خبرگزاري كتاب ايران(ايبنا)، حميده ميرحسيني: در ادامه بررسی «آسیبشناسی ترجمه کتابهای سیاسی» در گفتوگو با مترجمان، مولفان و استادان دانشگاه، اينبار به سراغ مترجم نام آشناي كشور در حوزه علوم سياسي و روابط بينالملل رفتهایم كه تاكنون كتابهاي زيادي را به فارسی برگردانده است. مشروح اين گفتوگو را در ادامه میخوانید.
جناب دكتر دلفروز، اخيرا نقدهای زیادی به ترجمه کتابهای سیاسی در کشور ما، مطرح شده است. نظر شما در اين باره چیست و مشكلات اين حوزه چه عواملي هستند؟
يكي از مشكلات اساسی كه در اين حوزه وجود دارد، «كيفيت نازل ترجمهها» است كه از چند جهت ميتوان به واكاوي اين موضوع پرداخت و دلایل گوناگونی دارد. دليل نخست آن به اين موضوع برميگردد كه ترجمه، اثر آمادهاي است كه مشكلات و مصایب یک «تحقيق پژوهشی» را ندارد. از اینرو، افراد بسياري ترجمه را كار راحتي تصور میکنند و به ترجمه روی میآورند. دانشجویانی هم هستند كه به صرف اينكه مقاله يا مطلبي را به عنوان تكليف درسي انجام دادهاند كه غالبا اين كارها مورد ارزيابي استادان نيز قرار نميگيرد، تصور ميكنند ميتوانند به ترجمه كتاب نيز ورود پيدا كنند. بنابراين صرف آشنايي اوليه با ترجمه و انجام كارهاي ابتدايي در اين زمينه، مجوز ورود حرفهاي به اين حوزه را نميدهد. افراد بايد پس از ممارست زياد و كسب تجربههاي خرد در اين زمينه به ترجمه حرفهاي روي بياورند. شايد ترجمه مقالات متعدد ورود خوبي به اين حوزه باشد.
دليل دوم به عدم آشنايي مترجمان با «ادبيات موضوع» بازمیگردد. مترجمان بسیاری هستند که معمولا با موضوع متن اصلی كه دارای اصطلاحات، واژگان و ادبيات متفاوتي است، آشنایی کافی و لازم را ندارند و این باعث ميشود ترجمه نامناسبي به بازار عرضه شود. تسلط كامل به زبان انگليسي مجوز ورود به حوزه ترجمه در هر حوزهاي را نميدهد. اين بسيار اهميت دارد كه فرد با ادبيات موضوع آشنا باشد. اگر دكتري زبان انگليسي هم باشيد اما به موضوع مورد بحث تسلط نداشته باشيد نميتوانيد ترجمه مناسبي ارايه دهيد. هر رشتهاي واژگان و اصطلاحات خاص خود را دارد و يك واژه در رشتهها و متنهاي مختلف معاني متفاوتي دارد. دیده میشود که فردی رشته علوم سياسي با گرايش جامعهشناسي سياسي تحصيل كرده اما اين فرد به راحتي به خود اجازه ميدهد كه در حوزه انديشه سیاسی دست به ترجمه بزند. در حاليكه حوزه اندیشه سياسي، سطح متفاوتي دارد و حوزه سنگينتر و ثقیلتری است که دقت بیشتری را میطلبد. بنابراين آشنايي با ادبيات موضوع بسيار مهم است.
دليل سوم، عدم آشنايي مترجمان به زبان مقصد (زبان فارسي) است. افرادي هستند كه واقعا علم و تسلط شان به «زبان مبدا» خوب است و با موضوع نيز آشنايي دارند اما به دليل اينكه به زبان فارسي آشنایی کامل ندارند زمانیکه ميخواهند مفهوم را روي متن بياورند، ترجمه آنها يا غلط جلوه ميكند یا فهم آن برای خواننده دشوار ميشود. در حالیکه خود مترجم فهم درستی از متن داشته است، به دليل عدم آشنايي به اصول نگارش و ساختار زبان فارسي نميتواند مطلب را به طور صحيح و سليس منتقل كند.
از بحث مترجم كه بگذريم، مشكل عدم «نظارت» در اين حوزه از دلایل دیگر کیفیت نازل ترجمههای سیاسی است و اين مسالهاي است كه به ناشران برميگردد. ناشران بسياری هستند كه به دلايلی به این موضوع توجه نميكنند كه یک اثر ترجمهاي داراي چه كيفيتي است. ناشران به دنبال اين هستند كه عناوين تازهاي به بازار نشر عرضه كنند و هر ساله در نمایشگاهها آثار جديدي براي عرضه داشته باشند، چراكه تعداد عناوين جديد از ملاكهاي ارزيابي كيفيت ناشران است. اما بسياري از ناشران آنگونه كه بايد و شايد كيفيت آثار ترجمهاي را مورد ارزيابي قرار نميدهند. ناشران به دلايل گوناگون از جمله هزينه بالاي ويراستاري ادبي و محتوايي حرفهاي تمايلي به ويراستاري قبل از چاپ ندارند. بنابراین فكر ميكنم اگر ارزيابي دقیق و درخوری از سوی ناشران صورت گیرد و این موضوع جدي گرفته شود، بسیاری از مشكلات برطرف ميشود.
به نظارت در امر ترجمه اشاره کردید. آیا فکر میکنید که این نظارت فقط باید از سوی ناشران صورت گیرد یا اینکه نهاد دیگری به طور خاص، لازم است متولی نظارت بر این حوزه باشد؟
با توجه به حجم ترجمههايي كه وجود دارد اينكه نظارت بر ترجمهها به نهاد خاصي واگذار شود، قابل تصور نیست؛ چراکه این امر هزينه بالايي را ميطلبد. به نظر میرسد که وزارت ارشاد هم فقط به محتوای یک اثر از لحاظ رعايت اصول اخلاقي و محتوایی كه خط قرمزها در آن رعايت شده باشد، توجه ميكند اما به طو کلی، به نظر من خود ناشران بهترين نهادي هستند كه ميتوانند كار ارزيابي را بر عهده بگيرند.
به علاوه اگر در سطح افكار عمومي و جامعه علمي هم كيفيت ترجمهها مورد ارزيابي قرار گيرد، بسیار موثر و کارساز خواهد بود؛ كما اينكه ديده ميشود فصلنامهها، كتابماهها و مجلاتي هم وجود دارند كه به بررسي و نقد كتابهاي تالیفی و ترجمه ميپردازند. این بسیار کار مثبتي است و هرچه دايره این ارزيابيها در جامعه علمي گستردهتر شود، به مرور زمان سطح كيفي ترجمه بهبود خواهد يافت.
به نظر شما، علم سیاست در شرايط كنوني جامعه ما به ترجمه چه متون و مباحثی از علوم سیاسی روز جهان نیاز بیشتری دارد؟
جامعه علمی را نمیتوان منحصر به ترجمه خاصی از آثار کرد. جامعه علمي، جامعه گستردهاي با حوزههاي بسيار تخصصي و متنوع است كه به همه آنها نيازمنديم و نياز به ترجمه در همه حوزهها احساس میشود. اما اينکه این ترجمهها چقدر پاسخگوی نيازهاي جامعه ما هستند و اولويتها چيست بسیار مهم است. بدین معنی که برخي موضوعها، اساسا در اولویت نیازهای جامعه ما نيستند. از اینرو، مترجمان بايد تلاش كنند آثاري را انتخاب كنند كه به نيازهاي فوريتري در جامعه پاسخ ميدهند. مثلا كتابهايي كه درباره ايران نوشته ميشود بايد در اولويت باشد؛ البته در اين زمينه مشكلاتي وجود دارد. براي مثال بسياري از كتابها كه از سوي غربيها در مورد مسايل ايران نوشته شده قاعدتا از زاويه ديد خودشان مسايل ايران را ديدهاند. شايد اين زاويه ديد برخي خطوط قرمز را رعايت نكرده باشد و با تفكر رسمي فاصله داشته باشد. از اين رو بسياري از مترجمان از ترس عدم مجوز به چنين كتابهايي اساسا به سراغ آنها نميروند.
آیا میتوان گفت یکی از مشكلاتي كه در اين زمينه وجود دارد، محدودیتهای مترجمان، در انتخاب یک منبع شايسته برای ترجمه است؟
ملاكهاي یک مترجم برای انتخاب اثر میتواند متفاوت باشد؛ ملاکهایی چون اول نياز بازار (این که اين كتاب پرتيراژ خواهد شد و تقاضایی براي آن وجود دارد يا خير؟ آيا این اثر سرفصل دروس دانشگاهي است يا نه؟)، دوم علاقه و سوم سفارشهايی كه به یک مترجم ميشود. اما عمدتا انتخاب يك اثر برای ترجمه به علاقه مترجم برميگردد. مترجمان زیادی هستند که بر حسب علاقه خود دست به انتخاب اثری میزنند که ممکن است متناسب با نیازهای جامعه هم نباشد و میزان فروش آن برای وی اهمیتی نداشته باشد.
اخیرا موضوعی که در ترجمه آثار سیاسی مطرح میشود این است که این ترجمهها مفهوم درستی از مقصود نویسنده را انتقال نمیدهند که این موجب انحراف اندیشههای غربی در میان ایرانیها شده است. نظر شما درباره این موضوع چیست؟
اين مساله ناظر به مشكل اولي است كه در مورد آن سخن گفتيم. اگر مترجم درك درستي از موضوع نداشته باشد و به فن ترجمه آشنايي كافي نداشته باشد مسلما مطلب نويسنده نيز درست منتقل نميشود.
ما دو سبك اصلي در ترجمه داريم؛ «ترجمه باز» و «ترجمه مقيد به متن». در ترجمه نوع اول معمولا دخل و تصرف و اضافاتی صورت ميگيرد و در ترجمه نوع دوم، ترجمه لفظی و واژه به واژه است و امانت در متن رعايت ميشود. در هر دو نوع امتيازاتي وجود دارد. ممکن است مترجم بنا به تشخيص خود برای روانتر و فارسيتر شدن متن مطالبی را به متن اصلی اضافه كند كه ميتواند به فهم موضوع كمك بیشتری كند اما این به شرطی است كه معنای اصلی را منحرف نكند. به نظر من اگر مترجم از تسلط كافي به موضوع برخوردار باشد، ترجمه باز مشكلي ندارد؛ چرا که ساختار زبان انگليسي با زبان فارسي متفاوت است و گاهی اضافه كردن مطلبي به فهم جمله كمك ميكند. ترجمهاي كه بيش از حد به متن مقيد باشد ممكن است فهم آن براي خواننده ثقيل باشد.
نظر به اينكه بحث بوميسازي علم سياست اخيرا به موضوع داغي در كشور ما تبديل شده، آیا به نظر شما کتابهای برگردانده شده به زبان فارسی، مطابق با نیازهای علمی و بومی است؟ به عبارتي آیا این ترجمهها پاسخگوی نیازهای این حوزه در ایران هستند؟
مساله اينجاست كه ما در علوم اجتماعی با انسان به ماهو انسان سروكار داریم یعنی انسانها در فطرت و نيازها مشترك هستند. دين نيز وقتي قواعدي را بيان ميكند همه انسانها را مدنظر دارد چراكه ذات انسانها را يكي ميداند، زمانيكه انسانها را خطاب قرار ميدهد انساني با یک كليت است نه يهودي يا مسيحي يا مسلمان. از این رو، ذات بشر يكي است و قواعد كلي براي همه جوامع بشري یکسان است. در علوم انساني نيز همينطور است و بنابراين نميتوان گفت هر جامعهاي قواعد مخصوص به خود و علوم انساني مخصوص به خود را دارد چرا كه اولا علوم انساني با انسان سر و كار دارد و بر انسان نيز قواعد عامي حاكم است و ثانيا اگر اينگونه نبود امكان گفتوگو و مفاهمه بين جوامع بشري از بين ميرفت. اما از سوی دیگر، در سطحي پایینتر، هر جامعه بر حسب تاريخ، فرهنگ و عقايدش شرايط خاص خودش را نيز دارد و نميتوان از نسخه واحدي براي همه جوامع سخن به ميان آورد. با این حال ما نميتوانيم درهاي علم را ببنديم و ترجمه برخی متون را نادیده بگیریم. خطكشي در علم كار صحيحي نيست حتي مقام معظم رهبري در صحبتهای خود در مورد بومیسازی علوم انساني يا توليد علم بارها تاكيد كردهاند كه اين به معناي عدم استفاده از علم و تجربيات ديگران نيست.
درباره محمدتقی دلفروز:
محمدتقي دلفروز داراي دكتراي جامعهشناسي سياسي از دانشگاه تهران است. وی يكي از مترجمان نامآشناي كشور در حوزه علوم سياسي و روابط بينالملل است.
ترجمه «دايرهالمعارف بينالمللي انتخابات»، «جامعهشناسي سياسي معاصر» اثر كيت نش، «مقدمهاي بر جنبشهاي اجتماعي» نوشته دوناتلا دلاپورتا و ماريو دياني، «بررسي نظري، تاريخي و تطبيقي در باب انقلابها» اثر جك گلدستون، «شهروندي» تاليف كيث فالكس، «دموكراسي و سنتهاي مدني» نوشته روبرت پاتنام، «دموكراسي و جامعه مدني در خاورميانه»، «دموكراسي و حقوق بشر» اثر ديويد بيتام، «تساهل در اسلام» نوشته خالد ابوالفضل و «اعتماد و سرمايه اجتماعي» عناوين برخي كتابهايي هستند كه دلفروز آنها را ترجمه كرده است.
چهارشنبه ۲۵ تیر ۱۳۹۳ - ۰۹:۳۰
نظر شما