کاظم علمی، مدیر شرکت توزیع «گسترش فرهنگ و مطالعات»، در بیست و دومین نشست از سلسله نشستهای تاریخ شفاهی کتاب، با اشاره به فعالیت پنج نسل از خانواده علمی در حوزه کتاب، به بیان خاطرات و فعالیتهای خود در حوزه توزیع کتاب پرداخت.
مهمان بیست و دومین نشست از این سلسله نشستها کاظم علمی، مدیر شرکت توزیع «گسترش فرهنگ و مطالعات» بود که یکشنبه 10 خرداد ماه 1394 در سرای اهل قلم حاضر شد و در گفتوگویی صمیمانه به بیان خاطرات و پاسخگویی به سؤالات نصرالله حدادی پرداخت.
از چه زمانی در حوزه کتاب شروع به کار کردید؟
از آنجا که پدرم رضا علمی، در مشهد کتابفروشی علمی را تأسیس کرد، طبیعتا کودکی من در مشهد در کتابفروشی پدرم سپری شد و از آن زمان با کتاب و کار در حوزه کتاب آشنا بودم. اما بعد از آمدن به تهران، در سال 1354 در کتابفروشی «ایران» در بازار تهران، نزد مرحوم حاج علی اکبر علمی که دایی بنده بودند، همراه برادرهایم مشغول به کار شدم.
شما چند برادر هستید...
من سه برادر به نامهای عباس، علی و کمال دارم که عباس مدیر انتشارات «البرز» و کمال هم مدیر انتشارات «آسیم» است.
همکاری خودتان را با انتشارات امیرکبیر از چه سالی آغاز کردید؟
من حدود سال 55، یعنی زمان اوج اقتدار آقای جعفری در انتشارات امیرکبیر، در قسمت حسابداری این انتشارات مشغول به کار شدم و در آن زمان حدود 500 تومان ماهیانه حقوق میگرفتم که در آن زمان حقوق خوبی بود؛ بطوریکه آن زمان هر روز برای ناهار چلو کباب میخوردم! انتشارت امیرکبیر یک الگوی کاری برای من شد؛ چراکه آن زمان این انتشارات به عنوان یک سازمان قوی و قوام یافته با انبارهای بسیار بزرگ و مرتب و مدیریت آقا جعفری جایگاه ویژهای را در صنعت نشر کشور داشت که همه آن موارد و به خصوص نظم و ترتیب آن در کار امروز من تأثیر ویژهای داشته است.
با توجه به اینکه در آن زمان بین خانواده علمی و انتشارات امیرکبیر رقابتی در حوزه نشر وجود داشته، حضور شما و برخی از خانواده علمی در انتشارات امیرکبیر، مشکلاتی برای شما پیش نمیآورد؟
نه، اصلا؛ آقای جعفری همیشه با احترام با ما برخورد میکرد و هیچ گاه از این بابت مشکلی برای من و برادرهایم به وجود نیامد. این موضوع نه تنها برای ما بلکه برای همه افرادی که با آقای جعفری کار میکردند وجود داشت و همه از آقای جعفری و کار با ایشان رضایت داشتند.
فعالیت شما در دوران انقلاب چگونه بود؟
من تمام دوره انقلاب را در حال خدمت در سپاه بهداشت بودم و در حوزه پزشکی و طب هم آگاهیهای بسیاری به دست آوردم که تا امروز از آنها استفاده میکنم و همیشه از دوران خدمتم به عنوان بهترین دوران زندگیام یاد میکنم. بعد از دوران خدمت به دانشگاه رفتم و در رشته حسابداری مشغول به تحصیل شدم که البته همزمان در حوزه کتاب فعالیتهایی میکردم که در ادامه به دوران انقلاب فرهنگی رسیدیم.
و در ادامه...
در ادامه به همراه برادرم عباس علمی که مدیریت انتشارات «البرز» را بر عهده دارد، موسسه فروش و توزیع «گسترش فرهنگ و مطالعات» را راهاندازی کردیم. این موسسه ابتدا در خیابان شهید بهشتی، مکان فعلی انتشارات «البرز» راهاندازی شد که بعدها به خیابان انقلاب، خیابان شهدای ژاندارمری منتقل شد.
عنوان «گسترش فرهنگ و مطالعه» برای موسسه شما، ما را به یاد موسسات دولتی میاندازد؛ آیا به نظر شما این عنوان خیلی دولتی نیست؟ این اسم را چه کسی انتخاب کرد؟
این عنوان را برادرم عباس علمی برای این موسسه انتخاب کرد. در اوایل دوران انقلاب کتابخوانی در ایران بسیار پر رونق بود و یکی از مهمترین مشتریان ما ادارات دولتی و کارمندان آن ادارهها بودند؛ فکر میکنم به همین دلیل و برای سهولت کارمان با ادارات دولتی این عنوان برای این موسسه انتخاب شد.
یعنی شما کتاب را به کتابفروشیها نمیفروختید و مستقیما به دست خوانندگان میرساندید؟
بله، از آنجا که هدف ما از راهاندازی این موسسه، ترویج کتابخوانی در جامعه بود سعی میکردیم کتابها را مستقیما از ناشر بگیریم و به دست مردم و مصرف کننده برسانیم. در آن زمان موسسه ما 4 مدیر فروش و 20 ویزیتور داشت که ابتدا با کتابهای انتشارات امیرکبیر شروع به کار کردیم؛ به این صورت که بعد از دریافت کتاب از ناشر، ویزیتورهای ما مستقیما به ادارات مراجعه میکردند و همانجا کتاب را به کارمندان که مهمترین مخاطبان و خریداران ما بودند میفروختند و ما تا سال 1360 به همین روش به کار خود ادامه میدادیم.
در سال 1360 چه موضوعی پیش آمد که دیگر نتوانستید به شکل سابق به کار خود ادامه دهید؟
از آن سال حراست ادارات دیگر ویزیتورهای ما را به ادارهها راه نمیدادند و مشکلات بسیاری برای ورود کارکنان ما به ادارات به وجود آمد. این موضوع باعث شد به فکر راه چارهای باشیم و بنابر این من پیشنهاد دادم که بیاییم و کتابها را به کتابفروشیها توزیع کنیم.
پس از اینجا بود که به جای توزیع مستقیم کتاب به مردم، کتابها را به کتابفروشیها توزیع کردید...
بله، البته ابتدا برادرم اب این کار مخالفت کرد و گفت که ما در وصول مبالغ کتابها از کتابفروشان به مشکل میخوریم اما با این حال تصمیم گرفتیم که این کار را انجام دهیم؛ البته باید توجه داشته باشیم که این گفته برادرم در شرایطی بود که آن زمان هم کتابفروشیهای بسیاری وجود داشت و هم تعهد کتابفروشان بیشتر بود! بنابر این ما شروع کردیم به خرید کتاب از انتشارات امیرکبیر و با کشیدن درصد کمی بر روی کتاب، آن را به کتابفروشان میفروختیم؛ مثلا کتابی که 23 تومان از ناشر میخریدیم را 25 تومان به کتابفروش میفروختیم. این روال تا 6 ماه ادامه داشت تا اینکه امیرکبیر دیگر به ما کتاب نداد و بعد از آن با انتشارات «جاویدان» و سایر ناشران مشغول به همکاری شدیم.
کتاب زمانی به عنوان یک کالا خرید و فروش میشد، اما از سال 1380 به بعد به عنوان یک کالای امانی مطرح شد؛ چه اتفاقی باعث روی دادن این اتفاق شد؟
بله، ما تا سال 1380 کتاب را به صورت کامل و قطعی از ناشر میخریدیم و به صورت کامل هم به کتابفروش میفروختیم؛ اما در ادامه برادرم علی آقای علمی که رئیس حسابداری انتشارات امیرکبیر هم بودند، درجلسهای که داشتیم اعلام کردند که در شرایط پیش آمده ممکن است تا چند ماه آینده ورشکست شویم؛ چراکه تا آن زمان کتابهای ما هیچ گاه در انبار باقی نمیماند اما از آن سال به بعد نه تنها بسیاری از کتابها فروش نمیرفت، بلکه هزینه سنگینی برای انبار کردن کتابها نیز به ماتحمیل میشد.بنابر این ایشان مطرح کردند که برای جلوگیری از ورشکستگی تنها راهی که برای ما باقی میماند این است که اعلام کنیم هر ناشری که تمایل داشت میتواند کتابهایش را به صورت امانی در اختیار ما قرار دهد و اگر کتابها فروخته شدند، با آنها تسویه حساب شود. این موضوع در ابتدا مقاومت ناشران را در پی داشت، اما در ادامه 90 درصد ناشران آن را قبول کردند.
یعنی شما از سال 1380 دیگر هیچ کتابی را از ناشران نخریدید؟
خیر، دیگر کتابی را نمیخریدیم مگر موارد استثنایی که از فروش آن کتابها اطمینان داشتیم. البته باید به این موضوع اشاره کنم که ما این اعتماد ناشران به خودمان را به سادگی به دست نیاوردیم و بر اساس همین اعتماد کارمان را ادامه دادیم.
شما کتابهایتان را به خصوص در شهرستان چگونه توزیع میکردید؟
در تهران به دلیل نزدیک بودن به شکل حضوری به کتابفروشیها میرساندیم، ولی در شهرستانها به خاطر بعد مسافت و عدم وجود اطلاعات به روز درباره کتابهای تازه منتشر شده، گاها این وظیفه و انتخاب کتابها را بر عهده خودمان میگذاشتند و البته کتابهای انتخابی و سفارشی خودشان را هم برایشان ارسال میکردیم.من معتقدم که کار ما توزیع کنندگان در وهله اول اطلاعرسانی و بعد رساندن کتاب به دست مخاطب است، نه بازاریابی. به همین دلیل در بخش اطلاع رسانی سعی کردیم تا با راهاندازی سایت اینترنتی، اطلاعات دقیقی از کتابها به مشتریان ارائه دهیم و سفارشات آنها را هم به دقیقترین شکل ثبت کنیم. در کنار سایت سفارش به صورت تلفنی هم از دیگر راههای ارتباط ما با مشتریان در شهرستان است.
شما از چند ناشر کتاب میگیرید و به چند کتابفروشی کتاب میرسانید؟
درحال حاضر ما با حدود 250 ناشر همکاری میکنیم و کتابهای آنها را به سراسر کشور توزیع میکنیم؛ در عین حال حدود 700 مشتری در کشور داریم که تقریبا کتابها را برای 350 مشتری در تهران و 350 مشتری در شهرستانها ارسال میکنیم. سفارشهای ما از شهرستانها هم بسیار خوب است و گاهی تا 100 نسخه از یک کتاب را در هربار سفارش داشتهایم.
در سال 1370 موزعان با تشکیل یک تعاونی سعی در ایجاد یک وحدت رویه بین توزیعکنندگان کتاب کردند، اما در ادامه هیچ گاه آن وحدت رویه ایجاد نشد. دلیل آن چه بود؟
ما دقیقا با هدف ایجاد یک وحدت رویه بین توزیع کندگان کتاب این تعاونی را برپا کردیم اما به دلیل اینکه این تعاونی فاقد قدرت اجرایی و اعمال قانون بود، راه به جایی نبرد؛ به عبارتی این تعاونی قدرتی برای مجازات یا تنبه متخلفین از مصوبههای تعاونی نداشت و به همین دلیل هر توزیع کنندهای بر اساس منافع خود فعالیت میکرد.
در سال 1374 یکی از انگشتهای اتهام در این تعاونی به سمت خود شما بود و مشخصا مطرح میکردند که کاظم علمی سقف مصوب برای درصد تخفیف از سوی تعاونی را رعایت نمیکند...
بله، اما این موضوع حقیقت ندارد؛ همین الان هم خیلی مسائل خلاف واقعیت را به بنده نسبت میدهند. ما همیشه سعی داریم که یک میزان عرفی بین ناشر و مشتری را در نظر بگیریم، اما همین الان هم به خاطر اینکه برخی توزیع کنندگان تخفیف بیشتری را ارائه میکنند، من بسیاری از مشتریهایم را از دست میدهم.
آیا پیش آمده که به دلیل احتیاج به نقدینگی، مبلغ تخفیف بسیار بیشتری را ارائه کنی تا کتابها را زودتر به نقدینگی تبدیل کنی؟
نه اصلا، من سیستم و رویه کاری خودم را به گونهای برپا کردهام که نیازی به این کارها نداشته باشم وخوشبختانه تا به حال چنین موردی برای من پیش نیامده است.
درحال حاضر وضعیت این تعاونی به چه صورت است؟
این تعاونی درحال حاضر هم وجود دارد و خود بنده هم یکی از اعضای هیئت مدیره آن هستم؛ این اواخر اتفاقات خوبی در این تعاونی رخ داده یا در حال رخ دادن است که 15 سال پیش بینشی که امروز بر این تعاونی حاکم است، وجود نداشت. کارگروههایی تشکیل دادهایم مانند کارگروه وصولات که در آن توزیعکنندگانی که بد حساب هستند و یا تخلفاتی را انجام میدهند، شناسایی و تحریم کنیم.
آیا کار توزیع کتاب با تمام هزینههایی که دارد، برای شما صرفه اقتصادی دارد؟
بله، من کار خودم را در توزیع کتاب از صفر شروع کردم و با تمام هزینههایی که این کار دارد الحمدلله توانستهام این کار را گسترش دهم؛ البته سعی کردم با نوآوریها و ابداعاتی در کار خودم همیشه پیشرو باشم و مشکلات پیش رو را پیش بینی کنم تا به سختی نیفتم. مثلا حدود 15 سال پیش که همه کارتن کتاب را به کتابفروشیها میبردند و همانجا کتابها را میفروختند، ما اقدام به ارائه کاتالوگ به مشتریان خود کردیم که در زمان خود حرکت خوبی بود و دو سال بعد همه همکاران ما همین روش را پیش گرفتند.
آینده کتاب را چگونه میبیند؟
وضعیت کتاب در هر کشوری به عوامل اقتصادی و اجتماعی آن کشور وابسته است و هرچه وضعیت اقتصادی مردم بهتر باشد، کتاب و کتابخوانی در آن کشور وضعیت بهتری دارد. به نظر من گردش اقتصادی نشر در کشور ما بسیار ضعیف است اما در عین حال معتقدم که مردم ایران کتاب را دوست دارند و حاضرند برای کتاب هزینه کنند، اما حاضر نیستند که به دنبال کتاب بروند.مشتری میخواهد کتاب را از نزدیک ببیند و اگر اطلاع رسانی خوبی در این زمینه صورت بگیرد، مردم هم استقبال خوبی از کتاب میکنند؛ حضور گسترده مردم در نمایشگاه کتاب هم دقیقا به همین دلیل است.
تأثیر فضای مجازی در حوزه کتاب را چگونه میبینید؟
ممکن است که کتاب از شکل کاغذی به شکل مجازی تغییر شکل بدهد، اما ماهیت کتاب هیچ گاه تغییر نمیکند. البته حضور کتاب در فضای مجازی مستلزم وجود قوانین محکمی است تا از متضرر شدن ناشر و نویسنده جلوگیری شود. در همه جای دنیا تعداد کتابفروشان در حال کاهش است، اما تعداد افراد کتابخوان و سرانه مطالعه کم نشده است.
به نظر من اگر قوانین محکمی برای انتشار کتاب در فضای مجازی قرار دهیم، میتوانیم از فضای مجازی به نفع کتاب و کتابخوانی استفاده کنیم. چراکه در حال حاضر یکی از بزرگترین معضلات کار ما قاچاق کتاب، یا چاپ زیرزمینی کتابهای پر فروش است.
آیا تا به حال از فعالیت در کار توزیع کتاب پشیمان شدهای؟
واقعیت این است که کار توزیع کتاب، کار بسیار سخت و پر مشقتی است، اما من واقعا عاشق کارم هستم.
شما نسل چهارم خانواده علمی هستید که در حوزه کتاب مشغول به فعالیت هستید، فکر میکنید بچههای شما میتوانند به عنوان نسل پنجم شاغل در حوزه کتاب، کار شما را ادامه دهند؟
بله، بچههای من راه کتاب را ادامه خواهند داد و همین الان هم 90 درصد از امورات توزیع کتاب ما به دست فرزندانم انجام میشود؛ به همین دلیل فکر میکنم که فرزندان من هم به این کار علاقه دارند و همین راه را در پیش خواهند گرفت.
شما در عین حال مدیر انتشارات «ذهن آویز» هم هستید، عملکرد خود را در خوزه نشر چگونه میبینید؟
من حدود 4 سال است که انتشارات «ذهن آویز» را تأسیس کردهام و سابقه خیلی زیادی در حوزه نشر ندارم. تا کنون 220 عنوان کتاب را در حوزه مدیریت و روانشناسی از سوی این انتشارات منتشر کردم که بیش از 50 عنوان از این کتابها تجدید چاپ شدهاند.
نظر شما