طراحی کتاب در ایران/ 2
عبدالحسینی: حروفچینها جای طراحان کتاب را گرفتهاند/ بررسی سیر تاریخی هنر کتابآرایی در ایران
امیر عبدالحسینی در گفتوگو با «ایبنا» ضمن اشاره به مشکلات طراحی کتاب در کشورمان گفت که ناآگاهی ناشران از اهمیت طراحی کتاب و مشکلات اقتصادی باعث شده تا در روند تولید بسیاری از کتابها، مدیر هنری نقشی نداشته باشد و در واقع حروفچینها جای طراحان کتاب را بگیرند.
کتابآرایی در گذشته فرهنگی ایران
عبدالحسینی به هنرهای مختلف زیرمجموعه هنر کتابآرایی اشاره کرد: تاریخچه کتابآرایی شامل مجموعهای از علوم، فنون و مهارتهاست که در برخی موارد جنبه هنری و در مواردی دیگرجنبه تکنیکی، صنعتگری و مهارتیاش پررنگ میشود. مجموعهای از هنرهای خوشنویسی در شاخه کتابت، نگارگری در شاخههای تذهیب، تشعیر و گل و مرغسازی، تجلید شامل جلدسازی و آستر بدرقه و صحافی کنار هم قرار میگرفتند تا یک مکتوب تولید شود.
این طراح و گرافیست ادامه داد: بسیاری از فرهنگ و هنر گذشته ایران نیز از طریق همین کتابآرایان ثبت و ضبط و به نسل امروز منتقل شده است. یعنی هنرمندان و افراد ماهری در طول تاریخ روایتها و منابع دینی و مذهبی مانند قرآن، مفاتیح، مقتلها، ادعیه، احادیث و یا منابع ادبی و اشعار بزرگان ادب پارسی اعم از فردوسی، سعدی، حافظ و مولانا، را به بهترین نحو در قالب کتابآرایی به نسلهای بعد منتقل کردند. در این دوران نیز اگر بخواهیم برای رویداد و یا واقعهای سند بیاوریم، به کتابهایی ارجاع میدهیم که محتوای آن توسط کتابآرایان ثبت و تزیین و ماندگار شده است.
معاون هنری سازمان فرهنگی و هنری شهرداری تهران همچنین با اشاره به این نکته که نقطه اوج کتابآرایی در گذشته ایران در دوران توجه به هنر اسلامی بوده است، گفت: در دوران صفویه با ایجاد کارگاههای متعدد کتابآرایی شاهکارهای بسیاری از جمله «شاهنامه شاه طهماسب» تولید شد. هرچند در دوران حکومتهای تیموریان، زندیه، قاجاریه و حتی در دوره پهلوی گاهی با شاهکارهای یک کتابت، کتاب آرایی یا کتاب چاپ سنگی مواجه میشویم.
عبدالحسینی اضافه کرد: اساس هنر اسلامی ایران بر دو رکن اصلی استوار است؛ معماری و کتابآرایی. ما مدام به هنر کتابآرایی گذشته ایران و زیرشاخههایش اعم از خوشنویسی، تجلید، نگارگری و سایر شاخهها افتخار میکنیم. اگر همین امروز یک شاهنامه نسخه قدیمی را برداریم و ورق بزنیم، از آن لذت خواهیم برد. حتی شاهنامهای مانند «شاهنامه شاه طهماسب» را که در این چند سال اخیر بر اساس نسخههای قدیمی منتشر شده، میبینیم، از بیان هنری و روایتگری تصویری چشمنواز آن بهره میبریم، در صورتی که این نسخه چاپ شده بسان یک کپی از نسخه اصل است. متاسفانه در روزگار معاصر، از آن هنر و آن ذوق، سلیقه و مهارت دیگر خبری نیست و کتابها حتی میل به خواندن و ورق زدن در مخاطب ایجاد نمیکند.
این طراح و گرافیست در پاسخ به این سوال که «چرا امروزه طراحی کتاب محدود به طراحی جلد کتاب شده است؟» گفت: در دورههایی ناشران یک مدیر هنری داشتند که تولید کتاب زیر نظر آنها بود و نامشان نیز در شناسنامه کتاب درج میشد. این مدیر هنری، کارگردانی کتاب را انجام میداد. درست مانند یک فیلم که تیتراژ آغازین و پایانی، روایت تصویری، آنونس تبلیغاتی، طراحی عنوان، طراحی پوستر و ... با نظر کارگردان انجام میشود؛ یعنی طراح جلد و طراح حروف متن، با نظر این مدیر انتخاب شده و انتخاب تیترها، نوع حروف، تصویرسازی، انتخاب عکسها برای کتاب، انتخاب نوع کاغذ کتاب، نوع صحافی و... بر عهده این مدیر هنری بود.
او در ادامه سخنش به دلایل کمرنگ شدن نقش مدیر هنری اشاره کرد و گفت: به دلیل برخوردهای سلیقهای کارفرما، ناآشنایی ناشران و نویسندگان با کار طراحی کتاب، ارزان تمام کردن فرایند تولید کتاب، ورود تکنولوژیهای مختلف طراحی و چاپ به ایران و کمرنگ شدن تخصص، توجه به سرعت گرفتن کارها و بسیاری دلایل دیگر کمکم نقش مدیر هنری یا کارگردان کتاب کمرنگ شد و کار به جایی رسید که امروزه با این وضعیت بغرنج و نابسامان طراحی کتاب در ایران روبهرو شدیم. اگر حضور چند طراح و ناشر آگاه هم نبود که دلمان را خوش کنند و هر از چند گاهی یک کتاب با طراحی خوب و مناسب آماده و منتشر کنند الان با فاجعهای فرهنگی در کتابآرایی مواجه بودیم.
حروفچینها جای طراحان را گرفتهاند
عبدالحسینی توضیح داد: ناآگاهی و شناخت ناشران و شاید صرفهجویی در هزینه ـ اگر نگویم خساست ـ و صرفهجویی در زمان از سوی آنها، مهمترین دلایل برای این همراهی نکردن است. استخدام مدیر هنری و تصویرساز هزینه دارد؛ به عنوان مثال شاید حروفچین با دستمزد صفحهای هزار تومان کار کند، اما در مقابل دستمزد طراح گرافیک مثلا صفحهای 10تا 15 هزار تومان است. طبیعی است ناشر غیر متخصص و کاسبکار همان فایل حروفچینی را با سلیقه پایین حروفچین و اعمال ذوق و سواد فنی و هنری ناقص خود به خروجی چاپ میسپارد و نتیجه میشود همین کتابهای زیادی که هر روزه میبینیم و میشنویم و میخوانیم. در برخی کتابها شاهد هستیم که تیتر کتاب با زشتترین خطوط و طراحیهای بسیار نامناسب انتخاب شده است. ناشر که خودش ذوقی ندارد و به عنوان مثال دیده که از فلان فونت و حروف خاص در روزنامهها زیاد استفاده میشود و به حروفچین تاکید میکند که از همین فونت برای تیتر کتاب استفاده کند.
وی ادامه داد: صرفهجویی در زمان نیز معضل بزرگی است. ناشر میخواهد در سریعترین زمان ممکن کتاب را به نمایشگاه کتاب تهران و یا رویداد دیگری برساند. در برخی موارد دیده شده که کتاب را یکهفته مانده به نمایشگاه به طراح ارائه کردهاند و قاعدتا طراح در این زمان اندک کار خاصی نمیتواند بکند. در مقابل اما حروفچین معمولا تا صبح سرکارش مانده و کار را تایپ میکند. در نهایت نیز فایل pdf کتاب را به ناشر تحویل داده و همان فایل نیز به چاپخانه میرود. نتیجه کار این است که وقتی مخاطب کتاب را باز میکند، متوجه میشود که در صفحهای پایه حروف 1 است و در صفحهای دیگر 5/1. یا در صفحهای 20 خط وجود دارد و در صفحه دیگر 18 خط.
کاغذ گلاسه چشم را خسته میکند
عبدالحسینی با اشاره به شناخت نداشتن ناشران در زمینه اهمیت مدیریت هنری یا طراحی کتاب، گفت: این شناخت نداشتن، مشکلات کوچک و بزرگ بسیاری را باعث شده است. به عنوان مثال در این سالها مد شده که بسیاری از کتابهای متنی را هم با کاغذ گلاسه چاپ میکنند و این عمل، غیرکارشناسانه است. اگر قرار است کتاب خواندنی باشد باید از کاغذ تحریر که کاغذ مخصوص متن کتاب است استفاده شود و کاغذ گلاسه بیشتر در حوزه تبلیغات کارآیی دارد. حتی در بروشورهایی هم که قرار است اطلاعات بدهند، نباید از کاغذ گلاسه استفاده شود، چرا که این کاغذ به دلیل بازتاب نور، عمل مطالعه را مشکل ساخته و چشم را خسته میکند. اما متاسفانه برخی از ناشران-که آنها را ناشر سطحی و بازاری میدانیم- به کتاب به عنوان یک محصول تزیینی و تجملاتی نگاه میکنند و زرق و برق و چیزهای حاشیهای بیهوده اولویتشان میشود. بهتر است این ناشران به جای پول زرق و برق، برای محتوا و امور هنری کتاب هزینه کنند که هم زیباتر است و هم سودش بیشتر.
تکنولوژی همیشه باعث پیشرفت نیست
عبدالحسینی در بخش دیگری از این گفتوگو به تاثیر دوگانه تکنولوژی بر طراحی در ایران اشاره کرد و گفت: نرمافزارهای کامپیوتری همیشه باعث پیشرفت نیستند. یک ابزار کامپیوتری تولید شد که بر اساس آن همه فکر کردند میتوانند با استفاده از این ابزار و یا نرمافزار، طراح خوبی شوند. مانند دوربین عکاسی که وقتی نوع دیجیتالش وارد بازار شد، همه عکاس شدند. عکاس در قبل مبانی عکاسی، کادربندی، ترکیببندی، وضوح تصویر میدانست و مهارت کار با دوربین عکاسی را نیز داشت، اما امروزه دیگر همه عکاس هستند، چون عکاسی امروز فقط فشردن یک دگمه است.
وی ادامه داد: این بحث در گرافیک هم مطرح است. برنامهها و نرمافزارهای کامپیوتری در حوزه گرافیک باعث شد که بسیاری فکر کنند میتوانند در این حوزه فعالیت داشته باشند. همین مساله بر نوع نگاه ناشران نیز تاثیر گذاشته است. به عنوان مثال متن کتاب توسط حروفچین تایپ میشود و ناشران گمان میکنند که حروفچین همان طراح حروف است. در رابطه با طراحی جلد هم ممکن است سه روش از طرف ناشران در پیش گرفته شود؛ در بهترین حالت کار را به یک طراح درجه سه سفارش میدهند. در بدترین حالت نیز جلدها عکسهای تزیینی بدون ارتباط به موضوع و تقلید از خطوط کج و معوج ناخوانا میشوند. در حالت فاجعه و البته کمی کمیک نیز کار جلد و طراحی آن به اقوام نزدیک ناشر (برادر، پسر، دختر، عموزاده و ...) که صرفا اندکی فتوشاپ بلد هستند، و شاید 3 ماه هم دوره آزاد دیدهاند، سپرده میشود.
وضعیت طراحی جلد کتاب در ایران
معاون هنری سازمان فرهنگی و هنری شهرداری تهران همچنین به وضعیت طراحی جلد کتاب در ایران اشاره کرد و گفت: مسائلی که درباره تکنولوژی بیان کردم در سیستم طراحی جلد کتاب در ایران نیز تاثیر مستقیم گذاشته است. روی جلد بسیاری از رمانها از خطوط عجیب و غریبی استفاده میشود که به هیچ عنوان خوانا نیست. حتی در برخی از مواقع خطهای روی جلد را یک استاد بزرگ خوشنویسی نوشته است، اما چون سفارش دهنده کارشناسانه سفارش نداده و آن استاد بزرگ گرافیک و جلدسازی و همچنین کاربرد حروفنگاری و کالیگرافی در جلد را نمیداند، کار بد از آب درآمده و در نگاه اول خوانده نمیشود.
وی افزود: روزی به من استاد حمید عجمی، ابداع کننده خط معلی عرض کردم که باید فکری به حال این خط بکنند، چرا که امروزه بسیاری شروع کردهاند به خط معلی نوشتن که چون دانش آن را ندارند، نمیشود آنها را خواند. یا افراد دیگری تحت تاثیر حمید عجمی دست به ابداع خط زدهاند، به قسمی که امروزه خطهای زشت و ناخوانایی با اسامی عجیب و غریب رواج پیدا کرده است. این در صورتی است که اساس خط بر خوانایی است و در پیشینه غنی فرهنگ و هنر اسلامی از خوشنویسی به عنوان تنها هنری که مفهوم را بدون واسطه به مخاطب منتقل میکند،یاد کردهاند. حال ازخوشنویسی که باید این رسالت را داشته باشد، در روی جلد کتابهای امروزی استفاده میشود، اما نمیتوان آنها را خواند.
عبدالحسینی در ادامه با اشاره به نخستین و در عین حال مهمترین کارکرد جلد کتاب، گفت: یکی از مهمترین وظایف جلد، محافظت از کتاب است. معمولا جلد، مقوا و یا کاغذش سختتر است تا کاغذهای کتاب در اثر ورق زدن و در کتابخانه گذاشتن و حمل و نقل از بین نرود. این وظیفه اصلی جلد است، اما تمام آن نیست. وظیفه دوم جلد ویترین بودن آن برای کتاب است. این ویترین کتاب باید دو ویژگی «زیبایی و جذابیت» و «مرتبط بودن با محتوای کتاب» را داشته باشد. برخی موارد جلد کتاب بسیار عالی است، اما هیچ ربطی با موضوع و محتوای کتاب ندارد. مرحوم مرتضی ممیز در یادداشت و مطلبی جلد کتاب را به مثابه «بستهبندی» آن دانسته است و به اهمیت بستهبندی و کاور کتاب اشاره کرده است. بر این اساس جلد باید هم از کتاب محافظت و هم آن را معرفی کند. اما متاسفانه بسیاری از جلدهای کتاب امروزه این کارکردها را از دست دادهاند. در بسیاری از روی جلدها ابتدا امضای طراح خوانده شده و بعد اسم خود کتاب و یا نویسنده آن. به طور کل امروزه به ندرت با یک طراحی جلد خوب و یا طراحی مناسب کل کتاب مواجه میشویم.
این طراح و گرافیست همچنین با بیان این نکته که جلد کتاب با محتوای آن باید همخوانی داشته باشد، گفت: در دورهای موج ساختن جلدهای عجیب و غریب راه افتاد، که البته یکی دو مورد آن مناسب بود. به عنوان مثال کتابی با عنوان «سرباز سالهای ابری: خاطرات عبدالحسین بنادری» منتشر شد که طراح جلد آن مجید زارع بود. وی این جلد را مانند لباس سربازی به صورت برزنت کار کرد و در روی جلد کتاب نیز جیب پیراهن سربازی را درآورده بود. تیتر کتاب را نیز مانند اتیکت روی لباس سربازها کار کرده بودند. این طراحی برای موضوع کتاب مناسب و جذاب بود و از منظر هنری نیز نگاهی نو قلمداد میشد، اما جلد این کتاب مد شد و بعدا از همین طراح و سایر طراحان، کتابهای دیگری را نیز با جلدهایی در همین فرم و فضا منتشر شد که ارتباطی با محتوا نداشتند.
معادل book Design در زبان فارسی
معاون هنری سازمان فرهنگی و هنری شهرداری تهران همچنین پیشنهاد خود برای معادل فارسی واژه book Design را به این شرح بیان کرد: به نظر من خود واژه «کتابآرایی» که از هنر سنتی ایران به دوران امروز رسیده بهترین معادل برای book Design است، چرا که معانی مختلفی اعم از، نگارش، آرایش و تزیین، زیباسازی کتاب و... را رسانده و همچنین به مجموعهای از زیرشاخههای این هنر اعم از طراحی جلد، طراحی متن، صفحه آرایی، امور گرافیک اشاره کرده و در کنار همه این موارد به امور فنی نیز توجه دارد. امور فنی کارهایی چون لیتوگرافی و چاپ و جلدسازی است که از دست طراح خارج است. کتابآرا هم در گذشته این چنین بود. جای تصاویر و نقاشیها و نگارهها را مشخص میکرد. کتابت را سفارش میداد. جای سرلوحها و فضای نوشتن تیترها را خالی میگذاشت و به زبان امروزی مدیر هنری کتاب بود.
عبدالحسینی افزود: در گذشتهای نه چندان دور در روند تولید بسیاری از کتابها بهجز مدیر هنری یک مدیر فنی و ناظر فنی هم وجود داشت که پل ارتباطی بین هنر و مهارت (صنعت) بود. به عبارتی وظیفه مدیر فنی این بود که کار دست هنرمندان را چگونه با ابزارهای فنی کنترل کند تا به عنوان مثال کیفیت مرکب و کاغذ و صحافی کنترل شود. برش کتاب کج نشود، رنگها در صفحات تغییر نکند و چاپ جلد نیز مناسب باشد. نقش مدیر فنی هم با اینکه در روند تولید کتاب بسیار مهم بوده، اما امروزه مانند مدیر هنری کمرنگ شده است.
بیشتر بخوانید:
1) مهاجر: طراحی کتاب وضعیت مناسبی ندارد/اگر رشته طراحی کتاب تاسیس شود فارغالتحصیلانش قطعا بیکار میمانند (اینجا)
نظر شما