شنبه ۴ دی ۱۳۹۵ - ۰۸:۳۰
مختاری‌اصفهانی: بازجویی متفاوت از مصاحبه تاریخ شفاهی است/ حسرت تکمیل گفت‌وگو با زنده‌یاد ورجاوند بر دلم ماند!

رضا مختاری‌اصفهانی، تاریخ‌نگار درباره تفاوت بازجویی از مصاحبه تاریخ شفاهی گفت: بازجویی متفاوت از مصاحبه است و یک نوع اقرارگیری و اعتراف‌گیری به شمار می‌آید. در حالی که در مصاحبه تاریخ شفاهی ما نمی‌خواهیم از فرد اقرار بگیریم بلکه می‌خواهیم ذهنش را به چالش بکشیم تا آنچه را که با گذشت زمان فراموش کرده، به یاد بیاورد. این چالش باعث می‌شود فرد دقت بیشتری در بیان و به یاد آوردن خاطرات انجام دهد.

خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)- بحث و تبادل نظر درباره چگونگی و چیستی تاریخ شفاهی از آن رو با اهمیت است که بر اطلاعات ما از جریان‌ها و رویدادهای تاریخ معاصر می‌افزاید. اگرچه در تاثیرگذاری تاریخ شفاهی اختلاف نظری نیست اما به دلیل استفاده ابزاری از آن در ایران باعث به وجود آمدن اختلاف‌هایی در میان فعالان این حوزه شده است. فعالانی سال‌هاست در تاریخ شفاهی دستی بر آتش دارند و فراز و فرود این حوزه را رصد می‌کنند. در گفت‌وگو با رضا مختاری اصفهانی، تاریخ‌نگار و پژوهشگر تاریخ شفاهی به تبادل نظر درباره برخی گفته‌های دست‌اندرکاران تاریخ شفاهی پرداختیم و در این میان آراءهای مختلف را با دیده نقد بررسی کردیم.

در سوژه تاریخ شفاهی سراغ افرادی رفتیم که در این حوزه کار کردند. در گفت‌وگو با آنها به نقطه‌نظراتی  از جمله نارسایی تاریخ شفاهی در تکمیل برخی پازل‌های تاریخ معاصر اشاره شد. این نقص نبود آزادی بیان، نقصان حافظه و وارد نبودن مصاحبه‌گر به تاریخ معاصر در روند گفت‌وگوست، نظر شما درباره این رابطه چیست؟

فکر می‌کنم برخی از دوستان تاریخ شفاهی را با تحقیق و تاریخ‌نگاری اشتباه گرفتند. از طرفی معتقدم به جای عنوان تاریخ شفاهی باید از خاطرات شفاهی استفاده کرد که در مقابل خاطره‌نگاری است. در خاطره‌نگاری فرد خود خاطراتش را به نگارش درمی‌آورد اما تاریخ شفاهی که باید آن را در مقابل تاریخ‌نگاری یا پژوهش تاریخی بگذاریم، روایت‌های مختلف درباره یک حادثه یا پدیده تاریخی است. مانند کاری که نخستین بار B.B.C انجام داد و عنوان آن «انقلاب ایران به روایت B.B.C» بود که کتاب با دو ویراست (عبدالرضا هوشنگ‌مهدوی و عمادالدین باقی) منتشر شده است. بنابراین به چنین کاری می‌توان تاریخ شفاهی گفت، زیرا یک پدیده تاریخی مانند انقلاب اسلامی را که منجر به سقوط شاه شد با روایت‌های افراد مختلف که یا بازیگران و یا ناظران حوادث از دوره پهلوی تا انقلاب اسلامی بودند، منعکس کرده است. بنابراین به نظرم چنین کاری را می‌توان تاریخ شفاهی نامید. نه مصاحبه با فردی که احوالات شخصی و خاطراتش  را شرح دهد که باید آن را خاطره شفاهی قلمداد کرد.

البته در خاطرات شفاهی به جز آنچه که فرد دست‌اندرکار یا ناظر حوادث بوده، ممکن است در بخشی از آن حوادثی روایت شود که از زبان دیگرانی شنیده که جزو بازیگران اصلی بودند اما امروز در دسترس ما نیستند و تنها روایتی که می‌توانیم داشته باشیم، روایت همین فردی است که با واسطه برای ما بیان می‌کند و در واقع یک نوع گزارش خاطرات شفاهی است و آنچه را که شنیده گزارش می‌کند که البته ممکن است در آن یک سری نقصان‌هایی وجود داشته باشد، زیرا وقتی روایت شفاهی بیان می‌شود، امکان دارد که یکسری ذهنیت، ادبیات، اعتقادهای فرد و مسائل مختلفی در آن راه یابد و با آنچه که قبلا شنیده و اکنون برای ما روایت می‌کند، تفاوت‌هایی داشته باشد اما باز هم غنیمت است. با این حال نمی‌گوییم که این خاطرات، تاریخ یا پژوهش تاریخی و ناظر بر تمامی مسائل مربوط به یک حادثه  است. هیچ فرد آشنا به خاطرات چنین ادعایی ندارد و اگر چنین ادعایی بشود، به نظرم ادعای گزاف و اشتباهی است، زیرا ما منابع دیگری مانند اسناد، مدارک و روزنامه‌ها را هم داریم و در حال حاضر با توجه به امکانات فضای مجازی می‌توان گفت آنچه که در دسترس داریم، فراتر از گذشته است و به آن منابع پیشین، اسناد صوتی و تصویری هم اضافه می‌شود.

بنابراین این موارد در کنار هم منابع ما را برای یک پژوهش تشکیل می‌دهند. اما چرا سراغ خاطرات شفاهی یا به عبارت مصطلح آن تاریخ شفاهی می‌رویم؟ ممکن است در یک سندی کلیاتی وجود داشته باشد و ما تنها آن کلیات را درباره یک سیاست، تصمیم یا اتفاقی که در گذشته رخ داده، ببینیم. از طرفی روزنامه‌ها نیز فقط خبری از آن را منتشر کرده‎اند. در اینجا مجبوریم برای فهم بیشتر سندی که تنها کلیاتی از یک حادثه را ثبت کرده، سراغ پشت پرده آن برویم. در این میان خاطرات افراد می‌تواند برخی از این ابهامات را از بین ببرد و جزئیاتی را در اختیار ما بگذارد و روایت و تصویرسازی ما را از گذشته تکمیل کند. از این نگاه خاطرات یا تاریخ شفاهی ارزش دارند، نه اینکه تنها منبع ما از گذشته و تصویرسازی از آن باشد.

وضعیت تاریخ شفاهی در ایران را چگونه ارزیابی می‌کنید؟

تاریخ شفاهی یا خاطرات شفاهی یک فن است. اگر شما به فرض داشتن یک سمت دانشگاهی یا دولتی تجربه مصاحبه با افرادی را که تاثیرگذار هستند، نداشته باشید، این فن را نمی‌آموزید. بنابراین تجربه بسیار مهم است. در یکی از مصاحبه‌های سوژه تاریخ شفاهی با ایبنا از معایب تاریخ شفاهی در ایران گفته شده بود. در حالی که تنها با تکیه بر تئوری نمی‌توانیم به نقد خاطرات یا تاریخ شفاهی بپردازیم. بدون کسب تجربه در این عرصه نمی‌توان چیزی را به تاریخ شفاهی افزود و تنها بر حوزه تئوریک آن تکیه کرد. در یکی دیگر از مصاحبه‌ها گفته شده بود که مصاحبه‌گر باید نسبت به زندگی فرد مصاحبه‌شونده اطلاعات دقیق و عمیقی داشته باشد. در حالی که به نظرم این سخن چندان دقیق نیست. تاریخ شفاهی هم پروسه است و هم پروژه؛ یعنی باید هم دقت داشته باشیم و هم سرعت. اما این سرعت نباید باعث شود که دقت ما کاهش پیدا کند و دقت نیز نباید کاهش سرعت را در پی داشته باشد. وقتی بخواهیم در تاریخ شفاهی سرعت را رعایت نکنیم، ممکن است برخی افراد را که نیاز است خاطرات شفاهی آنها را ثبت و ضبط کنیم، از دست بدهیم. در خاطرات شفاهی یا تاریخ شفاهی ما با پدیده‌ای با نام انسان مواجه هستیم که ممکن است اتفاقات مختلفی مانند مرگ یا فراموشی و بیماری برای او روی دهد و ما دیگر این منبع را در دسترس نداشته باشیم.

