضت تالیف درباره کتاب‌های حوزه تربیت بدنی صحبت کرد.

هم علت این موضوع را بیان کنید و هم این‌که چه فاصله زمانی تا شروع نهضت تالیف در این حوزه داریم؟

کسی که می خواهد کتابی را تالیف کند، باید کارش «فراتحلیل» باشد. حالا مفهوم فراتحلیل چیست؟ فراتحلیل یعنی این که به عنوان مثال در یک زمینه مانند بیماری «اوتیسم» من تمام مقالات و کتاب‌های موجود را فراتحلیل کنم که این کار، یک روش تحقیقی است. کسی که فراتحلیل می کند خودش باید دست‌کم چند کتاب داشته باشد. بنابراین، کسی که فراتحلیل می‌کند، می‌تواند کتاب را هم تالیف کند چون با آخرین مقالات نشریات معتبر دنیا و جدیدترین کتاب‌های منتشر شده در جهان آشناست. اکنون پذیرش و انجام چنین روندی برای ما قدری سنگین است.

برای هرچه ملموس‌تر شدن این موضوع، نمونه‌ای را مثال بزنید.

اکنون در کشوری مانند ژاپن وقت یک استاد صرف ترجمه نمی‌شود، بلکه موسسات و مراکزی وجود دارند که در آن‌ها مترجمان را در رشته‌های مختلف نشیر تربیت بدنی، علوم سیاسی، مدیریت و... استخدام کرده و به کار گرفته‌اند. جدیدترین کتاب‌های جهان به دست این مترجمان رسانده می شود. مترجمان نیز این آثار را به استادان مربوطه عرضه می کنند و از آنها می‌خواهند تا نظر بدهند که این آثار برای ترجمه شدن مناسب هستند یا نه. وقتی یک استاد کتابی را تایید کرد، دیگر خودش برای ترجمه آن کتاب وقت نمی‌گذارد. بنابراین، یک استاد ژاپنی وقتش را به طور مثال برای ترجمه یک کتاب ورزشی منتشر شده از سوی انتشارات هیومن کینتیکس نمی‌گذارد، بلکه وقتش را صرف پژوهش و خوراک‌دهی به جامعه علمی می‌کند.

به این معنا که پروسه‌ای که قرار است توسط مترجم انجام شود، بر عهده استاد قرار داده نمی‌شود. درست است؟
دقیقا همین‌طور است. مترجم پس از اتمام کارش، نتیجه ترجمه را به استاد ارایه می و استاد هم آن را تایید می‌کند و در اختیار سایرین قرار داه می‌شود. متاسفانه اکنون در کشور ما وضعیت به صورتی است که به عنوان مثال، یک کتاب در دانشگاه شهید باهنر کرمان چاپ می‌شود و همان کتاب هم در دانشگاه گیلان منتشر می شود! می‌دانید علت چیست؟ چون منِ استاد از طریق انتشار این کتاب ارتقا پیدا می‌کنم. در صورتی که ارتقای استاد نباید از طریق ترجمه کتاب شکل بگیرد. مشکل نیز همین است. 

درست است و متاسفانه این روند اشتباه استادان ما را مجبور به ترجمه می‌کند. 

بله، چون هنگام بررسی رزومه شما از شما می‌پرسند که شما چند کتاب به نام خودتان دارید!؟ وقت استاد ژاپنی صرف تربیت می‌شود و نه ترجمه. در واقع، دولت باید از یک استاد بپرسد که تو برای ارتقای علمی جامعه چه کاری کرده‌ای؟ چه چیزی را برای شکوفایی دانشجو طراحی کرده‌ای؟ نه این که استاد به سمتی سوق داده شود که یک کتاب را ترجمه کند. این که کاری ندارد. جالب این که برخی از استادان بزرگوار خودشان هم آثارشان را ترجمه نمی‌کنند و فقط آن را به نام خودشان منتشر می‌کنند! 

بله، کتاب را به چند دانشجو می‌دهند و دانشجویان کتاب را ترجمه می‌کنند و به نام استاد منتشر می‌شود!
اگر کار را به دانشجو بسپارند که خوب است. گاهی کتاب را به مراکزی می‌دهند تا به قیمت صفحه‌ای 10 تومان برایشان ترجمه کنند!

شما گفتید که فعلا نهضت ترجمه بر حوزه تربیت بدنی و علوم ورزشی ایران حاکم است و این نهضت نیز مشکلات خاص خودش را دارد. به عنوان مثال، وقت استادان را می‌گیرد و مانع از پژوهش و تربیت توسط استادان می‌شود. یکی از مشکلات کنونی نهضت ترجمه این است که باعث انجام موازی‌کاری می‌شود و ما به کرات می‌بینیم که یک کتاب با فاصله زمانی کم در نقاط مختلف کشور ترجمه و منتشر می شود چون قرار است استادان ما از این طریق امتیاز بگیرند و ارتقا بیابند. قرار بر این بود که ما ترجمه کنیم تا به قافله علم جهانی نزدیک بشویم، اما در هیمن مرجله ترجمه متوقف شده‌ایم و به همین ترجمه بسنده کرده‌ایم. فکر نمی‌کنید به نوعی «نقض غرض» شده است؟
من اعتقاد دارم که کتاب استاد و دانشجو را باسواد نمی‌کند، بلکه در حد خودش آنان را با سواد می کند و این یک حرف علمی است و فقط حرف من نیست. شما کتاب را می‌خوانید و از آن رد می‌شوید. چیزی که انسان را باسواد می‌کند، مقاله است، یعنی همان تحقیق و همان که امروز ترجمه وقت انجام آن را از استادان تربیت بدنی گرفته است. من اکنون چند کار تحقیقی دارم با ریاست جمهوری، آموزش و پرورش، دانشگاه تهران و پژوهشکده تربیت بدنی و علوم ورزشی دارم و مشغول کار کردن روی تست‌های آمادگی جسمانی هستم ولی آنقدر مشغول مسایل مختلف کاری از جمله ترجمه هستم که نمی‌رسم کارهای علمی‌ام را به خوبی انجام دهم. اگر قرار باشد من یک کتاب 100 صفحه‌ای را تالیف کنم، ابتدا باید 50 مقاله را بخوانم. تالیف چیزی نسیت که از ذهن من تراوش کند و من آن را بنویسم. من که شاعر نیستم! علم لدنی هم ندارم. محقق باید حداکثر کارش را بر اساس مقالات انجام دهد. بنابراین، تبدیل به آدم‌های بی‌سوادی می‌شویم. 
اکنون باید از دریچه دیگری به این بحث نگاه کنیم. از این دریچه که شما اسم یک استاد یا نویسنده حوزه تربیت بدنی را در شناسنامه یک کتاب رشد، سنجش، یادگیری، فیزیولوژی و حتی بهداشت و مدیریت هم می‌بینید که نباید این گونه باشد. اگر تمام ایران را بگردید، فقط نام مرا در کتاب‌های رشد و سنجش و اندازه‌گیری خواهید یافت.

خودتان هم گفتید که از افتخارت ما این است که تربیت بدنی و علوم ورزشی در ایران کاملا تخصصی شده و صاحب گرایش‌های گوناگونی است. پس باید یک استاد هم به طور تخصصی ترجمه و تالیف کند.
بله، اما این‌طور نیست. شما می‌بینید فردی را که رشته مدیریت ورزشی خوانده است و کتاب بهداشت می‌نویسد!

به نظر شما یک استاد چرا این کار را می‌کند؟
سوال من هم همین است! باید بررسی کنیم که چرا این کار را می‌کند. موضوع این است که اصلا خودش هم این کتاب را ننوشته است. اگر من هم بخواهم این کار را انجام بدهم، واقعا امکان دارد؟ مگر می‌شود که منِ استاد در سال یک کتاب یا حتی یک نصفه کتاب را بنویسم؟ مگر یک استاد چقدر وقت دارد که این همه ترجمه و تالیف کند، آن هم در حیطه های مختلف؟ خود من اصلا از حیطه فیزیولوژی اطلاعی ندارم. پس نمی‌توانم هم وارد این حیطه شوم. والله قسم این کار، کار اشتباهی است.

چه خسارت‌هایی را به بار می‌آورد؟
خسارت‌هایی مانند این‌که چنین کار زشتی را به داشنجو آموزش می‌دهیم.
سنگ بنای چنین روند اشتباهی را چه کسی یا کسانی گذاشته‌اند؟ این روند از کجا شکل گرفت و آغاز شد؟
تربیت بدنی یک رشته جوانی در کشور ما محسوب می شود و هیچ محدودیت و نظارتی هم در این زمینه وجود نداشته است. همین الان من یک کتاب را حتی درباره زایمان هم بنویسم، آن را برایم چاپ می‌کنند! حتی درباره اتم هم بنویسم، چاپ می‌شود! چون هیچ نظارتی و داوری در کشور ما نیست. اگر مالکیت فکری در کشور ما وجود داشته باشد، می‌توانیم درباره یک روند صحیح هم حرف بزنیم. اگر من یک کتاب را درباره دندانپزشکی هم تالیف یا ترجمه کنم و زیر آن بنویسم دکتر محمود شیخ، چاپ می‌شود!

چون نام شما یک «برند» معتبر است و مالکیت فکری هم که به گفته خودتان در ایران وجود ندارد!
پس چنین روند اشتباهی از همین وجود نداشتن نظارت و بی‌برنامگی آغاز می‌شود، ادامه می‌یابد.

این ضعف در حوزه نظارت را که شما به آن اشاره کردید، می‌تواند معطوف به دو قسمت کرد. یکی ساختار حاکم بر سیستم ورزش ما و یکی هم مباحث مرتبط به حوزه دانشگاهی ایران. به نظر شما آیا استادان حوزه تربیت بدنی باید بر این روند نظارت کنند یا وزارت ورزش و جوانان وارد کار شود؟ این‌که یک کتاب مجوز بگیرد یا نگیرد، موضوعی است که وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی مشخص می‌کند، اما بررسی محتوای علمی یک اثر مکتوب ورزشی به ویژه برای پرهیز از موازی‌کاری هرگز بر عهده این وزارتخانه نیست. پس هرچه دکتر محمود شیخ بنویسد، از نظر علمی مورد تایید قرار می‌گیرد و مجوز چاپ را هم به دست می‌آورد چون شما نه مخالف شرع و نه مخالف عرف و قوانین موضوعه نوشته‌اید اما باید مرکزی وجود داشته باشد که به بررسی محتوای علمی کتاب‌ها بپردازد یا اساسا از مولفان و مترجمان که غیرمرتبط با تخصصشان می‌نویسند، بپرسد که چرا در این زمینه نوشته‌اید یا حتی به یک استاد تربیت بدنی بگوید که اکنون که شما چنین کتابی را ترجمه یا تالیف می‌کنید، پیش از شما این کار انجام شده است. پس بیایید در یک شاخه جدید بنویسید یا مطالب قبلی را ارتقا دهید. به نظر شما چنین نظارتی باید توسط چه کسانی یا نهادهایی انجام شود؟

اتفاقا من روی این موضوع خیلی فکر کرده‌ام. جایی که انسان آخرین مرحله تصمیم‌گیری را انجام دهد و کار در دست انسان باشد، چنین مشکلاتی پیش می‌آید. بهتر است موضوع را با یک مثال برایتان روشن کنم. اگر شما امسال در کنکور قبول شده باشید و به هر دلیلی در دانشگاه ثبت‌نام نکنید، اگر امسال بخواهید در کنکور سراسری شرکت کنید، سیستم ثبت‌نام به شما خطا (ERROR) می‌دهد و اصلا شما را ثبت نام نمی‌کند. باید از این روند یک الگو بگیریم. چطور ما اینقدر خوب می‌توانیم شیوه توزیع بنزین یارانه‌ای را مدیریت کنیم؟ پس می‌توانیم موضوعات مرتبط با کتاب را هم مدیریت کنیم.

یعنی شما معتقد به تشکیل یک بانک اطلاعاتی جامع درباره مکتوبات حوزه تربیت بدنی هستید؟
من به هیچ وزارتخانه‌ای کار ندارم. حرف من این است که یک جایی باید این کار را انجام دهد. بالاخره باید یک نفر در این باره فکری بکند. باید کسی درباره کتاب‌های درسی فکری بکند، آن هم وقتی که سازمانی برای تدوین کتاب‌های درسی به نام «سمت» داریم. ما کتاب‌های درسی زیادی داریم اما کتاب درسی خوب نداریم! اکنون تدوین کتاب در حد زیادی صورت می گیرد اما این کار به خوبی صورت نمی‌گیرد. به نظر من، باید یک سازمانی عریض‌الطویل انجام دهیم، مثل سازمان نظام پزشکی که «نظام‌کتابی» را شکل بدهد. اکنون نظارتی بر انتشارات وجود ندارد. یک زدو بند انجام می‌دهند و هر کتابی را که شما بخواهید، مجوز می‌گیرند و فقط می‌گویند که مثلا این عکس با موازین شرعی یا عرفی مطابقت ندارد! این که نشد روال صحیح کتاب چاپ کردن! به نظر من، چاپ کتاب یک معیار و اصولی باید داشته باشد. انتشاراتی مانند هیومن کینتیکس آمریکا داورانی در سطح دنیا دارد. اگر شما کتابی را به این نشر بدهید، به راحتی چاپ نمی‌کنند چون کتاب باید به پروسه داوری برود ولی شما اکنون یک کتاب را به به ناشران خودمان بدهید و بگویی که خرجش را هم خودم می دهم. اصلا انتشاراتی‌های ما به دنبال این موضوع هستند که شما هر کتابی را به آن‌ها بدهید تا برایتان چاپ کنند. چه کسی باید بر این کار نظارت کند؟ چه کسی باید این کتاب‌ها را داوری کند؟ چون این کتاب‌ها داوری نمی شوند و نظارتی بر آن‌ها نیست، هر کتابی از هر فردی چاپ می‌شود. کافی است در شناسنامه‌اش نوشته شود که کلیه حقوق آن متعلق به نویسنده، مترجم یا ناشر است. اعتقاد من این است که ما راه را خیلی اشتباه می رویم. ما اصلا راه را اشتباه رفته‌ایم و داریم می رویم. بالاخره یک جایی باید جلوی این کار گرفته شود، مثل جایی که جلوی ساختمان را گرفتند. یک جا بالاخره باید خطا (ERROR) بدهد.

اتفاقا چندی پیش یک ناشر ورزشی به من می‌گفت که گاهی با خودم فکر می‌کنم با هیچ استادی در حوزه تربیت بدنی کار نکنم و در انتشاراتم را ببندم و خودم مثلا 10 عنوان کتاب روانشناسی ورزشی را جلویم باز کنم و از هر کتاب چند صفحه یا بخش را بردارم و یک کتاب جدید را تدوین کنم. من از او پرسیدم که چطور به این نتیجه رسیدی و او نیز جواب داد چون بسیاری از کتاب‌های استادان تربیت بدنی ما به همین شکل سرانجام می‌یابند. گاهی برای یک کتاب کم حجم، نام 50 یا 60 منبع در پایان کتاب به عنوان منبع آورده می شود. خب، معلوم است که این کتاب چگونه تدوین شده است! این صحبت‌های یک ناشر تخصصی ورزشی است که اتفاقا خودش اصلا درس تربیت بدنی نخوانده است!
اکنون فارغ از این‌که بایستی به نظر شما نهاد یا سازمانی بر کار محتوای کتاب نظارت کند، آیا خود استادان تربیت بدنی نظارتی بر کارهای کتابی شاگردانشان انجام می‌دهند؟ به عنوان مثال، اگر یک شاگرد کتابی تالیفی یا ترجمه‌شده را به شما ارایه دهد، شما او را راهنمایی می‌کنید که در دام آفت‌هایی نظیر موازی‌کاری نیفتد؟
اگر به شناسنامه کتاب ها نگاه کنید، می‌بینید که نام چند نفر به عنوان مترجم یا مولف در آن درج شده است، به این معنی که این کتاب، محصول یک کار گروهی و چندنفره است. به عنوان مثال، یک استاد تربیت بدنی آن کتاب را با کمک چند دانشجو تالیف یا ترجمه کرده است. اینجا هم همان سوال پیش می‌آید که چه کسی باید بر چنین کارهایی نظارت کند؟ به ظاهر استاد روی کار دانشجویانش نظارت می کند اما چه نظارتی؟ به نظرمن، این همان نظارتی است که پیشتر هم به صورت ناقص و اشتباه صورت می‌گرفت. این اصلا کار نظارتی واقعی که من گفتم، نیست و هیچ خطایی (ERROR) نمی‌دهد. من خودم هم چنین کتابی دارم. همین کتاب «توانبخشی ویژه بیماران سندروم داون با رویکرد فعالیت‌های حرکتی» را ما به صورت گروهی انجام داده‌ایم. این کار تحقیقی را من و دکتر داخواه به عنوان استاد دانشگاه با همکاری چند دانشجو انجام داده‌ایم. من دانشیار هستم و دکتر دادخواه هم پرفسور هستند. یکی از دانشجویان دوره دکتری هم به ما کمک کرده است. فرق این کتاب با مکتوباتی که از آن انتقاد کردم، در این است که من و دکتردادخواه بر این کتاب نظارت کامل داشته‌ایم. حالا سوال مهم این است «کسی که باید بالای سر ما باشد و بر کار ما نظارت کند، کیست؟» عده‌ای از اولویت‌های پژوهشی سخن می‌گویند. این اولویت‌های پژوهشی کجا تعیین می‌شود؟ اکنون در حوه تربیت بدنی رساله‌های پژوهشی زیادی نوشته می‌شود. به عنوان مثال، در شهر کوچک ارسنجان در نزدیکی شهر شیراز 400 دانشجوی تربیت بدنی مقطع کارشناسی ارشد تحصیل می‌کنند. پس باید 400 پایان‌نامه هم نوشته شود. این یک نمونه کوچک است. خود شهرستان شیراز هم سه دانشگاه آزاد دارد و هر دانشگاه چندین دانشجوی تربیت بدنی کارشناسی ارشد گرفته است. تولید پایان‌نامه‌های این افراد کار عظیمی است که به نظارت دقیقی نیاز دارد.به خدا قسم، ما در حوزه تربیت بدنی خیلی انرژی و توان داریم. اگر همانقدر که درباره نحوه مدیریت آب و گاز و برق صحبت می کنیم، درباره مدیریت نیروی انسانی صحبت کنیم، بیشتر پیشرفت می کنیم و پول درمی‌آوریم. اکنون سراپای برنامه‌های تلویزیون می‌شود برای چگونگی مصرف یا مدیرت آب و برق و برایش کلی هم کلیپ درست می‌کنیم. آنوقت به تولید 400 پایان‌نامه حوزه تربیت بدنی توسط نیروی انسانی در ارسنجان توجه نمی‌کنیم! هیچکس هم نمی‌گوید این پایان‌نامه‌ها به چه دردی می‌خورد و با آنها چه کار می‌توان کرد. این ماشینی که ما می‌سازیم اصلا می‌توان سوارش شد؟ اصلا کسی سوار می‌شود تا از جایی به جایی برود؟/

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها