موسوی گرمارودی در این مراسم به عنوان نخستین شاعر، شعری از امیری اسفندقه خواند که وی این شعر را پس از بازگشت گرمارودی از سفر چهارساله تاجیکستان به ایران سروده بود.
گرمارودی گفت: همانطور که در کتاب «جوشش و کوشش» نوشتهام، باید شعر به سراغ شاعر بیاید اما این روزها شعر کمتر به سراغم آمده. سال 51 در اوج قدرت شاه، یک قزوینی شهید شد و من شعری را به تقاضای مرحوم رجایی نوشتم؛ شهید رجایی هم قزوینی بود.
این شاعر با بیان اینکه شعر انقلاب پیشینهای از تاریخ را هم بر دوش میکشد، افزود: شهید رجایی به من گفت میدانم تو سپید سرایی، اما میخواهم برای این دوستمان شعری کلاسیک بگویی. چنین شد که از طریق پشتبام و راهی که خودشان بلد بودند مرا به مجلسی با حضور 70 و 80 نفر بردند، هنگامی که به اوج شعر رسیدم و اعدام شاه را در شعر آورده بودم دیدم چند نفر از این جمعیت دستچین نیز مجلس را ترک کردند چون میترسیدند من زیر شکنجههای رژیم شاه آنان را لو بدهم...
خسرو احتشامی نیز پس از گرمارودی دو غزل برای حاضران خواند که آن را به خانواده شهدا تقدیم کرده بود، مطلع یکی از غزلها چنین بود: «ای غروب آیینه خاک شقایق پوشان...»
این شاعر گفت: معتقدم شعر فجر متعلق به خانواده شهداست، خانوادههایی که این انقلاب را پیریزی و شعرش را دگرگون کردند.
پس از احتشامی، افشین علا، فاضل نظری، بهزاد زرینپور، حشمت منصوری و راتی ساکسینا شعرخوانی کردند.
خبر تکمیلی این برنامه به زودی در ایبنا منتشر می شود.
نظر شما