«اخلاقیات امر واقعی کانت، لاکان» نوشته آلنکا زوپانچیچ ترجمه علی حسنزاده منتشر شد.
این کتاب در چند فصل تدوین شده است، در پیشگفتار نویسنده به این پرداخته است که چرا کانت ارزش جنگیدن دارد؟ پیشگفتار اثر را اسلاوی ژیژک نوشته است.
«پاتولوژی (اخلاقی) زندگی روزمره»، «سوژهی آزادی»، «کدام آزادی؟»،«کدام سوژه؟»، « دروغ»، «کانت و حق دروغگفتن»، «امر نامشروط»، «دام سادی»، « از منطق توهم به اصول موضوعه»، «اقیانوس طوفانی توهم»، «شخص نقاب نیز معنا میدهد»، «گذار به اصول موضوعه»، «خیر و شر»، «فانتزی در محدودهی عقل تنها »، «منطق خودکشی»، «درجات شر»، «همچون فرشتگان، همچون شیاطین»، «عمل بهمثابه سوژهشدگی بدون سوژه»، «علم و شر در ادبیات»، «مورد والمون»، «مورد دن ژوان»، « میان قانون اخلاقی و سوپراگو»، «کوانتوم تأثر»، «امر والا و منطق سوپراگو»، «جایگاه قانون»، «اخلاقیات و تراژدی در روانکاوی»، «برخی ملاحظات مقدماتی»، «ادیپ، یا راندهشدهی دال»، «سرقت میل ـ و در ازای آن مادر»، «مرگ چیز»، «پدر چیست؟»، «با ادیپ چه کنیم؟»، «گروگان واژه»، «سیگنه، یا کیف باقیمانده»، «اخلاقیات و ترور»، «کیف ـ همسایهی من»، «امر واقعی در اخلاقیات»، «از میل ناب به رانه؟»، از عنوان فصلها و بخشهای این کتاب هست.
اثری درباره
در بخشی از پیشگفتار این اثر آمده است: وقتی که آدمی، در مباحثات اخلاقی ـ سیاسی امروزین، نام «ایمانوئل کانت» را میبرد نخستین تداعی، مسلماً، جانبداری لیبرال پسا ـ کمونیستی از «بازگشت به کانت» در تمامی نسخههای متفاوت آن است ـ از هانا آرنت گرفته تا یورگن هابرماس؛ از نئولیبرالهایی نظیر لوک فرّی و جان رُولز گرفته تا نظریهپردازان «مدرنیتهی دوم» مثل اولریش بِک. با این همه، قمار بنیادین «کانت با سادِ» لاکان این است که کانتِ دیگری، کانت بسیار غیرعادیتر، وجود دارد که لاکان در مورد وی ادعا کرد، در تاریخ ایدهها، انقلاب اخلاقی او نقطهی آغازی بود که به کشف فرویدیِ ناخودآگاه منجر شد: کانت نخستین کسی بود که بُعد «فراسوی اصل لذت» را ترسیم کرد.
اولین تداعی شخصی که اشنایی اندکی با لاکان دارد احتمالاً این است: «اوه، بله، همان کسی که برخلاف سنت دکارتی و کانتیِ کوگیتوی استعلایی بر مرکز زدودگیِ سوژه تاکید کرد»... در اینجا تصویر، پیشاپیش، خدشهدار میشود. تز لاکان این است که سوژهی ناخودآگاهِ «مرکز زدوده»ی فرویدی هیچ نیست مگر کوگیتوی دکارتی، که در سوژهی استعلایی کانتی رادیکالیزهتر شد ـ این امر چهگونه امکانپذیر میشود؟ این «مرکز زدودگیِ» فرویدی بدنام چهچیزی است؟»
همچنین در پشت جلد، این اثر هم آمده است: مفهوم اخلاقیات، آنگونه که در سرتاسر تاریخ فلسفه بسط یافته است، از «ضربهی توهمزدایی» مضاعفی از سوی روانکاوی آسیب دیده است: ضربهی نخست با نام زیگموند فروید تداعی میشود، دومی با نام ژاک لاکان. تصادفی نیست که، در هر دو مورد، یک و همان فیلسوف کانون بحث است: ایمانوئل کانت... »ضربهی فرویدی» را به اخلاقیات فلسفی میتوان به شرح زیر خلاصه کرد: آنچه فلسفه قانون اخلاقی مینامد ـ و، دقیقتر، آنچه کانت دستور بیقید و شرط مینامد ـ در واقع چیزی جز سوپراگو نیست. این حکم «اثر افسونزدودگی»ای ایجاد میکند که هرگونه کوشش را برای بنانهادن اخلاقیات بر شالودههایی غیراز شالودهی امر «پاتولوژیک» به پرسش میکشد. این حکم، در عین حال، «اخلاقیات» را در هستهی چیزی قرار میدهد که فروید «امر ناخوشایند یا ملالت در دل تمدن» نامید. اخلاقیات، تا آن جا که ریشههایش را در برساخت سوپراگو دارد، به چیزی بیش از یک ابزار تبدیل نمیشود، ابزاری سهلالوصول برای هرگونه ایدئولوژیای که شاید تلاش کند فرمانهای خود را بهعنوان تمایلات حقیقتاً اصیل، «شرافتمندانه»، و خودانگیختهی سوژه قالب کند.
نظر شما