شنبه ۳۰ خرداد ۱۳۹۴ - ۱۳:۱۷
پرویز جاهد: فرخ غفاری از پیشگامان تدوین تاریخ سینما و نقد فیلم در ایران است

پرویز جاهد، نویسنده کتاب «از سینما تِکِ پاریس تا کانون فیلم تهران: رو در رو با فرخ غفاری» که به تازگی منتشر شده است در گفت‌وگو با ایبنا اظهار کرد که تاثیر فرخ غفاری بر سینمای ایران محدود به ساخت فیلم‌های ماندگارش نیست، بلکه وی از پیشگامان تدوین تاریخ سینمای ایران و همچنین نقد فیلم است.

 خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)- زنده‌یاد فرخ غفاری (درگذشته در سال 1385) یکی از مطرح‌ترین فیلمسازان و منتقدان در تاریخ سینمای ایران است. به باور بسیاری از تاریخ‌نگاران و مفسران سینمای ایران این فیلمساز فقید، با فیلم‌ها و همچنین برخی دیگر از فعالیت‌ها از جمله تاسیس کانون فیلم تهران، نقشی غیرقابل انکار در اعتلای سینمای ایران داشته است.

«از سینما تِک پاریس تا کانون فیلم تهران: رو در رو با فرخ غفاری» دومین کتاب در حوزه تاریح شفاهی سینمای ایران است که پرویز جاهد، مترجم، منتقد سینما و مستندساز، در سفر تحصیلی خود به انگلستان به جهت اخذ مدرک دکترای سینما، برای مخاطبان فارسی‌زبان به ارمغان آورد. این کتاب نخستین اثر مستقل درباره فعالیت‌های فرخ غفاری است. وی هرچند که کارهای ماندگاری را در حوزه‌های فیلمسازی و پژوهش درباره سینمای ایران انجام داد، اما متاسفانه در دهه‌های اخیر فراموش و نقش مهم او در تاریخ سینمای ایران نادیده گرفته شد.

به مناسبت انتشار این کتاب با جاهد گفت‌وگویی انجام داده‌ایم. نخستین کتاب این پژوهشگر در حوزه تاریخ ‌شفاهی سینمای ایران «نوشتن با دوربین؛ رو در رو با ابراهیم گلستان» بود که چاپ پنجم آن اخیرا از سوی نشر اختران در دسترس مخاطبان قرار گرفته است.

به نظر شما مهم‌ترین دلیل ماندگاری فرخ غفاری در سینمای ایران فیلم‌های اوست یا تاسیس کانون فیلم تهران؟
به نظرم این پرسش درستی نیست. جایگاه و نقش تاریخی برخی آدم ها آنقدر مهم است که به یک یا دو کار محدود نمی‌شود. البته که غفاری به عنوان یک سینماگر پیشرو، با فیلم‌هایی که ساخت، راه تازه‌ای را در مقابل سینماگران ایرانی قرار داد و نقش مهمی در شکل‌گیری سینمای مدرن ایران ایفا کرد اما قطعاً نقش و اهمیت غفاری تنها به فیلم‌هایی که ساخته است محدود نمی‌شود بلکه دامنه وسیع‌تری دارد و حوزه‌های دیگری از جمله تدوین اولیه تاریخ سینمای ایران، نقد نویسی، تاسیس کانون فیلم تهران (و بعد آرشیو فیلم ایران)، راه اندازی مدرسه تلویزیون و سینما و مدیریت فرهنگی (معاونت تلویزیون ملی ایران و مدیریت جشن هنر شیراز) را نیز دربر می‌گیرد. من در مقدمه کتابم در مورد غفاری سعی کردم تصویر دقیقی از جایگاه غفاری و مرتبه بلند او در سینما و فرهنگ ایران ارائه کنم. 

آیا می‌توان از فرخ غفاری به عنوان شروع کننده ادبیات سینمایی در ایران یاد کرد؟ جایگاه غفاری در زمینه نقد فیلم، نسبت به جایگاه هوشنگ کاووسی چگونه است؟
غفاری بی‌تردید یکی از پیشگامان نقد فیلم در ایران است. تفاوت غفاری با منتقدان دیگر هم نسل‌اش از جمله هوشنگ کاووسی در این است که او از سنت نقد فرانسوی می‌آید و پیش از آنکه نقدنویسی را در ایران و به زبان فارسی شروع کند، با نوشتن در روزنامه‌ها و نشریات سینمایی معتبر فرانسوی مثل «لوموند» و «پزیتیف» شروع کرد. شاید از این نظر غفاری را بتوان با منتقدی مثل فریدون هویدا مقایسه کرد اگرچه هویدا در نقطه مقابل غفاری قرار داشته و در نشریه رقیب پزیتیف یعنی «کایه دو سینما» می‌نوشت. فراموش هم نکنیم که هویدا از بنیانگذاران این نشریه معتبر سینمایی محسوب می‌شود. همچنین تا جایی که می‌دانم، فریدون هویدا هرگز نقدی به زبان فارسی ننوشت و همه نقدها و نوشته‌های سینمایی‌اش را به زبان فرانسه یا انگلیسی منتشر کرده است.

تفاوت مهم غفاری با منتقدی مثل کاووسی در این بود که غفاری برخلاف کاووسی که سینمای ایران را از پایه و اساس قبول نداشت و با نگاهی تحقیرآمیز با محصولات آن مواجه می‌شد، برخورد واقع بینانه‌تری نسبت به فیلم‌های فارسی داشت و از بدبینی و انکار مطلق کاووسی در نوشته‌هایش خبری نبود.

در انتهای مقدمه خود بر کتاب «رو در رو با فرخ غفاری» اشاره کردید که مرحوم غفاری پس از انقلاب به فرانسه مهاجرت کرد و باقیمانده عمر خود را به مطالعه و تحقیق گذراند. آیا کتابی از او به زبان فرانسه و در آن کشور منتشر شده است؟ به‌طور کل غفاری در زمینه نگارش کتاب چه سابقه‌ای از خود برجای گذاشت؟ همچنین آیا محققان فرانسوی نیز درباره غفاری کتابی منتشر کرده‌اند؟
با اینکه غفاری از پیشگامان نقد فیلم در ایران است، اما متاسفانه جز کتاب «سینما و مردم» که در سال‌های بسیار دور از او منتشر شد و دربردارنده دریافت‌های اولیه غفاری از مفهوم نقد فیلم و رویکرد سیاسی ــ حزبی اوست کتاب دیگری از او در ایران منتشر نشد. غفاری در زمان انتشار این کتاب تحت تاثیر افکار مارکسیستی و حزب توده بود. همین طور در فرانسه نیز تنها جزوه‌ای از او درباره تاریخ سینمای ایران به زبان فرانسوی منتشر شد. تحقیقات و بررسی‌های او در مورد تاریخ سینمای ایران به طور پراکنده در نشریه «ایران‌نامه» و «دانشنامه فارسی ایرانیکا» در آمریکا فرصت نشر پیدا کرد. در مورد اینکه فرانسوی‌ها در مورد غفاری چه کرده‌اند متاسفانه اطلاعی ندارم، اما با اغلب منتقدان فرانسوی از میشل سیمان گرفته تا ژان میشل فرودن که صحبت کردم، کاملا غفاری را می‌شناختند و از فیلم‌ها و نوشته‌هایش باخبر بودند. به هر حال او سال‌ها دستیار هانری لانگلوا در سینماتک پاریس بود و نقدهایش در نشریات معتبر فرانسوی از جمله «پزیتیف» منتشر شده است.

فرایند تولید این کتاب، یعنی از زمان شروع نخستین گفت‌وگو تا پایان روزی که کتاب را به ناشر تحویل دادید، چقدر زمان برد؟ مطالعات شما قبل از این گفت‌وگو بیشتر حول و حوش چه موضوعاتی بود؟
همان طور که در مقدمه کتاب هم آورده‌ام، این گفت‌وگو در ادامه مجموعه‌ای از مصاحبه‌های من با پیشگامان سینمای مدرن در ایران از جمله ابراهیم گلستان انجام شده است. گفت‌وگوهای من با غفاری به دلایلی که در کتاب آورده‌ام در دو نوبت با فاصله نسبتا طولانی در سال‌های 2005 و 2006 انجام شد. از آنجا که گفت‌وگوها را تصویری انجام دادم، از مواد خام موجود، فیلم مستندی ساختم به نام «روز بخیر آقای غفاری» که در واقع پرتره‌ای از این سینماگر فرهیخته بود و در چند فستیوال در لندن و آمریکا هم نمایش داده شد. بعد از آن تصمیم گرفتم کل گفت‌وگو را به صورت کتاب منتشر کنم و آن را در سال 2008 برای انتشار در اختیار نشر نی قرار دادم اما متاسفانه کتاب از سوی وزارت ارشاد رد شد و نشر نی به من اطلاع داد که هیچ کاری در مورد آن نمی‌تواند بکند. بعد از آن من سعی کردم کتاب را در لندن منتشر کنم که با مخالفت نشر نی روبه‌رو شد در حالی که قراردادم با این ناشر تنها مربوط به انتشار کتاب در ایران بود و شامل حق انتشار آن در خارج از کشور نبود. به هر حال این کشمکش 6 سال طول کشید تا اینکه دیدم، نشر نی سال گذشته یعنی در ماه ژانویه 2014 این کتاب را منتشر کرد بدون اینکه مرا در جریان حل مشکلات مربوط به ممیزی آن گذاشته باشد. یکی از افسوس‌های من، مقدمه‌ای است که آقای بهمن فرسی بعد از خواندن این کتاب در مورد آن نوشت و من دلم می‌خواست در این کتاب بیاید اما به خاطر قطع ارتباطم با نشر نی و بی اطلاعی من از سرنوشت کتاب، این امر میسر نشد. با این حال امیدوارم این نوشته زیبای آقای فرسی در چاپ بعدی کتاب به آن اضافه شود.

از نظر شما چرا ابراهیم گلستان، فیلم‌های فرخ غفاری را فاقد ارزش لازم می‌داند؟ به هر حال اهمیت این فیلم‌ها به ویژه «شب قوزی» بسیار زیاد است و جایگاه والایی در سینمای موج نوی ایران دارند؟
به هر حال این را باید از آقای گلستان بپرسید، اما تا جایی که من اطلاع دارم، گلستان نتوانسته با فیلم های آقای غفاری ارتباط برقرار کند و ساختار فنی آنها را در مقایسه با فیلم‌های آن دوره از جمله آثار مجید محسنی و خاچکیان ضعیف ارزیابی می‌کند، اما به اعتقاد من «شب قوزی» به رغم ضعف‌هایی که در ساختار سینمایی آن به ویژه در دیالوگ‌ها و بازی‌ها دیده می‌شود، اثر فوق العاده‌ای است که بر اساس یکی از داستان‌های «هزار و یکشب» و نیز با الهام از فیلم «دردسر هری» آلفرد هیچکاک ساخته شده و بیانگر رویکرد رئالیستی غفاری در سینما و نگاه انتقادی و طنزآمیز او به فساد، تباهی و ترس در جامعه ایران دهه 40 است.

در صفحه 144 کتاب مرحوم غفاری می‌گوید که یا با پدرش به سینما می‌رفته یا با مادرش، چرا که زنان یک سانس‌هایی داشتند و مردان نیز سانس‌های دیگری. این کلام یعنی آنکه در آن دوران سینما زنانه و مردانه بود؟
بله. بر اساس حرف‌های غفاری و همچنین نوشته‌های مورخان سینمای ایران از جمله عباس بهارلو، سینما در ایران، ابتدا کاملا مکان تفریحی مردانه بود و زنان به آن راهی نداشتند تا اینکه افرادی مثل خان بابا معتضدی و اردشیرخان ارمنی (آرتاشس پاتماگریان)، در سال 1296 دست به ایجاد نخستین سالن سینمای زنانه در ایران زدند به نام سینما خورشید اما کارشان نگرفت. در گراند سینما که در سال 1303 تاسیس شد، محل مجزایی برای نشستن زنان درنظر گرفته شد، اما دوباره این خان بابا معتضدی بود که به همراه کلنل علی‌نقی خان وزیری، در سال 1307 سینمای صنعتی را ویژه زنان تاسیس کرد اما بعد از آتش سوزی در آن به هنگام نمایش فیلم «دزد بغداد» رائول والش، شهربانی با پیشنهاد معتضدی برای ایجاد سالن مختلط سینما موافقت کرد و با تاسیس سینما پری، برای نخستین بار زنان به همراه مردانشان وارد سالن سینما شدند و به تماشای فیلم «بارباس» لویی فویاد نشستند. البته شهربانی اطلاعیه‌ای صادر کرد و به زنان «فاجر» و جوانان «هرزه» در مورد برهم زدن نمایش فیلم‌ها هشدار داد. 

به نظر شما چرا فرخ غفاری پس از سال 1357 در ایران نماند؟ آیا فعالیت او در زمینه برگزاری «جشن هنر شیراز» در این مهاجرت نقش داشت؟
به هر حال غفاری در زمان شاه مسئولیت‌ها و پست‌های مهمی از جمله معاونت آقای رضا قطبی در تلویزیون ملی ایران و نیز مدیریت 11 دوره جشن هنر شیراز از 1346 تا 1357 را به عهده داشت و احتمالا به خاطر جوی که بعد از انقلاب علیه دست اندرکاران رژیم شاه وجود داشت، احساس خطر ‌می‌کرد و به همین دلیل به فرانسه مهاجرت کرد، اما واقعیت این است که غفاری به دلیل توانایی‌ها و شایستگی‌های فردی‌اش، مورد اعتماد دستگاه شاه بود و از این اعتماد به نفع توسعه سینما، نمایش و فرهنگ در ایران بیشترین بهره‌برداری را کرد. غفاری در 11 دوره برگزاری جشن هنر شیراز، با دعوت از برجسته‌ترین هنرمندان ایرانی و غیر ایرانی از محمدرضا شجریان و آربی آوانسیان گرفته تا موریس بژار، نصرت فاتح علی خان و پیتر بروک، سعی کرد آن را به مکان تلاقی هنر شرق و غرب تبدیل کند.

