چهلتن از نویسندگان نامآشنای ایرانی است که هم در نگارش رمان و هم در کوتاهنویسی، تجربههای موفقی داشته است. آشنایی چهلتن با زبان مردم، سادهنویسی و خلق آثار داستانی همه فهم باعث شده، داستانهایش علاوه بر داشتن مقبولیت میان مخاطبان داستان ایرانی، هر چند وقت یکبار برای دریافت جوایز معتبر ادبی، نامزد شوند. شاید مجموعه داستان «ساعت پنج برای مردن دیر است» بهترین نمونه قابل ذکر برای این مدعا باشد. با این اوصاف، آثار چهلتن سالهاست که در وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سرگردانند. او ابراز امیدواری کرده که در دولت تدبیر و امید آثارش مجوز چاپ و نشر بگیرند.
گویا بالاخره مجوز انتشار آثارتان هم صادر شد و به زودی میتوانیم کتابهای شما را در بازار کتاب ببینیم.
خیر! تنها خبری که به من دادند، 10 مورد اصلاحیه روی مجموعه داستان «چند واقعیت باور نکردنی» بود که آن هم به ناشر این کتاب که انتشارات نگاه است، ارجاع داده شد. البته من غیر از این مجموعه داستان 12 کتاب دیگر هم در ارشاد دارم که هنوز اطلاعی درباره سرنوشت آنها به من داده نشده است.
و واکنش شما در قبال اصلاحیه ها چیست؟
بله، البته این را باید بگویم که اصلاحیههای این کتاب روی برخی واژهها بود. من هم برای بعضی واژهها معادل انتخاب کردم که ناشر هم این جایگزینها را پسندید. بعضی واژهها را هم به ناچار حذف کردیم، چون معادل مناسبی نداشتند.
آیا این مجموعه هم به رئالیسم ساده چهلتن، نگاه فرمالیستی و تاکید شما در به کار گرفتن زبان ساده و صریح روایت، همچنان وفادار است؟
کتاب «چند واقعیت باورنکردنی» همانطور که از اسمش پیداست، دربرگیرنده داستانهایی عجیب و برگرفته از وقایع تاریخی ایران است. به جرات میتوانم ادعا کنم، سبکی که در نوشتن داستانهای این مجموعه به کار بردم، تجربه مشابهی در ایران نداشته است.
به این ترتیب آیا میتوانیم بگوییم «چند واقعیت باور نکردنی» به نوعی بازتعریف وقایع تاریخی است؟
در اینکه بستر داستانها، رویدادهای تاریخی به حساب میآید، تردیدی نیست اما در روایت آنها چندان به جزئیات و روایتهای تاریخی، وفادار نبودهام و داستانها با تخیل پیش رفته اند.
شما گفته بودید وزارت ارشاد دولت گذشته، سالها از انتشار و بازچاپ آثارتان، جلوگیری کرد. در این مدت توضیحی هم به شما داده میشد؟
متاسفانه خیر! حدود یک دهه از انتشار کتابهای من ممانعت به عمل آمد، بدون هیچ توضیحی. من قبلاً هم گفته بودم، حتی پیش از سال 1376 و روی کار آمدن دولت اصلاحات، آثار من اصلاحیه میخورد.
وزارت ارشاد دولت اصلاحات چه برخوردی با آثار شما داشت؟
خدا را شکر در دوران آقای خاتمی، توانستیم نفسی بکشیم. خوشبختانه آن دوران از ما (نویسندگان) دعوت میشد و میتوانستیم برویم و رو در رو حرفهایمان را بزنیم ولی با پایان این دوران دوباره هشت سال لطف برخی «آقایان» شامل حالمان شد و در نتیجه مجوز انتشار آثار جدیدم صادر که نمیشد هیچ، از سال 87 کتابهایم تجدد چاپ هم نشدند!
یادتان هست آخرین بار، چه کتابی در چه زمانی از شما منتشر شد؟
بله، رمان «سپیدهدم ایرانی» که اردیبهشت 1384 منتشر شد.
شما همیشه یکی از مهمانهای ویژه نمایشگاه کتاب فرانکفورت بودید اما گویا امسال برگزارکنندگان این نمایشگاه، نام شما را از قلم انداختهاند!
ببینید دعوت به نمایشگاه کتاب فرانکفورت دلیل دارد. من از چند سال پیش تا سال 2012 به دلیل انتشار آثارم به زبان آلمانی، از سوی برگزارکنندگان این نمایشگاه به فرانکفورت دعوت میشدم. سالهای 2013 و 2014 کتابی از من به آلمانی منتشر نشد. البته قرار است سال آینده رمانهای «اصفهان» و «سپیده دم ایرانی» به زبان آلمانی برگردانده شود. به این ترتیب سال آینده قطعاً به فرانکفورت دعوت میشوم.
به نظر شما ترجمه داستانهای ایرانی و شرکت دادن آنها در نمایشگاه کتاب فرانکفورت، تا چه حد میتواند، ایران را به دروازه گفتمان جهانی ادبیات نزدیک کند؟
کتابهای ایرانی سابقه ترجمه به زبانهای زنده دنیا را دارند. دستکم این موضوع درباره آثار برجسته ادبیات ایران، صدق میکند. برای نمونه فکر میکنم حدود 15 سال پیش «کلیدر» محمود دولتآبادی به آلمانی ترجمه شد. حضور در عرصه جهانی ادبیات، قواعد دیگری دارد.
چه قواعدی؟ ممکن است درباره یکی از آنها توضیح دهید؟
بدون شک یکی از مهمترین آنها، پذیرش کپیرایت است. کپیرایت نقش شناسنامه کتاب را بازی میکند و حضور در جامعه جهانی ادبیات بدون پذیرش و پایبندی به آن، مانند ازدواج بدون شناسنامه است.
جنگ جهانی دوم با شکست سقوط رایش سوم و شکست آلمان به پایان رسید. از آنجا که سالها در این کشور به سر بردید، ادبیات جنگ در یک کشور شکست خورده را چگونه ارزیابی میکنید؟
ژانر ادبیات داستانی جنگ در آلمان هم مثل اکثر کشورها، جایگاه ویژهای دارد. نویسندگان آلمانی از دیدگاههای متعددی به این مقوله نگاه میکنند. هاینریش بُل داستانهای بسیار زیبایی با موضوع جنگ دارد. یکی از آنها مربوط به زمان اشغال برلین از سوی نیروهای متفقین است که برخی اقلام حیاتی مانند نان در پایتخت آلمان جیرهبندی شد. این زن و مرد عاشق و معشوق هم بودند اما نیمه شب مرد از خواب برمیخیزد و تکه نانی را که سهم زنش بود، میبلعد!
پس نیروهای متفقین هم با مردم آلمان چندان مهربان نبودند.
جنگ، جنگ است. حتی داستانهایی هم در این کشور منتشر شده که به بازگو کردن رفتار خصمانه نیروهای متفقین با مردم آلمان و به ویژه وحشتی که زنان جوان آلمانی از سربازهای انگلیسی و آمریکایی داشتند، میپردازد.
اما انگار این صحنهها و جنایات متفقین در آلمان در ادبیات داستانی جنگ جهانی دوم، بازتاب چندانی ندارد.
بله. مثل معروفی هست که میگوید، تاریخ را فاتحان جنگها مینویسند. آلمانیها حرفهای زیادی در این زمینه برای گفتن دارند اما آنها روسیاه از عملکرد نازیسم و هیتلر هستند. زبان آلمانی، یکی از زبانهای مهم ادبیات جهان به حساب میآید و آثار بزرگانی مانند گوته و شیلر به این زبان نوشته شدهاند.
برخی نویسندگان ایرانی که در سالهای پیش آثارشان در کشور بنا به هر دلیل منتشر نشد، کتابهایشان را به زبان آلمانی منتشر کردند. دلیل علاقه نویسندگان ایرانی به زبان آلمانی چیست؟
البته ایرانیها تنها به زبان آلمانی علاقه ندارند و برای نمونه من آثارم را هم به زبان آلمانی، هم انگلیسی منتشر کردهام، اما شاید بخشی از این موضوع هم به روابط آلمان و ایران در تاریخ معاصر بستگی داشته باشد. آلمانیها بنا به هر دلیلی (برخلاف انگلیسیها) به بسیاری از نهضتهای ایرانی علیه استبداد کمک کردند. هرچند آنها هم برای منافع خود این حمایتها را انجام میدادند اما به هرحال باعث شد نگاه ایرانیها به آلمانیها نسبت به انگلیسیها و روسها متعادلتر باشد.
آقای چهلتن، این روزها اثر جدیدی هم مینویسید؟
در حال حاضر تنها منتظر مشخص شدن سرنوشت آثار منتشر نشدهام هستم. امیدوارم در دولت تدبیر و امید، مجوز آثارم از سوی وزارت ارشاد صادر شود، چون زمان به سرعت میگذرد.
نظر شما