یکشنبه ۱۰ اسفند ۱۳۹۳ - ۰۸:۱۹
نمونه‌هایی از حاضرجوابی‌های نویسندگان و ادیبان 90 سال پیش نیویورکی در محفل ادبی الگانکوئن

حاضر‌جوابی نویسندگان می‌تواند بسیار جالب باشد چرا که در این جواب‌های تند و تیز هیچ انزجار یا خشمی دخالت ندارد بلکه هر چه هست از سر شوخ‌طبعی است و در این میان شاید هیچ گروهی بهتر از منتقدان، نمایشنامه‌نویسان، نویسندگان و دیگر اعضای «محفل ادبی الگانکوئن / Algonquin Round Table» نبودند.

به گزارش خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) به نقل از هافینگتن پست، محفل الگانکوئن به یک گروه مشهور از نویسندگان و منتقدان و بازیگران نیویورکی گفته می‌شود که در طول سال‌های دهه 1920 برای صرف نهار یکدیگر را در هتل الگانکوئن ملاقات می‌کردند.

شاید مشهورترین عضو این گروه «دوروتی پارکر» شاعر و طنزنویس باشد، اما دیگر اعضای آن شامل نمایشنامه‌نویسانی چون «جورج اس. کافمن» و «مارک کانلی»، «فرانکلین پیرس آدامز» مقاله نویس، «هارولد راس» بنیان‌‎گذار نیویورکر، «ادنا فربر» رمان‌نویس، «الکساندر وولکات» منتقد تئاتر، «رابرت بنکلی» طنزپرداز، «هی‌وود برون» ورزشی‌نویس و عده‌ای دیگر از نویسندگان بودند.

سخنان طنزآمیز این گروه خواه بر سر میز نهار گفته می‌شد یا در نشریات به چاپ می‌رسید، آنقدر نقل و تکرار شد که اکنون پس از گذشت 90 سال همچنان بر سر زبان‌ها است. در اینجا به چند نمونه از این حاضرجوابی‌ها اشاره می‌کنیم:

دوروتی پارکر در توصیف یکی از آشنایان خود گفت: "آن زن به 18 زبان صحبت می‌کند ولی در هیچ‌یک از آنها نمی‌تواند بگوید «نه». "

روزی «نوئل کوارد» نمایشنامه‌نویس به ادنا فربر که مانند مردان لباس پوشیده بود گفت: "ادنا، تو تقریباً مانند مردها شده‌ای." و ادنا در پاسخ گفت: "شما هم همینطور."

هنگام بحث درباره نمایش برادوی، رابرت بنکلی گفت: "این یکی از نمایش‌هایی بود که متأسفانه در آن همه بازیگران دیالوگ‌ها را به روشنی و بسیار واضح ادا کردند!"

جورج کافمن برای نوشته روی سنگ قبر یک پیشخدمت چنین گفت: "خداوند سرانجام نگاه او را به سوی خود جلب کرد."

دوروتی پارکر درباره هارولد راس چنین گفت: "جهل او به بزرگی برج امپایر استیت (یکی از بلندترین برج‌های جهان) است. باید او را بخاطر چنین عظمتی تحسین کنید."

الکساندر وولکات درباره دوروتی پارکر: " او ترکیبی از نل کوچولو و بانو مکبث است."

الکساندر وولکات که به همراه تالولا بنکهد برای دیدن نمایشی ترسناک رفته بود آهسته گفت: "آنقدرها هم که نشان می‌دهد ترسناک نیست."

روزی فرانکلین پیرس آدامز گفت: "مشکل این کشور این است که بسیاری از سیاستمداران با اعتقادی راسخ مبتنی بر تجربه بر این باورند که می‌توان همیشه همه مردم را فریب داد و آنها را احمق فرض کرد."

جوروج کافمن درباره نمایشی که در آن حضور یافته بود چنین نظر داد: "من این نمایش را تحت شرایط بدی دیدم؛ پرده‌ها مزاحم بودند."

 دوروتی پارکر پس از دیدن کاترین هیپبورن جوان در یک نمایش گفت: "او در حیطه احساسات از درجه A به B رفته است."

الکساندر وولکات هنگام امضای یک نسخه از کتاب جدید خود گفت: "چه چیزی می‌تواند به کمیابی چاپ اول کتاب وولکات باشد؟" و فرانکلین پیرس آدامز پاسخ داد: "چاپ دوم کتاب وولکات!"

جورج کافمن تلگرافی به یکی از بازیگران فیلمی ترسناک فرستاد با این مضمون: "امشب بازی تو را در این فیلم دیدم. ای کاش تو هم اینجا بودی!"

هی وود برون درباره یکی از شخصیت های رادیویی که از لحاظ فکری بی ثبات بود چنین گفت: "ذهن او چنان باز است که صدای وزش باد در آن شنیده می‌شود."

دوروتی پارکر با شنیدن خبر مرگ کالوین کولیج گفت: "آنها چگونه می‌توانند این را بگویند؟"
 
 
 

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها