دکتر محمدرضا سنگری، نویسنده و عاشوراپژوه در یادداشت زیر به تشریح ابعاد قدرت انسانی از منظر اربعین حسینی پرداخته است.
آنان که حقیر می شوند، گستره ی خویش را فراموش می کنند. بال و پرزدن در حجم تنگ قفس را پرواز می انگارند و لحظه هایی را که به مرگ می پیوندند زندگی می نامند.
کربلا، جغرافیای توانایی انسان را شناساند تا خوگران به زنجیر، شیوه ی رهایی بیاموزند و با باور خویش و توان پنهان در خویش، رهنورد جاده های غریب و فاتح میدان های هولناک و دشوار باشند.
اربعین حسین، ظهور حقیقت انسان، جلوه گاه توانایی انسان و نمایش شگفت ایمان و شکست ناپذیری اراده ای تکیه داده بر بازوان نیرومند خداوند است، زنجیرگسستگان، وارستگان از اسارت دنیا و پیوستگان به محبوب، پیروز بی تردید همه ی صحنه ها و میدان هایند و این حقیقت را در اربعین می توان تماشا کرد.
مگر کربلا همان زمینی نیست که چهل روز پیش، همه چیز در نگاه کوتاه بینان، «نتوانستن» حسین را فریاد می زد. مگر کربلا همان نقطه ای نیست که چهل روز پیش، هر کس غروبی را ترسیم می کرد که هفتاد و دو تن غرقه در خون و خیمه هایی شعله ور و زنان و کودکانی در زنجیر، پایان حادثه باشد. قهرمانان آن روز در اربعین، ناتوان ترین و شکست خورده ترین انسان ها و شکست خوردگان آن روز، امروز فاتح ترین و سربلندترین نام هایی هستند که بر زبان ها و ذهن ها می گذرند. در اربعین، دیگر کربلا قلمرو خشونت شمر نیست، پهنه ی قدرت نمایی عمر سعد نیست که پایتخت اقتدار عشق است، قلمرو قدسی محبت است و میدان وسیع حکومت ایمان.
در اربعین، توانستن خون، قدرت عطش، شکوه ایمان و ایثار و عظمت صبوری و شکیب، چهره نمود. اربعین، سپیده دم باوربخشی به انسان در هنگامه ی ناباوری بود. اربعین نشان داد که اگر اراده کنیم همه ی زنجیر ها گسستنی است و همه ی قفل ها شکستنی و مگر حسین - تبلور و تجسم قرآن - معنای صریح و تفسیر روشن این آیه نبود که «وَ یَضَعُ عَنْهُمْ إِصْرَهُمْ وَ الْأَغْلالَ الَّتی کانَتْ عَلَیْهِمْ فَالَّذینَ آمَنُوا بِهِ وَ عَزَّرُوهُ وَ نَصَرُوهُ وَ اتَّبَعُوا النُّورَ الَّذی أُنْزِلَ مَعَهُ أُولئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ. اعراف / 157» بارهای گران و زنجیرهای اسارت را از آنان برمی گیرد. پس آنان که باورمند او شدند و او را بزرگ و گرامی داشتند و به یاریش برخاستند و از روشنای نوری که با او فرود آمد پیروی کردند رستگاران و پیروزمندانند.
اربعین، روز باوراندن این حقیقت است که سرهای خاکسترنشین، می توانند شعله های بینش و خیزش بیافرینند و گودال نشینان می توانند قله های رفیع آزادگی را به رهنوردان فردا نشان دهند.
اربعین روشن کرد که ظهور توانایی انسان های بزرگ همان جاست که همه پایان توانایی آن ها می انگارند.
وقتی شب عاشورا، آمارگران سطحی اندیش، یاران حسین را شماره می کردند، مغرورانه می خندیدند که این چند تن در نخستین هجوم می شکنند و در باران شمشیر و تیر، قطره قطره بر خاک می چکند و پس از آن، آفتاب اقبال سپاه عمر سعد می درخشد و نام فاتحان، با هیبت و شکوه در همه جا زمزمه خواهد شد. آنان نمی دانستند که صبوران مومن، هر تن، چوانان لشگری میدان داری خواهد کرد و شهادت پیشگان شیفته ی شهادت، هر یک، به دلیل بی هراسی از مرگ، مرگ را به کام و نام دشمن خواهد بخشید. که خدای شکیبایان فرموده است: «إِنْ یَکُنْ مِنْکُمْ عِشْرُونَ صابِرُونَ یَغْلِبُوا مِائَتَیْنِ. انفال / 65» بیست صبور مجاهد، دویست تن دشمن را درهم خواهند شکست.
اربعین، فرصت فهم توانایی شهید است. فهماندن این نکته است که شهید پس از شهادت، شکوهمند تر برمی خیزد. در قلب ها و اندیشه ها تکثیر می شود و با سلاحی از خون و ایثار، حلقوم ستم را نشانه می رود و خود سرفراز بر قله ی بشکوه دل ها می نشیند.
در اربعین هر نگاه بصیر می توانست ببیند که حسین بر حلقوم شمر خنجر نهاده است، عمر سعد زیر سم استوار مظلومیت له می شود. یزید در حریق بزرگ معصومیت خاکستر می شود و از حنجره ی کوچک علی اصغر، هزار تیر، قلب حرمله را نشانه می رود.
در اربعین، هر عابری که از کربلا می گذشت می توانست، توانایی حسین و ناتوانی دشمن را ببیند. کاروانی را ببیند که فراتر از عرش را می پیماید و اگر دیروز در زنجیر می رفت. امروز به رهایی همه ی اندیشه ها و شکستن همه سلسله ها آمده است.
اربعین، درهم پیچیدن طومار خشونت پاییزی و گشودن کتاب سبز و مبارک بهار است. اگر امروز بیش از پنج هزار زمستان و پاییز و تابستان و بهار بر عاشورای 61 هجری گذشته است اما آن روز چتر سبز خویش را بر زمین و زمان گسترده است و هر رهگذری را به سایه سار خویش می خواند. از آن اربعین که قافله به کربلا بازگشت و با قدرت و پیروزی به سرزمین قدسی حسین قدم گذاشت تا به امروز و تا همیشه هر کس به کربلا اقتدا کند، «توانا» می شود. هر کس دل خویش را عاشورایی کند، اقتداری غریب در خویش می یابد و هر کس به حسین سلام دهد، سلامت روح و ایمان، در خویش احساس می کند.
اربعین، روز تامل در حادثه ای است که هر کس بی آن راه بسپارد گام های او توانایی زیارت مقصد نمی یابد و هر کس بی این چراغ راه بسپارد، عبور از تاریکی را نمی تواند.
اربعین، یعنی کانون توانایی است و شهید کسی که در هنگامه ی ناتوانی همه ی سلاح ها و صلاح اندیشی ها، بن بست ها را می شکند و با تواناترین سلاح، قلب سپاه ستم را نشانه می رود.
نظر شما