هدیه کردن کتاب راهکار مقابله با کمبود فضا
حمیدرضا صدر ادامه داد: تا پنج سال گذشته کتابخانه بزرگی داشتم، یا حتی میتوانم بگویم خانهای پر از کتاب داشتم که در تمام نقاط، حتی در پذیرایی خانه هم آنها را چیدهبودم اما به دلیل اینکه چند کتاب مهم را در همین شلوغی گم کردم، تصمیم گرفتم همه کتابهایم را به داخل اتاق خوابم منتقل کنم و طبیعتاً چون برای همه آنها فضای کافی نداشتم، بخشی از کتابهای پرکاربرد، ارزشمند و نفیسم را نگه داشتم، بخشی دیگر را به خانه مادرم بردم و باقی را اهدا کردم.
این نویسنده در تشریح کتابخانه فعلیاش گفت: در حال حاضر در اتاق خوابم کتابخانه کوچکی دارم که متشکل از کتابهای تاریخی، ورزشی، سینمایی، عکاسی و همینطور به دلیل اینکه همسرم نقاشی میکند، کتابهای نقاشی است. هچنین بسیاری از مجلههای قدیمی مانند دنیای ورزش، کیهان ورزشی و مجله ستاره سینما را از اولین شماره بهصورت صحافی شده دارم. باقی کتابهایم را به کتابخانه فرهنگسرای قیطریه، دوستان و دانشجویانم میدهم و خوشحالم که میدانم همه کتابهایی که در خانه دارم و همه آنهایی را که اهدا کردهام ورق میخورند.
کتابی که آغازگر کتابخانه شخصیام شد
این منتقد ورزشی و سینمایی در تشریح چگونگی شکلگیری کتابخانه شخصیاش گفت: اولین کتابی که در کتابخانه شخصیام گذاشتم و به نوعی کتابخانه شخصی من با این کتاب شکل گرفت، کتاب «رخدادهای جنگ جهانی دوم» که جلد قرمز رنگی داشت؛ این کتاب را از کتابخانه شخصی پدرم برداشته بودم و چون شیفتهاش شده بودم، آن را کتاب خودم به حساب میآوردم و در کنار تخت خودم نگهداری میکردم؛ این کتاب با زبانی بسیار روان و هیجان انگیز به شرح جنگ کشورهای مختلف میپرداخت.
آخرین کتابهایی که در کتابخانهام نشستند
صدر همچنین در معرفی آخرین کتابهایی که در کتابخانه خود نشانده، افزود: آخرین کتابهایی که در کتابخانه شخصی من جای گرفتند رمان «اینجا نرسیده به پل» نوشته آناهیتا یارمحمدی و كتاب «شرق در برابر غرب» نوشته ديميتري شلاپنتوف هستند که البته این کتابها را هم بعد از اینکه خواندم به فردی یا کتابخانهای واگذار میکنم. از آنجا که شهرستان محلات، شهر و دیار پدری من است، هرزگاهی که آشنایی به سمت محلات میرود، کتابهای جمع شده را به او میدهم تا برای کتابخانه شهرستان محلات ببرد.
رابطه همسرم با کتابخانه شخصیام بسیار خوب است
این نویسنده ادامه داد: رابطه همسرم (مهرزاد دولتی) با کتابخانه شخصیام بسیار خوب است، چراکه همسرم بسیار مهربان و همینطور مراقب کتابهاست و بعد از چند سال زندگی مشترک حساسیتهای من نسبت به کتاب را دریافته؛ درحال حاضر هم اعضای فعال کتابخانه شخصیام خودم، همسرم و دخترم (غزاله) هستیم و حتی بخشی از کتابهای روانشناسی و نقاشی کتابخانه متعلق به همسرم است؛ ولی بهطور کلی کتاب با همه دردسرهای نگهداریاش در خانه ما محبوب است.
مداد من، پای ثابت مطالعه و کتاب خواندن
حمیدرضا صدر در ادامه این گفتوگو در تشریح مدل کتاب خواندن خود گفت: در پذیرایی خانهمان یک میز مطالعه مدل قدیمی، محل مطالعه من است، البته معمولا کنار کتابخانهام روی تخت، بهصورت درازکش هم مطالعه میکنم. هنگام مطالعه معمولا چیزی نمیخورم ولی در هر حالتی که باشم همیشه یک مداد در دست دارم؛ چراکه عادت دارم هنگام مطالعه کتاب زیر برخی جملهها خط بکشم و در حاشیه کتابها مطالبی بنویسم.
وی ادامه داد: اما در کتابخانه مدل مطالعه من فرق میکند و از آنجا که بیشتر برای کار تحقیقاتی به کتابخانه میروم، شیوه مطالعه من تبدیل به چیزی مانند درس خواندن و آماده شدن برای امتحان میشود؛ بهطوریکه با همان مداد در دست کتاب را باز میکنم و درحالیکه کامپیوتر شخصیام کنارم است و بخشی از کتاب را میخوانم و به کامپیوتر مراجعه میکنم، یادداشت برمیدارم و دوباره خواندن کتاب را ادامه میدهم.
مشتری ثابت کتابخانه ملی هستم
این مدرس دانشگاه درباره اینکه اگر بخواهد برای مطالعه به کتابخانه برود کتابخانه ملی را ترجیح میدهد توضیح داد: آنجا را واقعا دوست دارم، بهطوریکه همه سوراخ سنبههای آن را میشناسم و از همه جیک و پیک آن خبر دارم. همه آن چیزی که در کتابخانه ملی وجود دارد باعث این علاقه شده، از معماری زیبا بگیرید تا فضای آرام و استاندارد برای تحقیق و مطالعه، منابع عظیم و گسترده و همینطور برخورد خوب مسئولان آن.
وی افزود: معمولاً بیشتر روزها میتوانید مرا آنجا ببینید چرا که بیشتر کارهای تحقیقاتیام را در کتابخانه ملی انجام میدهم؛ مثلاً کتاب «تو در قاهره خواهی مرد» در همینجا شکل گرفت و نوشته شد؛ بهطوریکه بیش از یکسال و نیم کار تحقیقاتیام را در این کتابخانه و با استفاده از این کتابخانه انجام دادم و همانجا هم آن را نوشتم.
10 کتاب که همه باید بخوانند
صدر در پایان 10 کتاب را که همه باید بخوانند معرفی کرد و گفت: اگر بخواهم از میان تمام آثاری که مطالعه کردم، 10 اثر را به عنوان آثاری مهم، جذاب و ارزشمند یاد کنم و مطمئنم که باعث لذت وافر هر خوانندهای خواهد شد، آثار زیر را پیشنهاد میکنم:
«بوستان و گلستان سعدی»، «دیوان حافظ»، «شاهنامه فردوسی»، «مجموعه آثار ملکالشعرا بهار»، «مجموعه آثار پروین اعتصامی»، «چنگیز خان» نوشته واسیلی یان، «در غرب خبری نیست» نوشته اریش ماریا رمارک، «شازده کوچولو» نوشته آنتوان دو سنت اگزوپری، «کوری» اثر ساراماگو، «انتظارات بزرگ» اثر چارلز دیکنز.
* در این باره بخوانید:
(1) سعید بیابانکی: کتابخانه شخصیام 3000جلد کتاب دارد/ کتاب خواندن با چای، پولکی و تخمه جابانی! (اینجا)
(2) اسماعیل آذر: علاقهام به کتاب جادهای دو طرفه است/ در خانه من با وحشت ملیح مواجه میشوید!(اینجا)
نظر شما