چرا با افراد مصاحبه می‌کنیم؟ برای این‌که از زندگی فرد اطلاعاتی کسب کنیم. وقتی با اطلاع کامل از زندگی مصاحبه‌شونده سراغش برویم، دیگر چه نیازی به گرفتن اطلاعات از فرد داریم. بلکه هنگامی که فرد می‌خواهد در تاریخ شفاهی مصاحبه‌ای انجام دهد، باید نسبت به تاریخ معاصر، جغرافیای زمان و مکانی که مصاحبه‌شونده در آن زیسته، اطلاعات عمیق و دقیقی داشته باشد. از طرفی تنها این که مصاحبه‌گر از اطلاعات تاریخی بهره‌مند باشد، کافی نیست، بلکه مصاحبه‌گر باید به فن مصاحبه هم وارد باشد. فن مصاحبه بسیار مهم است، زیرا فرد وقتی در مقابل مصاحبه‌شونده قرار می‌گیرد، علاوه بر اطلاعات تاریخی باید بتواند همپای مصاحبه‌شونده پیش برود، هم تعامل و چالش را برقرار کند و هم مرعوب فرد مصاحبه‌شونده نشود. مرعوب به این معنا که از برخی سؤالاتش چشم‌پوشی نکند. همچنین با اطلاع از جغرافیایی که فرد در آن زیسته، می‌تواند یک مصاحبه بسیار خوبی را ترتیب دهد. برحسب تجربه مصاحبه با افراد بسیاری از طیف‌های مختلف داشته‌ام که می‌توانم بگویم هم توانستم تعامل برقرار کنم و هم پرسش‌های مدنظرم را بپرسم، بدون اینکه باعث رنجش فرد مصاحبه‌شونده شوم. درباره سرعت که بسیار بر آن تأکید می‌کنم، باید به یکی از تجربه‌های شخصی خودم اشاره کنم. این حسرت همیشه برایم باقی مانده که در مصاحبه‌ای که با زنده‌یاد پرویز ورجاوند داشتم، در آخرین جلسه مصاحبه که پنجشنبه بود، مباحث مربوط به سال‌های بعد از انقلاب به جلسه شنبه موکول شد. متأسفانه آن شنبه موعود ورجاوند درگذشت و حسرت تکمیل مصاحبه برایم باقی ماند.

در گفت‌وگویی با دکتر سعیدی، با استناد به کتاب «تاریخ شفاهی ایران از سال 1358 تا 1385» نظر دکتر نورایی در درباره پویایی مصاحبه و بالا بودن اطلاعات مصاحبه‌گر را مطرح کردیم. اما سعیدی پاسخ داد که مصاحبه تاریخ شفاهی بازجویی نیست. به نظر می‌رسد که چالش در مصاحبه را بازجویی می‌بیند و معتقد است که درباره کتاب‌های منتشر شده در حوزه تاریخ شفاهی که یک جریان یا رویداد را منعکس می‌کند، جامعه علمی باید نظر بدهند نه اینکه مصاحبه‌گر مصاحبه‌شونده را به چالش بکشد؟

هم چالش لازم است و هم اینکه باید فرصت بدهیم تا فرد راوی، روایتش را بگوید. یکی از مسائلی که در حال حاضر توصیه می‌شود که مصاحبه خاطرات شفاهی یا تاریخ شفاهی تصویری باشد، بخشی از آن به دلیل ثبت واکنش فرد مصاحبه‌شونده در هنگام چالش یا گفتن یک مطلب است تا احساساتش زمانی که ممکن است هیجانی شده یا دروغ می‎گوید و همچنین خطوط چهره‌اش در آن زمان مشخص شود اما اینکه بگوییم اگر وارد چالش شویم، مصاحبه به بازجویی تبدیل خواهد شد، باید بگویم بازجویی متفاوت از مصاحبه است. بازجویی یک نوع اقرارگیری و اعتراف‌گیری به‌شمار می‌آید. در حالی که در مصاحبه خاطرات یا تاریخ شفاهی ما نمی‌خواهیم از فرد اقرار بگیریم، بلکه می‌خواهیم ذهنش را به چالش بکشیم تا آنچه را که با گذشت زمان فراموش کرده، به یاد بیاورد. این چالش باعث می‌شود فرد دقت بیشتری در بیان و به یاد آوردن خاطرات انجام دهد. بنابراین چالش نه به معنای بازجویی، بلکه به معنای این است که به فرد مصاحبه‌شونده برای به یاد آوردن گذشته کمک کنیم. اینکه ما بخواهیم بگوییم وظیفه تاریخ شفاهی این است که آنچه را در تاریخ مکتوب یا باور عمومی درباره یک رویداد یا حادثه وجود دارد، فرد دقیقا و عینا همان را بیان کند، این‌طور نیست، بلکه تاریخ شفاهی برای بیان روایت‌های دیگر است و وظیفه مصاحبه‌کننده این است که باعث آن شود که فرد روایت دیگری را بگوید. هرچند در باور عمومی آن حادثه به شکل دیگری است. کمااینکه گاه سندی منتشر شده که باور عمومی درباره یک رویداد را به چالش کشیده است. اگر بخواهیم در یک مصاحبه خاطرات یا تاریخ شفاهی همان باور عمومی تأیید شود، به نظرم انتظار درستی نیست.

نظرتان درباره اینکه برخی مصاحبه‌ها به دلیل شرایط سیاسی و یا اصرار مصاحبه‌شونده نگه داشته می‌شود که در زمان دیگری منتشر شود، چیست؟

وقتی مصاحبه‌ها پس از تکمیل منتشر شود، انتشار بدون تاخیر آن سودمند است که در همان زمان بازیگران سیاسی آن عصر حضور دارند و اگر نامشان در آن خاطرات آمده، می‌توانند درباره آن اظهارنظر کنند، به برخی مسائل پاسخ ‌دهند و یا روایت خودشان را بیان ‌کنند. این شیوه باعث می‌شود که روایت‌های گوناگون از یک حادثه یا رویداد بیان شود. گاهی این اتفاق در مصاحبه‌های ژورنالیستی روی می‌دهد. مصاحبه‌ای که چند تکذیبیه و جوابیه در پی خواهد داشت. فرد یا افرادی که در مصاحبه متهم شدند، اسنادی را رو می‌کنند و به بیان نقش خود می‌پردازند. اگر در تاریخ شفاهی چنین اتفاقی روی دهد، بسیار خوب است اما باید قبول کنیم ما در یک کشوری مانند ایران با تمام ملاحظات و محدودیت‌ها زندگی می‌کنیم که فرد مصاحبه‌شونده ممکن است برخی واقعیت‌ها را درباره خودش نگوید. یعنی بر اساس آن جهان‌بینی که ما داریم و متضاد با جهان‌بینی دنیای مسیحی که مبتنی بر اعترافات است. در دنیای مسیحیت فرد به کلیسا می‌رود و به اعمالش اعتراف می‌کند اما ما معتقد به این هستیم که نباید هر سخن و حرفی را حتی درباره خودمان بزنیم. بنابراین در مصاحبه‌ها این ملاحظات وجود دارد که ممکن است تا زمانی که حیات داریم چشم ما به افرادی بخورد که درباره گذشته آنها افشای حقایق کردیم. از این رو فکر می‌کنم افرادی که بتوانند این روحیه را کنار بگذارند در فرهنگ ایرانی اندک هستند. به این ترتیب هنگامی که برخی افراد بدون ملاحظه و پرده‌پوشی درباره خود و دیگران صحبت می‌کنند، ترجیح می‌دهند این سخنان پس از حیات‌شان چاپ شود.

* در این باره بیشتر بخوانید:
 
 
 

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها