محمد میلانی، نویسنده و مترجم یادداشتی با عنوان «کتاب بیمار یعنی کتاب بیویراستار» را در اختیار خبرگزاری کتاب ایران قرار داده است. وی معتقد است اهمیت ویراستار بیش از آنکه به اصالت و لجام یک کتاب اضافه کند یا یک امر ضروری برای یک کتاب محسوب شود؛ احترامی به ساحت زبان و اصالت آیین نگارش آن زبان محسوب میشود.
استفاده از نام ویراستار در شناسنامه یک کتاب اگرچه از دید کارشناسان کتاب یک امتیاز ارزشمند محسوب میشود؛ اما دیدن نام ویراستار در کتابی که حتی نمونهخوانی نشده و یا با شگفتی هرچه تمام، نام ویراستار برایش بار اضافه است، جز ناراحتی و تأسف از این وضعیت نابهنجار چیز دیگری را به همراه ندارد. ناشرانی که به هردلیل ممکن نام ویراستار گمنام یا اجازه بدهید صریحتر بگویم؛ نام کسی که حتی کتاب نخوانده را به اندازه نام مولف یا مترجم همان کتاب برجسته میکنند، آیا غیر این است که به دنبال منافع دیگری جز تولید و آفرینش اصیل کتاب هستند؟
کتاب هنوز حرمت ویژه خود را دارد و هنوز که هنوز است مهمترین وسیله و راه برای پرورش فکری و توسعه پایدار در یک کشور یا در میان یک ملت محسوب میشود. به هیچ وجه نباید ساحت این مقوله شریف به دست درازیها و منفعت طلبیهایی اینچنین سطحی و مضحک آلوده شود. اهمیت ویراستار بیش از آنکه به اصالت و لجام یک کتاب اضافه کند یا یک امر ضروری برای یک کتاب محسوب شود؛ احترامی به ساحت زبان و اصالت آیین نگارش آن زبان محسوب میشود. احترام به حرفه ارزشمند و تخصصی ویراستاری محسوب میشود. حال آنکه ویراستاری علاوه بر آشنایی و مهارت در ویراستاری، دارای علم و تخصصی همسو با محتوی کتاب باشد که به عنوان یک ویراستار متخصص و یا ویراستار محتوایی و علمی یک کتاب نیز در آفرینش کتاب نقش داشته باشد خود میتواند وزنه بسیار سنگین و ارزشمندی برای همان کتاب به حساب آید.
اما همانطور که گفته شد، گویی در میان بسیاری از ناشران جدیدالولاده ویراستار عنوانی است برای غیر ویراستاری که نیاز به یک رزومهکاری یا اعتباری برای ارایه به هرجای ممکنی داشته باشد. گویی نامی پر اعتبار برای یکی از اعضای خانواده و دوستی بسیار نزدیک است که گرهای از مشکلاتش باز کند یا نامی و اعتباری مسموم برای وی به ارمغان داشته باشد.
بیشک زمان آن رسیده است که در ملاکهای ارزیابی هر کتابی نام ویراستار جزو الزامات تدوین کتاب تلقی شود و از همه مهمتر اعتبار و تشخص ویراستار یا حرفه ویراستاری بازگردانده شود. به این معنا که ویراستاران دست کم الزام به تأیید و اعتبار از سوی مراکز و ارگانهای ذیصلاحی نظیر فرهنگستان زبان و ادب فارسی و یا معاونت کتاب وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی باشند. چرا که نباید فراموش کرد اصالت زبان و تلاش برای حفظ و پایداری و پاسداشت صحیح آن امری ورای همه تخصصها و علومی است که قابلیت تدوین و خلق و آفرینش در قالب کتاب را دارند. اگر این مهم تا به این حد جدی تلقی شود بیشک دست عناصر سود جو و غیر متخصص در گستره تولید و نشر کتاب بسیار کوتاه خواهد شد.
متأسفانه بنا بر مواردی که پیشتر گفته شد دیده میشود که ویراستاری به چنان حرفهای بیارزش و متأسفانه فعالیتی بیساختار بدل شده است که نظیر آن در هیچ کدام از دورههای تاریخ نشر معاصر ایران دیده نشده است. از ناشری که خود شاعر است و شعر به قاعده و نظم میگوید و حال آنکه کتابهای شعرش را به همت خود به چاپ میرساند آیا اجازه نداریم بپرسیم چرا کتابهای شعر شما ویراستار دارد؟! آیا شعر کلاسیک ایرانی باید ویراستاری شود؟ اساس به نظم درآمدن یک عبارت به جابهجایی کلمات در ساختار جمله مربوط میشود که در این وضعیت، عبارت آهنگین و منظوم میشود. اگر چنین است یک ویراستار چه کاری را در ویراستاری اشعار شما انجام میدهد؟ به راستی آن شاعرِ ناشر و یا ویراستار محترم تا به این حد هم واقف نیستند که با این کار خود یا به زبان و ساختار آن اهانت میکنند یا خود و مخاطبانشان را به سخره گرفتهاند؟
کتابهایی که به نام ویراستار مزین شدهاند و به اندازه سطح معلومات ادبیات یک دانشآموزِ تا مقطع پیش دانشگاهی نیز در آن مفهوم غلط ننوشتن و یا درست نوشتن لحاظ نشده است، چه جایگاهی میتوانند در عرصه صنعت نشر داشته باشند. چرا بیشتر ویراستارانی که توسط ناشران به کار گرفته میشوند، هیچ اطلاعی از مفهوم رسمالخط ندارند؟ چرا ویراستاری تبدیل به یک کار دانشجویی آن هم دانشجویانی در رشتههای غیر مربوط با این حرفه شده است؟ آیا این موارد جز تخریب ساختار زبان فارسی به غیر عمد و کم ارزش دانستن ماهیت کتاب البته به عمد، معنای دیگری دارند؟ آیا نگاهی به کتابهایی که در حوزه علوم پایه یعنی ریاضیات و فیزیک و شیمی و... به بازار کتاب میآیند انداختهاید؟ بهتر است که این کار را نکنید!
اگر مقداری متبحر در مقوله ویراستاری باشید یا دغدغه درست نوشتن را داشته باشید و اقدام به تورق تعداد قابل توجهی از کتابهای نشر یافته در سالهای اخیر بکنید، خواهید دید که بیشتر از میزان کلمات موجود در این کتابها اغلاط نگارشی و ویرایش وجود دارند! آیا به صرف ماهیت علمی یا ریاضی داشتن یک کتاب، دلیلی موجه بر نبود ویراستار برای آن کتاب تلقی شود یا از افرادی به عنوان ویراستار برای آن کتابها استفاده کرد که حتی یک بار هم مورد خوانش پیش از چاپ قرار نگرفته باشند؟! از نمونههایی اینچنین در پنج سال گذشته به کرات، روانه بازار کتاب شده است. کتابهای بیماری که آنقدر بیماریشان عیان است تا نیازی به جستوجو یا بررسی مجدد نباشد. آیا باز هم ضرورت یک نهاد کنترلکننده و ناظر بر عملکرد ناشران در این زمینه احساس نمیشود؟
بهای سنگین این معضلات و شیوع این بیماری در میان کتابها را چه کسی یا نهادی باید پرداخت کند؟ اینکه ویراستاری هنوز به عنوان یک حرفه تخصصی و به عنوان یک شغل مناسب و تعریف شده در حوزه نشر ایران معرفی نشده است، آیا دلیلی موجه بر اهمال در رعایت اصول نگارش و صحیح نوشتن در کتابهای تولید شده توسط ناشران میتواند باشد؟! اگر در بیشتر مواقع تغییرات و تحولات ارزشمند از سوی نیروهای جوان و تازه کار در اصناف مختلف و حرفههای شغل محور ایجاد میشود؛ آیا ناشران جدیدالولاده یا تازه کار نباید از پیش قدمها و متولیان تثبیت حرفه و شغل ویراستاری در صنعت نشر ایران باشند؟ یا اینکه بناست ارزش و ماهیت این حرفه بدون متولی همچنان باقی بماند و شاهد سرایت و شیوع بیماری ویرایش در حوزه نشر باشیم؟!
محمد میلانی، پژوهشگر حوزه فلسفه است. به قلم او تاکنون کتابهایی چون ترجمه «بودریار و هزاره» اثر كريستوفر هروكس، «يونگ» نوشته ديويد تيسی، «هيتلر و نازيسم» نوشته لوئيس ال اشنايدر، مجموعه مقالات «ویتگنشتاین متفکر زیان و زمان» و مجموعه گفتوگوهای «سنت ترجمه آثار فلسفی در ایران» منتشر شده است.
نظر شما