دوشنبه ۱۰ آبان ۱۳۹۵ - ۰۸:۰۰
حسن‌زاده: اگر جایی نمایشنامه باکیفیتی نوشته می‌شود متاثر از استعداد فردی مؤلف آن است

افشین حسن‌زاده، نمایشنامه‌نویس و کارگردان تئاتر معتقد است اگر جایی نمایشنامه باکیفیتی نوشته می‌شود، فقط متاثر از استعداد و تلاش فردی مؤلف آن است و قرار نیست در این عرصه منتظر یک جریان باشیم. متاسفانه در کشور ما اتفاقات است که باعث پدید آمدن چهره‌ها می‌شود و ما سیستمی برای تربیت و پرورش هنرمندان موفق در عرصه ادبیات نمایشی نداریم.

خبرگزاری کتاب ایران(ایبنا)- علی نامجو: با مروری بر تاریخ معاصر هنر نمایش در ایران، درمی‌یابیم که از دوره قاجار بود که جریان نمایشنامه‌نویسی به شیوه امروزی، در کشورمان آغاز شد. از آن زمان تاکنون، نمایش‌های گوناگون و به‌یادماندنی در ایران اجرا شده‌اند که برخی‌شان از زبان‌های دیگر به فارسی گردانده شده‌اند. ازاین‌رو در «خبرگزاری کتاب ایران» پرونده‌ای گشوده‌ایم تا در آن به بررسی وضعیت و چالش‌های موجود در جریان نمایشنامه‌نویسی به‌ویژه آثار تألیفی بپردازیم. «ایبنا» در این پرونده، به سراغ فعالان عرصه نمایش رفته و دیدگاه‌هایشان را در قالب گفت‌‌وگو بیان کرده است. افشین حسن‌زاده، نمایشنامه‌نویس و کارگردان تئاتر دارای مدرک فوق‌لیسانس از دانشگاه «وسترن انتاریو» واقع در شهر لندن انتاریوِ کانادا که به‌تازگی نمایش «ویرانی» را در «تئاتر باران» روی صحنه برده، در این پرونده با ما سخن گفته و نظرات خود درباره نمایشنامه‌نویسی در تئاتر امروز ایران را مطرح کرده که شرح آن‌را در ادامه می‌خوانید.

باتوجه به این‌که شما در نمایش «ویرانی» نویسندگی و کارگردانی را همزمان برعهده داشتید، فکر می‌کنید یک نمایشنامه باید چه ویژگی‌هایی داشته باشد تا یک کارگردان آن را برای اجرا انتخاب کند؟

اولین نکته‌ای که احتمالا برای کارگردان تئاتر، اهمیت دارد این است که بتواند با متن نمایش( نمایشنامه) ارتباط برقرار کند. طبیعی است که وقتی خود کارگردان مؤلف اثر باشد، رابطه عمیق و طولانی با آن خواهد داشت. به‌نظر من یک کارگردان زمانی اثری را روی صحنه می‌برد که دغدغه‌های خودش را در آن ببیند. البته ممکن است نوع دغدغه‌ها در نگاه‌های مختلف باهم متفاوت باشد؛ مثلا کسی که دغدغه اقتصادی داردف احتمالا به سراغ متنی خواهد رفت که در اصطلاحا بفروشد، در حالی‌که کسی که دغدغه‌های انسانی و اجتماعی دارد، به دنبال کاری می‌رود که در آن به این نوع دغدغه‌ها توجه شده باشد. البته ممکن است در این میان کاری وجود داشته باشد که به دغدغه‌های اجتماعی بپردازد و در عین‌حال سود اقتصادی قابل توجیه برای ادامه کار نیز به‌دست دهد. به‌هرحال مسئله مالی با این‌که در نگاه برخی اولویت اول نیست، اما امری غیر مهم هم نیست.

عده زیادی از متخصصان حوزه هنرهای نمایشی معتقدند تعداد آثار ترجمه‌شده‌ای که روی صحنه‌های تئاتر کشور ما اجرا می‌شوند در مقایسه با آثار تالیفی نویسندگان ایرانی، بسیار زیادتر است. به‌نظر شما دلیل توجه کارگردان‌های تئاتر در ایران به آثار ترجمه‌شده چیست؟

باید بپذیریم که نویسندگی در قیاس با کارگردانی کار مشکل‌تری است. شاید تعداد نویسندگان در عرصه تئاتر، تلویزیون و سینما در قیاس با کارگردان‌های این سه حوزه گواه این موضوع باشد. صرف‌نظر از این نکته به‌نظر من کارگردان‌های ایران هم بنا به این دلایل بیشتر به سراغ اجرای آثار ترجمه‌شده می‌روند که برای روی صحنه بردن این آثار در قیاس با آثار تالیفی حاشیه امنیت بیشتری دارند. ممکن است مسئله اجتماعی در اثری مطرح شود که به مذاق برخی خوش نیاید و کارگردانی که یک اثر ترجمه‌شده را در تئاترش روی صحنه برده، همیشه این توجیه را خواهد داشت که این اتفاق برای مردم دیگر کشورها افتاده و ارتباطی با ما و مردمان ندارد. با این توضیح گاهی برخی از دوستان من بنا به مشکلات موجود بر سر راهشان، ناچارند با ترجمه آثار از برخی سدها و ممیزی‌ها عبور کنند و بعد هم اگر قرار شد مورد سؤال قرار بگیرند، فرافکنی کنند و بگویند ما اصلا درباره ایران حرف نزدیم. با این توضیح یک کارگردان با استفاده از یک نمایشنامه خارجی می‌تواند طراحی صحنه، لباس و موسیقی کار را بر همان اساس تهیه کند و درنهایت از این رهگذر جذابیت کار را بالاتر ببرد و به تعداد بیشتر مخاطب نیز دست پیدا کند. از سوی دیگر به‌نظر من بسیاری از متن‌های نمایشنامه‌های تالیفی در کشور ما به‌روز نیستند و در فضاهایی روایت می‌شوند که در جامعه معاصر ایران کاربرد ندارند و نسل جوان ما با توجه به هرم جمعیتی کشورمان با آن ارتباط برقرار نمی‌کنند. در بسیاری از موارد نویسندگان ما مسائل و نکاتی را در نمایشنامه‌هایشان مطرح می‌کنند که سلیقه و دغدغه جوان و به‌طور کلی مخاطب امروز نیست و در نتیجه اگر قرار باشد آن اثر روی صحنه برود، قطعا با اقبال روبه‌رو نخواهد شد.

با این فرض باید پرسید که چرا نویسندگان نمایشنامه در کشور دغدغه جامعه خودشان را در آثارشان موردتوجه قرار  نمی‌دهند؟

به اعتقاد من این مشکل متاثر از خودسانسوری تاریخی است که در وجود بسیاری از ما وجود دارد و به چند سال اخیر هم مربوط نیست. شاید ما دوست نداریم به خودمان بازگردیم، برخی مسائل را واکاوی کنیم و ایرادات خودمان را بر زبان بیاوریم. شما وقتی به تئاتر و سینما در کشورهای خارجی نگاه می‌کنید، درخواهید یافت که هالیوود ایرادات اجتماعی و سیاسی موجود را با بی‌رحمی نشان می‌دهد، اما ما هیچ‌گاه درباره مشکلات و حتی نکات مثبت خودمان دست به واکاوی نمی‌زنیم. نمی‌دانم شاید گمان می‌کنیم که این کار وظیفه ما نیست، حوصله‌اش را نداریم یا وقتمان برای پرداختن به آن کفایت نمی‌کند؟ خودِ من در نمایش ویرانی به سراغ مسئله‌ای رفته‌ام که شاید در نگاه اول به جامعه ما ارتباط نداشته باشد؛ شاید بنا به همان دلایلی که گفتم.

مگر وظیفه یا جذابیت تئاتر در بیان مشکلات و گره‌های موجود در هر جامعه‌ای نیست؟

بله اما شاید به‌قدری مشکلاتمان زیاد شده که در اصطلاح گره روی گره خورده و اگر قرار باشد یکی‌یکی هرکدام از آن‌ها را بازکنیم، فکر می‌کنیم که حوصله‌مان سر می‌رود یا شاید مصلحت نیست که بسیاری از مشکلات جامعه بیان شود و مورد بررسی قرار گیرد.   

