یکشنبه ۲۰ تیر ۱۳۹۵ - ۰۹:۰۷
لذت مطالعه در دنیای ایموجی‌ها!/ یادداشتی از پویان شفایی درباره کتاب عجیب «زو بینگ»

پویان شفایی، کارشناس ارشد پژوهش هنر یادداشتی درباره کتاب «این کتاب خواندنی نیست»‌، اثر «زو بینگ» که به زبانی خاص نوشته و در تمام دنیا بدون ترجمه عرضه شده، نوشته است که می‌خوانید.

خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)-پویان شفایی: از اولین روزی که انسان شروع به ارتباط برقرار کردن از طریق تصویر «به معنای هر آنچه می‌بیند» کرد تا امروز، انواع متفاوتی از تصویر ساخته شده که صرفا منظورشان انتقال پیام بوده است. ولی در روزهای اولیه این تصاویر بیشتر به نقاشی نزدیک بودند تا خط نوشتار. اولین تصاویر ساخت بشر بر دیوار غارها، تصاویری کاملا رئالیستی بودند. اطلاعاتی که از آن‌ها می‌توان دریافت کرد، نوع شکار و سیستم شکارگری آنهاست ولی احتمالا این تصاویر معانی دیگری هم برای آن مردم داشته که بر ما پوشیده است. با گذشت زمان تصاویر دیگری وارد نقاشی‌های انسان شدند. تصاویری مانند دست انسان، مربع، مثلث و از همه این‌ها مهم‌تر انسان‌ها. انسان‌ها بر عکس حیوانات به هیچ عنوان رئالیستی کشیده نشدند. تصاویر آنها «استیلیزه» شده است. به این معنا که فقط شمایی از بدن انسان کشیده شده که بیشتر شبیه نقاشی‌های کودکان است که با چند خط ساده آدم می‌کشند. این ساده کردن در فرهنگ‌های متفاوت، اشکال مختلفی گرفته است. بعضی بدن را کشیده ترسیم کرده‌اند، از خطوط منحنی استفاده کرده‌اند، بعضی سلاح دارند و...

نکته حائز اهمیت این است که همه  این تصاویر به کلیت انسان اشاره دارند نه شخص خاصی، تعدادی انسان به یک بوفالو حمله کرده‌اند. معلوم نیست این اشخاص چه کسی هستند و همه تقریبا مثل هم هستند. از این جا به بعد، روایت وارد تصاویر انسانی می‌شود، می‌توان داستان را کاملا از این تصاویر دریافت کرد: تعدادی شکارچی به یک بوفالو حمله کرده‌اند. بعضی از آن‌ها زخمی شده‌اند و بعضی با نیزه‌های بلند و تیر و کمان در حال از پا در آوردن شکار خود هستند. این اشکال انسانی استیلیزه شده اولین قدم اجداد ما برای انتقال از بازنمایی صرف طبیعت به سمت مفاهیم ذهنی هستند . یعنی اولین قدم برای انتقال مفهوم و روایت.

چند ده هزار سال از آن دوران گذشته است و فرهنگ اجداد عصر یخبندان ما برای ما کاملا ناشناخته است. به همین دلیل معنای بسیاری از نمادها (اشکال کاملا انتزاعی که معادلی در طبیعت ندارند. مانند خطوط مواج یا مربع و دایره) کاملا گم شده است . نمی‌دانیم این اشکال چه معنی داشته‌اند ولی مطمئنا برای اجداد ما معانی کاملا روشنی مثل محل تجمع، روز، شب و.. داشته‌اند. در طی قرون متمادی این روند ساده‌سازی (استیلیزاسیون) در تصویر ادامه پیدا کرد و انتقال پیام از کشیدن سوژه مورد نظر به کشیدن نماد‌هایی از آن سوژه و بعد ارتباط دادن نماد‌ها به سیلاب‌ها و بعد صامت‌ها و مصوت‌ها کشید. امروزه در رسم‌الخط چینی ماندرین هنوز رد پایی از نمادهای معنادار همراه با مصوت‌ها و صامت‌ها دیده می‌شود. در رسم‌الخط رایج در هند حروف نوشته نمی‌شوند، فقط سیلاب‌ها نوشته می‌شوند.

 در خطوط یونانی_رومی (مانند انگلیسی) نماد‌های معنادار حذف شده‌اند ولی هنوز مصوت‌ها نوشته می‌شوند و نهایتا در خلاصه شده‌ترین حالت در رسم‌الخط عربی صامت‌ها و نیمی از مصوت‌ها نوشته می‌شوند. در این چندین هزاره، انسان به اشکال متفاوت از نشانه‌هایی با خاصیت بازنمایانه که طبیعت را باز نمایی می‌کردند (مانند گوزن کشیده شده بر دیوار‌های غار‌ها) به نشانه‌هایی کاملا انتزاعی مانند حرف «پ» که صرفا نشان دهنده یک صامت است، رسیده‌اند. ولی چرا و چگونه چنین روندی شکل گرفته است؟ شاید یکی از مهم‌ترین دلایل سهولت استفاده از نشانه‌ها برای نویسنده و خواننده بوده است. اگر هر بار که می‌خواستید به گوسفند اشاره کنید مجبور بودید یک گوسفند بکشید برگه دیکته کلاس دوم دبستان بیشتر شبیه نقاشی‌های رئالیستی قرن ۱۹ می‌شد (شاید دنیا هم زیبا‌تر می‌شد). از طرف دیگر سیستم‌های نوشتاری که بر اساس نماد‌های معنا‌دار یا تصاویر هستند، محدودیت معنایی دارند. برای مثال کشیدن مفاهیم مجرد ذهنی مانند محاسبات ریاضی، شعر و فلسفه تقریبا غیر ممکن می‌شد، چون معادل مستقیمی در جهان مرئی ندارند.

حرکت جوهری ملاصدرا را کسی ندیده است که بتواند بکشد ولی هزاران نفر بخش بزرگی از عمرشان را به تفکر در این مسائل گذرانده‌اند. از طرف دیگر نوشتار‌های تصویری نیز مزیت‌هایی نسبت به خطوط رایج امروزی دارند. هنوز تا امروز با اینکه زبان مردمان غار نشین از بین رفته است ولی توصیف آنها از صحنه شکار قابل فهم است. در حالی که اگر همین صحنه توسط خطی که بر اساس صامت‌ها و مصوت‌هاست، توصیف شده بود امروزه قابل فهم نبود. از طرفی دیگر این نوع از نوشتار یا بهتر است بگوییم ارتباط تصویری رابطه نزدیکی با تصاویر دارد و تصاویر قابلیت بیانی کاملا متفاوت با حروف دارند. تصاویر می‌توانند مفاهیم را خلاصه کنند و بیشترین اطلاعات را در روشن‌ترین حالت به شما بیان کنند. مانند نمودار‌های علمی. اگر به جدولی از اعداد نگاه کنیم بسیار سخت است که از آن در زمانی کم، معنای خاصی استخراج کنیم. ولی اگر نمودار آن برای ما کشیده شود، فهم موضوع بسیار راحت می‌شود. این موضوع از دید طراحان کتب درسی پنهان نمانده است. برای یاد دادن ریاضیات ساده به بچه‌ها از همان ابتدا با تصویر شروع می‌کنند. همه ‌ما آن خوشه‌های گندم را به یاد داریم. هر دانه نشانه یک عدد یکان بود، هر خوشه یک عدد دهگان و هر دسته از خوشه‌ها یک عدد صدگان. نیازی به هیچ‌گونه آموزش نیست. هر فردی با هر زبان مادری در هر نقطه از جهان متوجه مفهوم این تصاویر می‌شود. پس زبان تصویر بسیار جهانی‌تر و قابل درک‌تر از زبان نمادهای پیچیده ‌حروف صامت و مصوت در هر یک از خطوط نوشتاری جهان امروز است. بر اساس همین منطق ساده‌گرا بودن این نوع از تصاویر است که آن‌ها را همه‌جا می‌بینیم، تصاویری که بعضا به نماد و نشانه‌ها تبدیل شده‌اند. مثل علائم راهنمایی و رانندگی یا تصاویری که بسیار آشکار خودشان را به ما نشان می‌دهند، مانند تبلیغات خیابانی یا تصاویری از پلیس فرودگاه که شما را به سمت سالن پرواز راهنمایی می‌کند. همه‌ این تصاویر از همان قواعد اولیه و کلی که به تصاویر غار حاکم بود، پیروی می‌کنند. دریافت معنای آن‌ها برای مخاطب در یک نگاه میسر است. این زبان به رمز‌گشایی نیازی ندارد به صورت کامل خود گویا است. ایهام و دو معنایی ندارد‌، به همین دلیل به عنوان زبان نشانه‌های جهانی استفاده می‌شود؛ مانند علائم راهنمایی رانندگی. منظور از ایجاد این علائم، نشانه‌های مشترک بین تمامی انسان‌هاست که درک آن‌ها مانند یک تصویر در یک لحظه بدون نیاز به رمزگشایی میسر باشد.

 در عصر ارتباطات، زبانی جدید بر همه ‌زبان‌ها غلبه پیدا کرد. زبانی که انسان‌ها کم‌تر به صورت مستقیم با آن سر و کار داشتند. زبان صفر و یک. زبان‌های برنامه‌نویسی که بر اساس منطق دوگانه‌ دیجیتال کار می‌کردند در کمتر از دو دهه در تمام جهان فراگیر شدند. این زبان‌ها برای ارتباط با انسان‌ها نیاز به یک رابط یا اینترفیس داشتند. این رابط‌ها عمدتا تصاویر بودند و معروف‌ترین آن‌ها تصویر پنجره‌های ویندوز است. ویندوز (برعکس DOS ) از تصاویر به عنوان سیستم ارتباطی با انسان‌ها استفاده می‌کند و این سیستم درون خود تعداد بیشماری از تصاویر ریز و درشت دیگر را در بر دارد. معروف‌ترین آن‌ها برای ما آیکون‌ها هستند. همان تصاویر ساده‌ای که بخش‌های متفاوت این برنامه و برنامه‌های اضافه شده به سیستم را به ما نشان می‌دهد. هر سیستم عامل، گنجینه‌ای از آیکن‌ها را همراه خود دارد که بخش‌های متفاوت خودش را به ما نمایان می‌کند. می‌توان سیستم عامل را از دید ما به شکل اکوسیستمی از تصاویر ریز و درشت که تکرار می‌شوند، تکثیر می‌شوند، متنوع می‌شوند و گاهی هم پاک می‌شوند، دید. از دل این سیستم عامل که از دید ما ارتباط معنا‌داری بین آیکون‌ها و نوشته‌هاست، سیستم‌های نوشتاری جدیدی ظاهر شدند که همان منطق حاکم بر تصاویر را ادامه دادند؛ یعنی سادگی در استفاده هم برای خواننده و هم برای نویسنده و انتقال پیام بدون نیاز به رمزگشایی. این نوع زبان تصویری یا «پیکتوگرام» که فرزندان آیکون‌ها و سیستم عامل‌ها هستند، فقط برای ارتباط انسانی طراحی شده‌اند. نرم‌افزار‌های مسنجر اولین محل ظهور این نوع از پیکتوگرام بودند. شکلک‌های خندان، ناراحت، عصبانی، متعجب و... ولی چگونه این نوع از تصویر‌نگاری ساده وارد زبان روزمره ما شد؟

فرض کنید بیست سال پیش می‌خواستید برای دوست خود نامه بنویسید. بعد از سلام و علیک و متن اصلی، در انتهای نامه معمولا عباراتی مانند: «دوست‌دار تو ...»، «همیشه به یادت...» و امثال این جملات را بکار می‌بردید تا ارادت و محبت خود را به شخص مورد نظر برسانید. در مکالمات روزمره و تلفنی هم عباراتی مثل: «قربان شما» و «چاکریم» استفاده می‌کنیم که باز معنای مشابهی دارند. اگر از من بپرسید فکر نکنم کسی بخواهد واقعا قربانی کس دیگری (هر چند عزیز) شود. ولی آیا می‌توانید مکالمه‌ای را تصور کنید که این گزاره‌ها و جملات بی‌معنا را نداشته باشد؟

بسیاری از اوقات همین کلمات و گزاره‌ها قسمت زیادی از مکالمات ما را تشکیل می‌دهند. تصور کنید صبح از خانه بیرون می‌روید؛ به سوپری محل، راننده تاکسی، همکار یا همکلاسی خود چه می ‌گویید؟ «سلام، چاکرم!»، «مخلصم!»، «خسته نباشید!»، «قربان شما» و... . شما در مقام گوینده ‌این عبارات، مفهومی کاملا متفاوت از آنچه می‌گویید مد نظر دارید و در مقام شنونده هم دقیقا همین معانی را دریافت می‌کنید. در واقع معنای لفظی این گزاره‌ها به هیچ عنوان مد نظر نیست. (کسی با چاقو در خیابان راه نمی‌افتد که هر کسی را که می گوید قربان شما، سر ببرد.‌)
از زمانی که رسانه ‌جدید وارد عرصه‌ ارتباطات انسانی شد، خصوصا بعد از ظهور نرم‌افزارهای چت و ارتباطات جمعی؛ گونه جدیدی از زبان بوجود آمد. بسیار ساده! زمانی که شما جمله خود را می‌نویسید در انتهای آن یک ایموجی یا شکلک عصبانی می‌گذارید. منظور شما این است که: من این جمله را در حالت عصبانی گفته‌ام. اگر امروز به یکی از گروه‌های تلگرام سر بزنید بیشتر از نوشته، ایموجی یا شکلک می‌بینید. برای مثال مینو سلام می‌کند همراه با ایموجی در حال سلام کردن. سارا جواب می‌دهد: یک ایموجی در حال دست تکان دادن. در این میان سحر وارد می‌شود و یک متن زیبا در مورد زیبایی های صبح زود می‌گذارد. مینو با ایموجی دسته گل جواب می دهد و... . این روند می‌تواند ساعات زیادی ادامه پیدا کند؛ بدون این که هیچ جمله معنا داری بین حضار رد و بدل شود. درست مثل زبان احوال پرسی جهانی با ایموجی‌ها و استیکر‌ها. نه تنها «قربانت»، «چاکریم» و... می‌گوییم بلکه ناراحتی، عصبانیت، تشکر، خوشحالی و بسیاری دیگر از مفاهیم و عواطف خود را نیز بیان می‌کنیم. زمانی که شما یک ایموجی خندان می‌بینید مفهوم را کاملا دریافت می‌کنید. حتی اگر زبان طرف مقابل را ندانید باز هم آن‌ها مفاهیم را به شما می‌رسانند. اگر در مقابل یک متن با زبان چینی، علامت گریه ببینید، می‌فهمید این متن هرچه هست ناراحت‌کننده است. حتی می‌توانیم از این هم فراتر رفته و بگوییم بسیاری اوقات نوشتن «به به چقدر متن شما زیبا بود» یا «از توجه شما متشکرم»، بسیار سخت‌تر و حتی گنگ‌تر از یک ایموجی ناقابل است.

ایموجی از آنجایی که غیر از خاصیت زبانی، تصویری هم هست؛ می‌تواند معنایی بسیار کلی‌تر را به مخاطب شما منتقل کند. چگونه؟

دیدن یک ایموجی گریان توضیحی درباره ‌ناراحتی شخص مقابل شما نیست. بلکه تصوری از ناراحتی را در ذهن شما ایجاد می‌کند. شما هستید که از این تصویر داستان می‌سازید. در اینجا تخیل به حداکثر می‌رسد. در حالی که نوشتن و به لفظ درآوردن همین ناراحتی بسیار گنگ است. زیرا خالی از تخیل می‌شود. مثلا: عبارت «من از گفته شما ناراحتم»، خالی از تخیل می‌شود زیرا تصویر ندارد. ایموجی‌ها حتی بعضی اوقات بعد از گفتن موضوع برای تاکید احساسی به کار می‌روند ولی در هر حال این شما به عنوان مخاطب هستید که با تخیل خود به آن‌ها معنا می‌دهید. به زبان ساده، ایموجی دسته گل به دلیل تصویری بودنش گاهی بسیار پر معنا تر از عبارت متشکرم است. زیرا شما می‌توانید این قدردانی را به هر صورتی که دلتان می‌خواهد تصور کنید.

در کتاب «این کتاب خواندنی نیست» از همین توانایی خاص ایموجی‌ها استفاده شده و از آنجا که تعداد ایموجی‌ها در سال‌های اخیر بسیار زیاد شده و خاصیت باز نمایانه‌ آن‌ها افزایش پیدا کرده است، (برای هر چیزی یک ایموجی هست؛ از توپ فوتبال تا موشک فضایی!) نویسنده توانسته است داستان بسیار ساده رمانتیک را تماما با زبان ایموجی بنویسد.
 
این کتاب برای خواندن نیست زیرا هیچ حرف و کلمه‌ای ندارد. هر ایموجی به احساس یا شیء یا موضوع معادل خود در جهان واقع ارتباط دارد و این شما هستید که داستان را در ذهن خود می‌سازید. داستان هر کسی تفاوت‌هایی با دیگری دارد و همین تفاوت‌های شخصی است که ارتباط شما با داستان را منحصر به فرد می‌کند. جهان دیجیتال جهانی همسان‌ساز است و ‌ایموجی‌ها زبان بین‌المللی این جهان هستند. جهانی که با زبان صفر و یک شروع شد، امروز زبان تصویری بین‌المللی خود را هم پیدا کرده است. زبانی که دیدنی است. (مانند زبان‌های بدوی) مفاهیم با دیدن، در کسری از ثانیه وارد ذهن ما می‌شوند و حتی گاهی به زبان معمول هم ترجمه نمی‌شوند. شاید هنوز بسیار زمان لازم باشد تا این‌گونه از زبان (زبانی- تصویری) بتواند آثار ادبی مانند برادران کارامازوف تولید کند و یا شاید هیچگاه هم نتواند. اما درگیری با این زبان هرچقدر هم که ساده پنداشته شود روز به روز در حال گسترش است و به علت تصویری بودن نیاز به هیچ‌گونه آموزشی ندارد. با اولین نگاه مفاهیم آن درک می‌شوند. شیوه ادراک متفاوت استیکر‌ها به جای حروف و کلمات، جهانی با تخیل فعال را در ذهن شما ایجاد می‌کند. شما به بازی با این علائم می‌پردازید و داستان را مانند پازلی هزار تکه کنار هم می‌چینید. آنچه «دیدن» این کتاب را از «خواندن» سایر کتب متمایز می‌کند، همین بازی است. پس بازی کنید و لذت ببرید.


* برای اطلاع از جزئیات «این کتاب خواندنی نیست» به اینجا مراجعه کنید.

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها