تألیف کتاب استاد به دست دانشجو/ 5
مشکل، ساختار مدرکگرایانه نظام علمی کشور است/ پیامدهای نظام علمی پُرایراد
امیرحسین مزینی، معاون پژوهشی پژوهشكده اقتصاد دانشگاه تربيت مدرس، یکی از دلایل بروز برخی مشکلات در تالیف مشترک کتاب میان استاد و دانشجو را ساختار مدرکگرایانهای دانست که در سالهای اخیر بر نظام علمی کشور حاکم بوده است.
در برخی از موارد دیده شده که دانشجویان برای ارتقاء مقطع تحصیلی یا موفقیت در یک دوره از تحصیل خود، کتابی را تالیف و نام استاد را برای اعتبار، در کنار نام خود روی جلد کتاب میآورند یا استادانی هستند که کتاب خود را به دست دانشجویان تالیف میکنند. شما درستی چنین پدیدهای را تأیید میکنید؟
متأسفانه تصور میکنم این امر عارضهای است که بر سیستم آموزش عالی کشور حاکم است. یعنی باید این موضوع را فراتر از بحث کتاب بدانیم. داستان به آنجا باز میگردد که در نظام آموزش عالی ما فقط میگویند شما چه تعداد کتاب یا چه تعداد مقاله دارید، بدون آنکه کیفیت کار را درنظر بگیرند. تصور میکنم این جزو همان فرهنگی است که جلو بسیاری از دانشگاهها روی در و دیوار آگهی تالیف پایاننامه با شماره چسبانده شده است. این موضوع بسیار زشت است و به تعبیر من بازاری را تلقی میکند که محصولات علمی را با کیفیت پایین تولید و به شما میفروشد.
علت چنین عارضهای هم این است که نظام آموزش عالی ما در آن حدی نیست که بتواند محصولات قوی علمی را ارزیابی کند و صرفا به کمیت و ظواهر دقت میکند. یعنی برای آنها تنها این که شما کتابی دارید کافی است. حال در آن کتاب چه چیزی نوشته شده، چندان مهم نیست. برای چنین سیستمی صرف نوشتن پایاننامه از سوی دانشجو کافی است، حال با چه کیفیتی نوشته و آیا خود او نوشته است، خیلی اهمیت ندارد. تصور میکنم این مسائل دلایل مختلفی دارد که یکی از آنها ساختار مدرکگرایانه آموزش عالی و دیگری افت کیفی دربرابر رشد کمی نظام علمی کشور بوده است.
بیشتر توضیح دهید؟
در دوره تحصیلی ما تنها یک دوره روزانه وجود داشت. اکنون دوره شبانه، پردیس، غیرمتمرکز، غیرانتفاعی، آزاد، علمی- کاربردی و پیام نور وجود دارد. این موضوع نشاندهنده آن است که دانشگاه به سمت «بیزینس» رفته است. اگر وارد یک دانشگاه خوب آمریکایی شوید، متوجه خواهید شد که دانشگاهها میتوانند درآمدزایی داشته باشند و این یک واقعیت است. اگر خیلی از دانشگاههای خوب آمریکایی را نگاه کنید، درآمدزایی میکنند و جزو بخش خصوصی هستند. نکته این است که فلان دانشگاه درآمد خود را کسب میکند، اما این دانشگاه یک ویژگی دارد و آن، این است که دانشگاه از محل تحقیقات و پژوهش و فروش علم درآمد دارد. یکی از استادانی که از دانشگاه آمریکایی آمده بود میگفت که با دانشگاه بالای یک میلیارد قرارداد پژوهشی دارد؛ مشخص است که این دانشگاه درآمدزاست.
در ایران درآمدزایی را تنها در بخش کمی آموزش آوردهایم نه در پژوهش که البته این یک بحران است. با وجود بخش خصوصی ضعیف و سیستم پژوهشی پرایراد دولت، طبیعی است که درآمدزایی از طریق پژوهش امکانپذیر نیست. نتیجه آن میشود که بسیاری از استادان دانشجویان را برای پروژه رساله راهنمایی میکنند و فرصت ندارند به دانشجو توجه کنند و رسالهها با کیفیت پایین تولید میشوند و در این فرایند یکی از خروجیهای دانشگاه نیز کتاب است. یعنی دانشجویی که مشغول بهکار است، استاد به او میگوید حالا که روی پایاننامه کار میکنید، پروژهای را که من دارم میتوانید به کتاب تبدیل کنید؟ در آن صورت من نیز به شما نمره خاصی میدهم. اما این سیستم نیز وجود دارد که دانشجو میگوید اگر کتاب را بنویسم، اسم من نیز روی کتاب میرود و همراه استاد میتوانم از مزایای آن استفاده کنم.
یک نکته دیگر هم وجود دارد و آن، اینکه کتاب نوشتن برای دانشجویان کار بسیار سختی است و من هم بهعنوان عضو هیات علمی، در دوره تدریس امکان نوشتن کتاب نداشتم. باید روی موضوعی 7 تا 10 سال کار و تدریس کنید تا بتوانید مواردی را استخراج و به شکل کتاب تدوین کنید.
مواردی را دیدهام که دانشجویان از جاهای مختلفی کپی میکنند و استادان هم آن موارد را مطالعه نمیکنند. اگر قصد چاپ کتابی در یک انتشاراتی معتبر دانشگاهی یا غیردانشگاهی را داشته باشید، این کتاب قبل از انتشار حتما از سوی چند استاد داوری میشود. در حال حاضر بسیاری از ناشران هزینههای اولیه کتاب را میگیرند و برای شما کتاب چاپ میکنند. برای من جای تاسف است که دانشجو به محتوا کاری ندارد و پول میدهد و کتابی به نام خود به چاپ میرساند.
علت این رویکرد را در چه میدانید؟
با توجه به وضعیت موجود، ناشران با توجیه اقتصادی به چاپ کتاب اقدام میکنند. ناشران در کار خود ترفندهایی دارند که اگر فلان کتاب را چاپ کنیم، وزارت ارشاد بخشی از آن را از ما میخرد. البته من خیلی دقیق نمیدانم، اما این مساله نوعی رویکرد اقتصادی به علم است. کار نشر یک کار اقتصادی است و در همه دنیا هم همین هدف در انتشارات دنبال میشود. اما تفاوت در این است که کتابهایی که در بزرگترین بنگاههای انتشاراتی دنیا مانند مک گروهیل نیویورک چاپ میشوند، در کلاسهای درسی تدریس میشود، اما این مهم در صنعت نشر کشور ما رعایت نشده و نتیجه آن میشود که دانشجو مطالب را از بخشهای مختلف جمعآوری و به نام کتاب به دست ناشر سپرده و ناشر با رویکرد اقتصادی خود آنرا چاپ میکند؛ استادان هم بهطور معمول فرصت ندارند کتابها را مطالعه کنند.
دلایل وقوع چنین پدیدهای از دیدگاه شما چیست؟
به نظرم دلایل متعددی برای این موضوع وجود دارد. یکی از آنها نظام آموزش عالی ما است که به شدت دچار مشکل است. این نظام کمیگرا شده و کیفیت را فدای کمیت میکند. دانشجویان بسیاری از این فضا بهره میبرند و اعضای هیات علمی هم در بخشهایی کمکاری میکنند.
خود شما تاکنون با این پدیده مواجه شدهاید؟
این پدیده وجود دارد و من شاهد آن بوده و نتیجه آنرا نیز دیدهام. کتابهای متعددی با اسامی خیلی خوب در بازار نشر وجود دارند، اما محتوای کتاب چیزی ندارد؛ یعنی من به عنوان یک عضو هیات علمی نمیتوانم این کتاب را برای مطالعه و منبع درسی به دانشجو معرفی کنم. به دانشجویان میگویم، در موضوعی که تدریس میکنم، فهرستی شامل 50 کتاب موجود است، اما از این تعداد فقط 5 عدد آنها را به شما معرفی میکنم، چون باقی آنها کیفیت ندارند.
چه نهادی در اینباره مسئول است و آیا نهادهای مسئول، نظارتی روی چنین پدیدههایی دارند. آیا این پدیده را میتوان بهعنوان جرم تلقی کرد؟
تصور میکنم چنین پدیدهای بسیار جدی است. اگر قرار است مجرمی در این زمینه مورد پیگرد قانونی قرار گیرد، همان افرادی هستند که پایاننامه برای دانشجویان مینویسند. جای تاسف است که روبهروی دانشگاه تهران و تربیت مدرس وبسیاری دانشگاه های بزرگ دیگر، شماره این افراد حتی روی زمین نوشته شده که این یک جرم آشکار است.
در این مملکت کسی نیست پیگیری کند. اگر وزارت علوم بخواهد پیگیری کند، به راحتی میتواند، چراکه در اطراف میدان انقلاب بسیاری از این موارد وجود دارند. به نظر من جرمهای با اولویت بیشتری وجود دارند تا به مساله کتاب برسیم. کتاب خواننده خود را دارد و شما اگر کتابی برایتان مفید و جالب نباشد آنرا خریداری نمیکنید.
اما مساله پایاننامه، یکی از معضلات علمی نظام دانشگاهی ماست که کسی این مورد را کنترل نمیکند. تصور میکنم بخش عمده این مشکل، در سطح سازمانی به وزارت علوم باز میگردد و بخش موردی آن دانشگاهها هستند. من به عنوان استاد، با چند سوال ساده از دانشجو میتوانم متوجه شوم که اینکار را خود او انجام داده یا خیر. بسیار این مسئله آسان است و میتوان فهمید که دانشجو کار خود را آورده یا مجموعهای از کپیهای کتابها و مقالات است.
این مساله قابل پیگیری است، اما سیستم باید آنرا بپذیرد و بخشی از آن وزارت علوم است. بخشی از آن قضایی است و بخشی دیگر دانشگاهها هستند. بهعنوان نمونه، یکی از همکاران مقالهای را چند سال پیش نوشته بود و امسال مقاله او را عینا کپی کردند و به اسم خودشان در نشریه علمی و پژوهشی به چاپ رساندند. جالب این بود که آن فرد نتوانست ثابت کند مقاله او را دزدیدهاند، تنها آن مجله اسم فرد سارق ادبی را جزو لیست سیاه گذاشته بود.
یک بخش قضیه مشکل سیستمی است و بخشی از آن در ساختار قانونی ما است که قانونی به نام کپیرایت وجود ندارد. بخش دیگری از آن به وزارت علوم و توسعه کمی آن باز میگردد. بخش دیگر، کوتاهی هیات علمیهاست و قسمتی هم تعهد نداشتن علمی دانشجویان است. این مشکل یک زنجیره به هم پیوسته است و نمیتوانیم تقصیر را به گردن فرد یا نهاد خاصی بیندازیم؛ همه مقصر هستند.
در مواردی که دانشجویان کتاب مینویسند و نام استادان را به اجبار ذکر میکنند، آیا دانشجو میتواند آنرا پیگیری کند؟ حق اعتراضی وجود دارد؟
این یک بازیِ بُرد بُرد است و هر دو طرف برنده خواهند بود. دانشجو یک زحمت بسیار ناقص و پرعیب را متحمل میشود و از اعتبار استاد استفاده میکند. شاید اگر آن کتاب را دانشجو به تنهایی به ناشر بدهد، آنرا چاپ نکنند. از طرف دیگر، استاد نیز بهرهمند میشود و کاری را که انجام نداده، اسم او روی آن درج میشود؛ لذا دلیلی برای پیگیری وجود ندارد. کاری که خیلی قابل توجیه نیست، رخ داده و هر دو طرف نیز سود بردهاند.
متاسفانه این موضوعات را شنیدهام که برخی استادان دانشجویان را اجبار میکنند به اینکه نمره شما در فلان درس به شرط آن است که با من یک مقاله بنویسید. برخی از استادان نیز امتحان نمیگیرند و میگویند نمره شما دو مقاله یا یک کتاب است. در مقاطع بالاتر استاد نمیتواند تحمیل کند که نام او روی کتاب دانشجو باشد. متأسفانه باید پذیرفت که سوءاستفاده در این زمینه بسیار است.
پیشنهاد شما برای رفع این مشکل چیست؟
راهکار اصلی رفع مشکل، بهبود کیفیت دانشگاههاست. به نظرم آنچه نظام آموزش عالی کشور تا امروز توسعه کمی داشته، باید متوقف شود. از این لحظه نباید روی کمیت کار کنیم، نباید دانشگاه اضافه کنیم و دانشجو بگیریم و هیات علمی استخدام کنیم، بلکه باید به سمت کیفیت برویم. اگر 15 دانشجو داشته باشم، کیفیت کار پایین میآید و نمیتوانم به آنها آنطور که دلخواه من است رسیدگی کنم. خارج از کشور، استادان سه دانشجو دارند و این برایشان کافی است. دلیلی ندارد من دانشجوی چهارم را بگیرم و دانشگاه نیز حق ندارد به من اجبار کند؛ در آنجاست که کیفیت بالا میرود.
اینکه نظام آموزشی ما به اینجا رسیده است، کار یک روز و دو روز و یک نفر و دو نفر و تدوین یک آئیننامه نیست، بلکه انحرافی است که در نظام آموزش عالی ما بهوجود آمده است. اصلاح آن نیز همین است و من نمی توانم تنها یک راهکار بدهم تا سیستم درست شود. باید آموزش عالی کیفی شود. باید دانشگاههای بیکیفیتی که درست کردیم، تعطیل کنیم. وقتی این سیستم درست شود و نظام به سمت کیفی شدن برود، تمام این موارد اصلاح میشود، چون این موارد پیامدهای یک نظام علمی ناسالم بوده است. تا آن نظام درست نشود نمیتوانید پیامدهای آنرا اصلاح کنید.
به نظر من باید معیارهای کیفی شدن بیشتر شوند. بحث ارتباط با صنعت نیز مساله بسیار مهمی است. دانشگاهها مقوله آموزش و حوزه تربیت نیروی انسانی را یک بحث اقتصادی ندیدهاند. مواردی مانند پردیس و شبانه و ... انحرافی در نظام آموزش عالی ما بوده و تبعات آنرا اکنون مشاهده میکنیم. استاندارهای بسیاری در دنیا برای دانشگاهها وجود دارد که ما نیز باید به آن سمت برویم.
نظر شما