رمان «آنتورپ» روبرتو بولانیو با ترجمه محمد حیاتی از سوی نشر شورآفرین منتشر شد.
آنطور که بولانیو خود گفته، این تنها رمانی است که از نوشتنش شرمنده نیست و در مقابل برخی منتقدان نیز آن را «بیگبنگِ جهانِ داستانیِ» وی برمیشمارد.
در این رمان قتلی در بیرون یک اردوگاه اتفاق افتاده و نگهبان شب که احتمالاً راوی یا خود بولانیو است، مظنون به قتل است و در گریز از فصلی به فصل دیگر، مدام خواننده را دنبالِ خود میکشاند و سپس بیسرانجام رهایش میکند...
در بخشی از رمان آمده است: «خریت است که آدم در وجود هر دختری که رد میشود شاهزادهخانمی مفتون ببیند. خیال کردی کی هستی، یه شاعر دورهگرد؟ نوجوان لاغر از روی تحسین سوت زد. ما لبه مخزن آب بودیم و آسمان آبی آبی بود. میشد چند ماهیگیر را از دور دید و دود دودکشها میرفت بر فراز درختها. پیرمرد با لبهایی که به سختی تکان میخورد، گفت جنگل سبز، برای ساحرههای آتشین... ن. به فاصلهی پنج یارد از من، قزلآلایی جهید. سیگارم را خاموش کردم و چشمهایم را بستم. کلوزآپ دختری مکزیکی در حال مطالعه. بلوند است، با بینی کشیده و لبهای باریک. سری بالا میکند، رو به دوربین میچرخد و لبخند میزند.»
روبرتو بولانیو (۲۰۰۳-۱۹۵۳) شاعر و نویسنده شیلیایی است که از وی با عنوان تی. اس. الیوت و ویرجینیا وولفِ ادبیات آمریکای لاتین یاد کردهاند.
نظر شما