با توجه به آنچه گفتید، باید آینده نمایشنامه‌نویسی در ایران به‌ویژه در قالب کتاب را چطور بدانیم؟

به‌نظر من آینده نمایشنامه‌نویسی و نمایشنامه‌خوانی (البته منظورم شیوه معمول خوانش نمایشنامه توسط نویسنده آن در سالن‌های تئاتر نیست و به خواندن کتاب‌های نمایشنامه اشاره می‌کنم) در ایران را باید براساس تعداد شمارگان کتاب‌ها، روزنامه‌ها، تماشاگران تئاتر، کسانی که به سینما می‌روند و درمجموع بودجه و اولویتی که فرهنگ در مملکت ما دارد، نگاه کرد. همه این نکات به هم ارتباط دارد. هر چه قدر اقدامات فرهنگی در کشور بیشتر و باکیفیت‌تر انجام شود، مسلما آینده قابل دفاع‌تری در این زمینه خواهیم داشت، اما اگر این اتفاق نیفتد دیگر چه انتظاری داریم؟ امروز مقاله‌ای درباره سفارش پایان‌نامه از سوی دانشجویان دکترا می‌دیدم که واقعا جالب و غم‌انگیز بود. وقتی جامعه علمی ما این حال و روز را دارد، از مردم عادی باید چه انتظاری داشت؟ متاسفانه امروز جامعه ما مبتلا به بیماری به نام مدرک‌گرایی شده و نتیجه نگاه اینچنینی خرید و فروش پایان‌نامه‌ها و تزهای فوق‌لیسانس و دکترا است. با این وضع توقع ما درباره ساحت هنر که عرصه خلاقیت است، باید چگونه باشد؟

یعنی ما نمایشنامه‌نویس خوبی در کشورمان نداریم؟

البته که داریم اما این افراد در میان این‌همه چنان جرقه‌ای در تاریکی هستند. اگر جایی نمایشنامه باکیفیتی نوشته می‌شود، فقط متاثر از استعداد و تلاش فردی مؤلف آن است و قرار نیست در این عرصه منتظر یک جریان باشیم. متاسفانه در کشور ما اتفاقات است که باعث پدید آمدن چهره‌ها می‌شود و ما سیستمی برای تربیت و پرورش هنرمندان موفق در عرصه ادبیات نمایشی نداریم. اینجا نمی‌توان از دهه یا نسلی نام برد که در این عرصه نامدار و موفق باشند. البته ما خیلی چیزهای دیگر را نیز در کشورمان نداریم. وقتی تیراژ کتاب در کشور ما یک‌هزار نسخه است، یعنی ما هزار نفر خواننده کتاب داریم. وقتی تیراژ روزنامه‌هایمان پنج هزار نسخه است، یعنی همین تعداد خواننده روزنامه در کشور ما هستند؛ البته به‌ شرط این‌که همه نسخه‌ها از کتاب‌ها و روزنامه‌ها به فروش برسد. آیا این خجالت‌آور نیست که در میان 80 میلیون نفر خوانندگان کتاب این تعداد باشند؟ مسلم است که نمایشنامه‌نویسی هم در این محیط نمی‌تواند به جایگاهی که شایسته است، برسد.

ظاهرا کاری که این روزها در تئاتر باران روی صحنه دارید هم به نویسندگی و کتاب ارتباط دارد...

بله. نمایش ویرانی داستان یک نویسنده است که در پایان عمر خلاقیتش تصمیم می‌گیرد همسرش را درگیر یک ماجرای قتل کند. در همین هنگام مهمانی به آن‌ها اضافه می‌شود و مخاطبان مواجهه این سه نفر را با ماجرا، تماشا می‌کنند. «ویرانی» اولین نمایش من است که به‌صورت عمومی روی صحنه می‌رود. البته من دو یا سه نمایش دیگر نیز دارم که برای تکمیل شدن به زمان نیاز دارند. در گام بعدی تصمیم دارم که داستان‌های کوتاهم را در قالب کتاب به چاپ برسانم و پس‌ از آن برای انتشار نمایشنامه‌هایی که روی صحنه می‌برم، دست‌به‌کار شوم.  ناگفته نماند که «ویرانی» هر شب از ساعت 19 تا 20 در تئاتر «باران» به روی صحنه می‌رود و اجرایش تا بیست و یکم آبان‌ماه ادامه دارد. 

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها