یکشنبه ۶ مهر ۱۳۹۳ - ۱۰:۴۵
شيفتگي به علم بدون شيفتگي در برابر غرب / نگاهی به تفسیر قرآن محمد بن طنطاوی جوهری

سوم ذی‌الحجه، سالروز درگذشت «محمد بن طنطاوی جوهری» از علمای دینی مصری و مفسران بزرگ قرآن است. به همین بهانه، سراغ معرفی اثر گران‌سنگ او تفسیر «الجواهر فی تفسیرالقرآن الکریم» مشهور به «تفسير طنطاوي» رفته‌ایم تا از این رهگذر، نگاهی داشته باشیم بر یکی از تفاسیر مشهور قرآن که از منظری متفاوت به این کلام قدسی نظر افکنده و بر تفاسير معاصر اثر گذاشته است.

خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) ـ سعیده زادقناد: «محمد بن طنطاوی جوهری»، از متفکران دینی و مفسران بزرگ اهل سنت است که تفسیر قرآن او در جهان اسلام، از تفاسیر متفاوت و اثرگذار محسوب می‌شود.

آن‌چه در این گزارش خواهید خواند، نگاهی تفصیلی به تفسیر «الجواهر فی تفسیر القرآن الکریم» مشهور به «تفسير الجواهر» يا «تفسير طنطاوي» است که از مقاله «شادی نفیسی»، موجود در وبگاه «دانشنامه جهان اسلام» (با ويرايش‌ها و اصلاحاتي) برگرفته شده است.

جوهر زندگی
«محمد بن طنطاوی جوهری»، از عالمان بزرگ و حکما و فضلای اهل تسنن مصری و اشعری است که در سال 1287 هـ ق متولد شد. او خطیب، نویسنده و مفسر قرآن بود که از علوم جدید هم بهره‌ای زیاد داشت. طنطاوی از استادان دانشگاه (الازهر و دارالعلوم) قاهره و از بزرگان لغت عرب نیز به شمار می‌آید که به زبان انگلیسی هم آشنایی و تسلط داشت. وی با تمام اشتغالات متنوع علمی و ادبی‌اش، تألیفات و آثاری در اخلاق، تفسیر و فلسفه دارد. بعضی از این آثار عبارتند از «الارواح»، «اصل العالم » (مباحث فلسفی در جغرافیای طبیعی)، «ابن الانسان»، «التاج المرصع بجواهر القرآن و العلوم»، «جواهر التقوی» و «السر العجیب فی حکمة تعدد ازواج النبی صلی‌الله علیه و آله و سلم» که همگی در مصر چاپ و رواج دارند.

طنطاوی در سوم ذی‌الحجه سال 1358 هـ ق مصادف با ژانویه 1940 میلادی دیده از جهان برگرفت.

تفسیر «الجواهر فی تفسیرالقرآن الکریم»
کتاب «الجواهر فی تفسیرالقرآن الکریم»، عنوان مشهورترین اثر «محمد بن طنطاوی جوهری» است که به نام مؤلف آن نیز شهرت دارد. این تفسیر به شیوة ترتیبی نگارش یافته است و تنها دورة کامل تفسیری با گرایش به علوم تجربی به شمار می‌آید.

طنطاوی برای تفسیر سوره‌های بلند قرآن، آیات را با توجه به پیوستگی موضوع به دسته‌های متعددی با اندازه‌های متفاوت تقسیم می‌کند. او در تفسیر هر سوره، پیش از همه به «بسم‌الله» توجه دارد و هر «بسم‌الله» را مختص به همان سوره می‌داند و آن را با توجه به مضمون سوره تفسیر می‌کند. طنطاوی، به مضامین اصلی هر سوره نیز توجه دارد و عموماً پیش از تفسیر آیات، این مضامین را به‌تفصیل یا به‌اختصار مطرح می‌کند. وی همچنین پیوند هر سوره را با سوره پیشین و هر دسته آیات از یک سوره را با دسته بعد، بیان می‌کند. اهتمام به این دو موضوع از شاخص‌های تفاسیر دوره جدید است که توجه به آن در نتیجه نقادی‌های مستشرقان مبنی بر عدم انسجام آیات بوده و طنطاوی از اولین مفسران این دوره است که به این موضوعات می‌پردازد.

همچنین در تفسیر آیات، ابتدا توضیح مختصری با عنوان «التفسیر‌ اللفظی» می‌آید که گاه تفسیر به همین توضیح محدود می‌شود. در مواردی نیز، پس از آن، نکته‌ها، نتیجه‌گیری‌ها و توضیحات مفصل‌تری با عناوین مختلف ذکر می‌شود. مؤلف، مطالب گوناگون را دسته‌بندی می‌کند و تأملاتش را درباره آیات ذیل عناوین کلی و فرعی از قبیل «دُر»، «زمرّد»، «یاقوت»، «زبرجد» و «جوهره» می‌آورد و موضوعات متفرقه دیگر را با عناوینی چون «لطیفه» و «حکایت» مطرح می‌کند.

طنطاوی به بحث‌های لغوی، از جمله اشتقاق و کاربرد تاریخی یا کاربردهای گوناگون، نمی‌پردازد و با یک کلمه یا جمله، لغت را تعریف می‌کند و در هیچ مورد به کتاب‌های لغت، استناد نمی‌کند. وی در موارد بسیاری به اختلاف قرائت‌ها اشاره می‌کند و گاه نام قاری را نیز ذکر می‌کند اما از داوری در باره قرائت‌ها و گزینش یکی از آنها با تکیه به سند و متن می‌پرهیزد.

از دیگر ویژگی‌های این نوع تفسیر، آن است که مکی یا مدنی بودن سوره‌ها در مقدمه تفسیر به اشاره می‌آید و مؤلف به تناسب موضوعات هر آیه با مخاطبان و موقعیت طرح آن کمتر توجه دارد. وی در تفسیر لفظی آیات، به احادیث نبوی و گاه روایات صحابه، بسیار اشاره می‌کند اما هیچ‌گاه، نشانی کامل و دقیق روایات را نمی‌دهد. نقل روایات در تفسیر آیات برای توضیح برداشت خود اوست نه آن‌که بکوشد تا تفسیر خود را در چارچوب روایاتی که برای تفسیر آن آیه خاص آمده، عنوان و ارائه کند. همچنین مؤلف به احادیثی که درباره فضايل سوره‌ها آمده است‌، توجه نمی‌کند و آنها را ساختگی می‌داند.

موضوعات کلامی نیز در «تفسیر الجواهر» مطرح شده است. دیدگاه‌های کلامی طنطاوی در خور تأمل است. وی اگرچه مانند اغلب اهل سنت، اشعری است اما در تفسیر آیات، متفاوت با اشعریان می‌اندیشد. وی در تفسیر آیاتی که در بحث‌های کلامی، محل مناقشه و استنادند، به بحث‌های مفصّل کلامی و طرح و نقد دیدگاه‌های فرق مختلف نمی‌پردازد. مثلاً در بحث مهم «رویت»، به رغم نقل روایات دال بر رویت، آنها را تأویل، و تصریح می‌کند که رؤیت در آخرت به عقل است نه به چشم ظاهر. همچنین صفاتی را که در تفسیر قرآن کریم به خداوند نسبت داده شده و بویی مادی دارد، مجازی می‌خواند و خداوند را از ماده و صفات آن و از هرگونه شبیه و نظیر منزه می‌داند. از نظر او این امور بر سبیل تمثیل برای بشر قرار دارد. در بحث جبر و اختیار نیز در غالب موارد به صراحت می‌گوید که مشیت خداوند بر مقتضای حکمت و نظام عدل است. در نگاه او در زمینه عصمت نیز، بر خلاف عموم متکلمان اهل سنت، او قائل به عصمت مطلق نبی اکرم صلي الله علیه و آله و سلم است. ازین رو آیاتی را که در آنها از غفران گناه ایشان سخن گفته شده است، تأویل می‌کند.

طنطاوی در بحث از ملائکه و جن نیز به ظاهر آیات پایبند است و غیرمادی بودن آنها را انکار نمی‌کند. او در تفسیر آیات قیامت و آخرت، به‌اختصار و گاه به تفسیر لفظی اکتفا می‌کند اما آیات را بر خلاف ظاهر آنها تأویل نمی‌کند و مثلی را که از نعمت‌های دنیا برای نعمت‌های آخرت زده شده، تنها از باب تشبیه می‌داند. او تصریح می‌کند که نعمت‌های آخرت، هم مادی و هم غیرمادی‌اند که بی‌شک نوع دوم آن ارجح است و هر کس به تناسب درکش از این لذات بهره می‌برد.

آیات فقهی نیز در تفسیر طنطاوی به اختصار مطرح می‌شود و گاه از تفسیر لفظی آیات فراتر نمی‌رود اما طنطاوي در موارد متعدد به اختصار به تبیین حکم فقهی آیه می‌پردازد. او در بیان مساله فقهی، به اختلاف مذاهب اهل سنت توجه دارد و دیدگاه فقهی شیعه را مطرح نمی‌کند. در پاره‌ای از موارد، افزون بر مذاهب چهارگانه، دیدگاه برخی  صحابه و تابعین را نیز برمی‌شمرد. با این همه، از میان مذاهب فقهی به بیان نظر ابوحنیفه و شافعی بیش از همه اهتمام دارد و به‌ندرت یکی از اقوال را بر دیگری ترجیح می‌دهد.

در نظر طنطاوی، به رغم اختلاف فقها در آیات الاحکام و مصادیق آنها، در ورای ظاهر این دستورها باید به اهداف اخلاقی آنها و در صدر همه، تقوا و یاد خدا توجه شود. همچنین او بر پیروان مذاهب خرده می‌گیرد که خود را در اختلافات فقهی محدود کرده‌اند و نظام کلی اسلام را که فراتر از هر مذهبی است، از یاد برده‌اند. او از گسترش فقه و توجه افراطی علمای اسلام به آن، در عین بی‌مهری به دیگر علوم، شکایت دارد و به دیدگاه‌های غزالی در این باره استناد می‌جوید اما در بررسی احکام فقهی به تأویل احکام نمی‌پردازد، آنها را به محدوده خاصی از زمان اختصاص نمی‌دهد و حکم به ناکارآمد بودن آنها در این دوران نمی‌دهد. او علاوه بر فقها، صوفیان را نیز نکوهش می‌کند و شیوه ایشان را در تأویل ظواهر قرآن نادرست می‌انگارد، انصراف آنها را از دنیا و حقایق آن سرزنش می‌کند و آن را مخالف اهداف دین و انبیا می‌داند.

طنطاوی در تفسیر امور خارق العاده، معجزات پیامبران، امدادهای غیبی و عذابهای الهی، همواره به ظاهر آیات پایبند است، وقایع را تأویل نمی‌کند و کلمات را مجازی نمی‌خواند. او داستان‌های قرآن و تمام کتاب‌های آسمانی را واقعی می‌داند ولی در این تفسیر، به‌ندرت شاخ و برگ‌های قصه‌گویان و تفصیل‌های بر گرفته از اسرائیلیات به چشم می‌خورد. به عقید طنطاوی، مهم‌ترین بخش در تفسیر داستان‌های قرآن، حکمت و موعظه‌ای است که در آنها وجود دارد. او تأکید می‌کند که هر قصه‌ در قرآن برای نتیجه‌اش آورده شده است. وی به رغم اختصار در بیان اصل داستان‌ها، از عبرت‌ها و آموزه‌های داستان‌ها به تفصیل سخن می‌گوید.

مهم‌ترین ویژگی الجواهر، توجه آن به علم است. به نظر طنطاوی، قرآن کریم در بیش از 750 آیه به صراحت از علم سخن گفته است و مسلمانان را به اندیشیدن در طبیعت و فراگیری علوم آن تشویق و حتی امر کرده است. او نظر کردن در طبیعت را از هر عبادتی برتر می داند و شناخت خداوند و صفاتش و اعتقاد به او و یگانگی‌اش را با مطالعه طبیعت و فراگیری علوم طبیعی محقق می‌داند؛ ازین رو به طرح مباحث و شگفتی‌های علمی در تفسیر خود علاقه‌ای بیش از حد نشان می‌دهد و در این باره از اختصار می‌پرهیزد. همچنین او مواردی را که قرآن دعوتی فراگیر به اندیشیدن یا تأمل دارد، مقدمه ورود به مباحث علمی قرار می‌دهد.

البته طنطاوی بر خلاف برخی مفسران علمی بر این باور نیست که قرآن متضمن علم اولین و آخرین است؛ در نتیجه اگرچه از انواع علوم و جزئیات آن به تفصیل سخن می‌گوید اما بین این مطالب و آیات پیوند نمی‌جوید و صرفاً راه نجات مسلمانان را در بهره‌وری از علوم طبیعی می‌داند. ازین رو با توجه به جایگاه رفیع قرآن در میان مسلمانان، آن را بهانه‌ای قرار می‌دهد تا در حد توان و شناخت خود، تمام آنچه را مسلمانان بدان نیاز دارند، در ضمن تفسیر قرآن ارائه کند.

وی علاوه بر آن‌که در تفسیر و تبیین آیات درباره طبیعت از علوم طبیعی استفاده می‌کند، در موارد ظاهراً نامتجانس دیگر نیز از علم مدد می‌گیرد. البته این نگرش موجب نشده تا به تفسیر مادی‌گرایانه از قرآن بپردازد و امور غیبی، اخلاقی و کلامی قرآن را با این نگاه تأویل کند. او با استناد به این‌که طبیعت، فعل خداوند و وحی، کلام اوست و در نتیجه هر دو از یک مبدأ صادر می‌شوند، حکم به تطابق هر دو می‌کند. بر همین اساس نظام موجود در یکی را در دیگری می‌جوید؛ چنان که از وجود محکم و متشابه در عالم وحی، بر ضرورت وجود آن دو در عالم طبیعت استدلال می‌کند و مصادیق آنها را در طبیعت می‌جوید.

طنطاوی با وجود شیفتگی به علم جدید، سیاست‌های کشورهای غربی و مستعمره‌نشینان را به‌شدت تقبیح می‌کند و همدستی پاره‌ای از مسلمانان را با ایشان، مصیبتی برای جامعه اسلامی می‌داند. از نظر او شیفتگی در برابر ظواهر خیره‌کننده غرب، نتیجه‌ای جز ذلت مسلمانان ندارد که تاریخ اندلس به‌خوبی از آن حکایت می‌کند. افتخار او به اسلام و تعلیم آن در سرتاسر تفسیرش مشهور است و قوّت و عزت با پیروی از دستورهای آن ــ‌که دیگران در انجام آن بر ما پیشی گرفته‌اند ــ منتهای آرزوی اوست.

طنطاوی در تفسیر خود از منابع متعددی بهره برده است. او از پیشینیان به آرای اندیشه‌وران مسلمانی همچون غزالی، فخر رازی، سیوطی، ابن سینا و اخوان‌الصفا و از حکیمان غیرمسلمان به کنفسیوس، ارسطو، افلاطون، فیثاغورس و دانشمندانی مانند گالیله ارجاع می‌دهد. در عین حال از آرای معاصران مسلمان نظیر سید احمد خان، جمال‌الدین اسدآبادی، شکیب ارسلان، فرید وجدی و نیز حکما و دانشمندان غربی همچون ادوارد براون، تولستوی، اینشتین، داروین، شوپنهاور و حتی مصلحانی مانند توماس جفرسون و گاندی یاد می‌کند.

«غروب آفتاب در اندلس» نام اثري است كه با ترجمه بخشي از تفسير طنطاوي پديد آمده و به وسيله مراكز انتشاراتي گوناگون در ايران
از جمله دفتر انتشارات اسلامي وابسته به جامعه مدرسين حوزه علميه قم و دفتر نشر معارف وابسته به نهاد نمايندگي مقام معظم رهبري در دانشگاه‌ها به چاپ‌هاي متعدد رسيده است. به مناسبت سالروز درگذشت طنطاوي، چاپ‌هاي تازه اين اثر و طرح بحث ارتباط با غرب، آن را در مقاله‌اي جداگانه همراه با كتابشناسي آندلس در خبرگزاري كتاب ايران (ايبنا) معرفي كرده‌ايم.

منابع:
• احمد عمر ابوحجر، «التفسیر العلمی للقران فی المیزان»، بیروت 1411 هـ. ق.
• محمدحسن بکائی، «کتابنامه بزرگ قرآن کریم»، تهران 1376.
• فهدبن عبدالرحمان رومی، «منهج المدرسة العقلیة الحدیثة فی التفسیر» ، بیروت 1407 هـ .ق.
• ژاک ژامیه، «طنطاوی و تفسیر او»، ترجمة فاطمه تهامی، آینة پژوهش ، سال 11، ش 4 (مهر ـ آبان 1379).
• محمدابراهیم شریف، «اتجاهات التجدید فی تفسیرالقرآن الکریم فی مصر»، قاهره 1402 هـ.ق.
• طنطاوی بن جوهری، «الجواهر فی تفسیر القرآن الکریم»، بیروت 1412 هـ.ق.

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها