نمایشنامه «مهرداد»، همچون دیگر آثار ژان راسین شور و عشق قهرمانان را در خود جای داده و ماجرای زوجی بیگناه را به تصویر میکشد که در دچار عشق امکانناپذیری شدهاند.
ژان راسین، کورنی و مولیر سه درامنویس برتر قرن هفدهم در فرانسه هستند. نام راسین بیشتر به دلیل نوشتن تراژدیهایش شهرت دارد اما یک کمدی نیز از او به یادگار مانده است.
راسین سال ۱۶۳۹ در خانوادهای متوسط به دنیا آمد. پدر و مادرش را در کودکی از دست داد و پدربزرگ و مادربزرگش او را بزرگ کردند. با مرگ پدربزرگش، راسین ۱۰ ساله و مادربزرگش به صومعه پورت رویال رفتند و ژان راسین در مدارس کوچک آنجا تعلیم داده شد. همانجا بود که یونانی و لاتین را آموخت و در زمینه ادبیات آموزش گستردهای را تجربه کرد. در سال ۱۶۶۴، با نوشتن شعری در مدح لویی چهاردهم به دربار راه یافت و از خزانه برایش مستمری تعیین شد.
اولین نمایشنامه موفق او اسکندر بزرگ نام داشت که سال ۱۶۶۵ مولیر و بازیگرانش آن را روی صحنه بردند. برادران دشمن، اسکندر بزرگ، آندروماک، مدافعان، بریتانیکوس، برِنیس، بایزید، ایفی ژِنی، فِدر، اِستر و آتالی از جمله دیگر آثار اوست.
«مهرداد» از مشهورترین تراژدیهای ژان راسین است. این نمایشنامه تراژدی شاهی است که از رومیان شکست خورده و دو پسرش عاشق مونیم یعنی زنی شدهاند که او قصد دارد به همسری خود درآورد.
از ویژگیهای نمایشنامههای ژان راسین این است که نیرویی کشنده شور و عشق را تا از پای درآوردن بیننده پیش میبرد. سرنوشت قهرمانان داستان در نمایشنامههای راسین یا رستگاری است یا هلاک. در آثار او اگر قهرمان مورد رحم الهی قرار بگیرد نجات پیدا میکند و اگر این چنین نشود، از میان میرود.
اندیشههای آیین ژانسنیوس که راسین در کودکی در پورت رویال بر اساس آن پرورش یافته، در سرنوشت شخصیتهای نمایشنامههای او مهمترین تاثیرگذاری را داشته و همین موضوع باعث شده تا سرنوشتشان غیر قابل تغییر باشد و از تولد محکوم به پذیرش آن باشند.
نمایشنامه مهرداد هم درست مثل دیگر آثار راسین داستانی با حادثهای ساده و روشن است که شور و عشق قهرمانان آن را جذابیت میدهد و ماجرای زوجی بیگناه را به تصویر میکشد که دچار عشق امکانناپذیری شدهاند.
مونیم (قهرمان زن داستان) و زیفارس (یکی از فرزندان مهرداد) از سالها قبل عاشق و دلباخته یکدیگر شدهاند اما مهرداد به فکر افتاده تا مونیم را در میان همسران خود قرار دهد. سیر هنرمندانه این نمایشنامه با بیم و امیدی همزمان همراه است. ابتدا خبر دروغین مرگ مهرداد، این دو دلباخته را برای رسیدن به هم امیدوار میکند اما مهرداد سالم و سلامت بازمیگردد و وقتی نگاههای مونیم و زیفارس را به یکدیگر میبیند، تصمیم میگیرد با نقشهای این دو را از میان بردارد. بنابراین به مونیم پیشنهاد میکند اگر به زیفارس دلبسته است، بگوید تا آنها را در وصال به هم یاری کند اما این گفتار دامی برای گرفتار کردن این دو است.
در صفحه ۲۰۹ در بخش پایانی این نمایشنامه میخوانیم:
«مرداد: بانو، کار از کار گذشته است و زندگی من بهپایان رسیده. پسرم، به خود بیندیشید؛ از این توقع که بتوانید در برابر آنهمه دشمن از خود دفاع کنید بپرهیزید.
دیری نخواهد گذشت که رومیان به خشم آمده، از ننگ خود از هر سو بیایند تا در اینجا به شما هجوم آوردند.
مجالی را که گریزشان به شما میدهد برای مراقبت از گور من-که شما را از آن معاف میدارم- تلف نکنید؛ آن انبوه رومی بی جان، پراکنده در صد فرسنگ، برای خاکسترم کافی است و به آن افتخار میبخشد.
برای مدتی نام و زندگیتان را پنهان بدارید. بروید. خود را مصون بدارید...
زیفارس: من، سرور، بگریزم! اینکه فارناس بی بادافره مانده، رومیان پیروزمند در آینده نزدیک احساس نکنند که...
مهرداد: نه، شما را از این کار باز میدارم. دیر یا زود فارناس باید نابود شود؛ کار عذاب او را به رومیان واگذارید ولی احساس میکنم توان و کلامم به ضعف میگراید، احساس میکنم که جان میسپارم.»
«مهرداد» نوشته ژان راسین با ترجمه قاسم صنعوی در ۳۱۲ صفحه و شمارگان یک هزار نسخه به بهای ۲۵ هزار تومان از سوی بنگاه ترجمه و نشر کتاب پارسه روانه بازار کتاب شده است.
نظر شما