رمان کوتاه به دلیل بلند بودن در روزنامهها منتشر نمیشود و به دلیل کوتاه بودن همواره از نگاه داستاننویسی به آن کمتر توجه میشود. از کشمکشهای طولانی با روانیها در داستان «راننده بزرگ» تا هیولای داستان «مه» همگی سبب شدند تا استیون کینگ بتواند رمان کوتاه را نیز تبدیل به نوع داستانی ایدهآل افلاطونی کند. رمان کوتاه با خصوصیات نوشتاری کینگ برای پرورش ایده اصلی داستان، زمانبر است.
نویسنده دلش میخواهد طرفدارانش را بار دیگر دور هم جمع کند پس در مقدمه هر داستان تئوریهای خود در باب نوشتن بار دیگر تکرار میکند. پیشتر کینگ کتاب خاطرات خود به نام «در باب نوشتن» را در سال 2000 منتشر کرده بود. یکی از سرگرمیهای وی نیز توضیح داستان قبل از آغاز آن است. «اگر من خودم از نتیجه داستان باخبر نباشم چطور انتظار داشته باشم که خواننده از پایان آن باخبر باشد؟» نوشتن در نظر او که بسیار پرکار است درست مثل رؤیا دیدن است اما راهنمایی خواستن از او درباره نوشتن مانند این است که از کسی که در خواب راه میرود آدرس بپرسید.
کینگ همچنان درگیر دعوای بین خیر و شر است. کنترل کیفیت هیچگاه برای کینگ حائز اهمیت نبوده است. بعضی از کتابهایش خواننده را تا سحرگاه بیدار نگه میدارد در حالی که بعضی دیگر نصفه زیر تخت رها میشود. اما این مجموعه داستان لحظات جادویی دارد که خواننده را شگفتزده میکند. داستان «اخلاقیات» نمونه بیمزه اما جالب کینگ از گوتیک رئالیستی است. پدری روحانی از یکی از پرستاران درخواست کاری غیرقانونی میکند و در صورت دست نیافتن به خواستهاش جان یکی از بچهها را به خطر میاندازد. شکل روایت کینگ مخاطب را به این نتیجه میرساند که همچنان قادر است مخاطب را مجذوب خود نگه دارد. در داستان «ترحیم» روزنامهنگاری اینترنتی را تمسخر میکند. مقدمه این داستان از علاقه شدید وی به خوانده شدن داستانهایش سخن میگوید. «مدتهاست من و مخاطبینم همدیگر را میشناسیم و قطعاً حسی بیشتر از وظیفه ما را مجبور میکند که هر بار برای اتفاق بزرگتری منتظر بمانیم.»
نظر شما