 نظر شما درباره مضامین سینمای موج نوی ایرانی چیست؟ چرا بیشتر این آثار نسبت به مضامین روز جامعه فاصله دارند؟
سینمایی که با عنوان «موج نو» در ایران شناخته می‌شود، دربردارنده گرایش‌ها و رویکردهای سینمایی متنوعی است. از آغاز دهه 40 تا اواخر دهه 50، بیش از 30 فیلم هنری و متفاوت در ایران ساخته شد که می‌توان آنها را در دسته فیلم‌های موج نویی طبقه بندی کرد. اگرچه تفاوت سبکی و تماتیک بسیاری بین سینماگران موج نویی از گلستان و غفاری و رهنما گرفته تا مهرجویی، نادری، کیمیایی، تقوایی، کیارستمی، بیضایی، شهیدثالث و کیمیاوی وجود دارد. بنابراین شما در آثار هر کدام از این فیلمسازان با مضامین متفاوتی روبه‌رو هستید. مضمون اصلی فیلم‌های بیضایی، هویت تاریخی و فراموش شده ایرانی است که از جهاتی به مضامین فیلم‌های فریدون رهنما نزدیک است در حالی که درونمایه فیلم‌های مهرجویی، از خودبیگانگی، تباهی و سقوط انسان در شرایط ناهنجار اجتماعی است.

با این حرفتان که مضامین فیلم‌های موج نوی ایرانی ارتباطی با واقعیت‌های جامعه ایران آن زمان ندارند کاملا مخالفم. اگر فیلم‌های موج نویی نسبتی با جامعه و زندگی ایرانی نداشته‌اند، پس در کدام فیلم‌ها باید این نسبت را جست‌وجو کرد؟ کدام فیلم فارسی بهتر از «خشت و آینه»، «قیصر»، «گاو»، «تنگنا»، «تنگسیر»، «صادق کرده»، «گزارش» و «یک اتفاق ساده» تراژدی زندگی انسان ایرانی را تصویر کرده‌اند؟

آیا قرار است این مجموعه را ادامه بدهید؟ چه کسان دیگری را برای گفت‌وگوهای مستقیم درنظر دارید که در سینمای ایران اثرگذار بوده‌اند و اکنون در خارج از کشور زندگی می‌کنند؟
با آربی اوانسیان، از فیلمسازان شاخص موج نوی سینمای ایران که در تئاتر و کارگردانی نمایش هم چهره برجسته‌ای است، گفت‌وگوی مفصلی کرده‌ام که هنوز منتشر نشده است. با سلیمان میناسیان هم که از فیلمبرداران چیره دست سینمای ایران است و با ابراهیم گلستان در استودیو گلستان همکاری داشته و فیلم‌های «خشت و آینه»، «گنجینه‌های گوهر»، «تپه‌های مارلیک» و نیز «خانه سیاه است» فروغ فرخزاد را فیلمبرداری کرده است، گفت‌وگو کرده‌ام که به زودی منتشر خواهد شد.

به‌جز انتشار این مجموعه کتاب‌های تاریخ شفاهی سینمای ایران، دیگر چه کتاب‌هایی را در نوبت نشر دارید؟
مجموعه‌ای از نقدها و نوشته‌های سینمایی‌ام را آماده کرده‌ام اما هنوز در مورد آن با ناشری به توافق نرسیده‌ام. کتابی در مورد آندره بازن و فرانسوا تروفو هم دارم که مجموعه مقالات در بازخوانی آنهاست و به زودی نشر اختران آنها را منتشر می‌کند. همچنین کتابی در مورد سینمای داریوش مهرجویی که نشر روزنه سفارش نوشتن آن را به من داده است.

در ضمن کار تدوین جلد دوم کتاب «دایرکتوری سینمای جهان: ایران» را به پایان برده‌ام که همانند جلد اول به زبان انگلیسی به وسیله نشر اینتلکت در لندن منتشر خواهد شد و کتابی مرجع در زمینه سینمای قبل و بعد از انقلاب ایران است و با رویکردی ژانرمحور تهیه شده است و نویسندگان ایرانی و غیر ایرانی مطرحی از جمله محمد تهامی نژاد، روبرت صافاریان، سعید طلاجوی، میشل لنگفورد، ادم بینگهام و جاناتان رزنبام در تهیه آن با من همکاری کرده‌اند.

 «از سینما تِک پاریس تا کانون فیلم تهران: رو در رو با فرخ غفاری» به کوشش پرویز جاهد، با شمارگان هزار و 500 نسخه، 150 صفحه و بهای 9 هزار تومان از سوی نشر نی در دسترس علاقه‌مندان به تاریخ سینمای ایران قرار گرفته است.

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها