موارد متعددی در سالهای اخیر مسایل اقتصادی کتابفروشها را تحت شعاع قرار داده است؛ موضوعاتی مثل پخش ناعادلانه کتاب یا کتابهایی که به بیرون از کتابفروشیها میرود. همچنین فروش کتابها با تخفیفهای بالا در بساطهای خیابانی و حتی در دفاتر نشر که حکم دور زدن شبکه توزیع و فروش کتاب را دارد.
در بخش نخست گزارش پیش روی درباره مشکلات و آسیب های جدی کتابفروشان در حوزه نشر بحث و تبادل نظر شد که مشروح مباحث را در ادامه می خوانید.
محمود آموزگار؛ رئیس اتحادیه ناشران و کتابفروشان:
نه به تخفیفهای بیحد و مرز
نخستین بحثی که در میزگرد مشکلات کتابفروشان مطرح شد، درباره روند قیمتگذاری برای کتابها در ایران بود. محمود آموزگار رئیس اتحادیه ناشران و کتابفروشان تهران، با اشاره به تجربه کشورهای مختلف در این زمینه گفت: وقتی به تجارب دیگر کشورها بهویژه در اروپا نگاه کنیم میبینیم تعداد زیادی از کشورها مثل آلمان و فرانسه از قاعدهای به نام قاعده قیمت ثابت کتاب تبیعت میکنند. این قاعده را برای اولین بار بهصورت قانون در سال 1980 در فرانسه و زمان حکومت نیتران، توسط جکلاند وزیر فرهنگ فرانسه به پارلمان برده شد.
وی ادامه داد: قانون قیمت ثابت کتاب به این معنی و مفهوم بود که در سراسر فرانسه چه در یک روستا و چه در مرکز شهر پاریس کتاب باید به قیمت پشت جلد فروخته شود و کسی حق ندارد قیمت را پایین بیاورد. حرف اصلی این بود که کتاب باید با قیمت روی جلد به فروش برود، البته استثنایی هم قائل شدند تا کتاب با 5درصد زیر قیمت پشت جلد کتاب با شرایطی خاص به مصرفکننده نهایی تخفیف داده شود.
آموزگار به تجربه فعالیت آمازون و تخفیفهای این سایت برای کتابها هم اشاره کرد و گفت: زمانی که سایت آمازون در فرانسه شروع به فعالیت کرد، بهدلیل اینکه کتابها را با تخفیف میفروخت، دولت فرانسه قانونی تصویب کرد که به نام قانون ضد آمازون معروف است، این قانون میگوید نمیتوانید روی کتابها تخفیف بدهید! حتی آن 5درصدی که در قانون تثبیت قیمت کتاب بود. فقط چون هزینه پست وجود داشت، آمازون مجاز شد تا سقف 5 درصد بابت هزینه پست تخفیف بدهد و نه بیشتر.
وی با بیان اینکه در آلمان و کشورهای زیادی در اروپا این قاعده رعایت میشود، عنوان کرد: در کنار اینها اگر این قاعده را با تعداد کتابفروشیهای آنجا بسنجیم متوجه میشویم که این طرح با مراقبت و حفاظت از کتابفروشیهای خرد، کوچک و مستقل نسبت مستقیمی داشته است. البته در آلمان این قانون وجود نداشت؛ بلکه فقط یک قرارداد بود و به آمازون گفتند نباید تخفیف بدهید، اما مسئولان این شرکت اعلام کردند که ما عضو اتحادیه و ناشران و کتابفروشان آلمان نیستیم، درنتیجه ملزم به رعایت نیستیم. همان زمان دولت آلمان بلافاصله با فوریت، یک لایحه به مجلس برد و این موضوع را قانون کرد و از آن به بعد آمازون مجبور شد در آلمان هم تخفیف ندهد.
کتابفروشیهای محلی در اولویت
آموزگار در بخش دیگر صحبتهای خود به آسیبی که سایت آمازون برای کتابفروشیها ایجاد کرده بود نیز اشاره کرد و گفت: آلمان، 2 توزیعکننده اصلی دارد که کتابها را از ناشران با 45درصد تخفیف میگرفتند و با 33 درصد به کتابفروشی میدادند، 12درصد هم برای پوشش هزینه و سودی که باید میبردند، برمیداشتند، اما آمازون به دلیل اینکه قدرت مانور بیشتری داشت، 55 درصد تخفیف میگرفت و آن 5 درصد را در سایت اعمال میکرد و باعث رقابت نابرابر با سیستم طبیعی توزیع و فروش کتاب میشد.
وی افزود: در سال 1967 انگلیس از جمله کشورهایی بود که قاعده عدم تخفیف پشت جلد کتاب را رعایت میکرد اما بهدلیل اینکه از سیاستهای آمریکایی بهویژه در حوزه اقتصاد تبعیت میکند از این قاعده بیرون آمد و آن را کنار گذاشت. طبق آمار و ارقامی که اتحادیه کتابفروشان انگلیس میدهد تا 10 سال آینده، 1000 کتابفروشی در انگلیس بسته میشود. بعد از این ماجرا موجی در میان مردم آن کشور راه افتاده که نویسندهها در صف مقدم آن هستند و پیرو آنها کتابفروشیهای مستقل؛ زیرا مردم این کشورها، کتابفروشیهای زنجیرهای، فروشگاهها و سوپرمارکتها را قبول ندارند، همچنین نهضتی بزرگ در انگلیس به راه افتاده که سخنرانها در سخنرانیهایشان مردم را تشویق میکنند که از کتابفروشی محلی خرید کنند.
رئیس اتحادیه ناشران و کتابفروشان تهران با اشاره به ضرورت حمایت از کتابفروشیهای کوچک، یادآور شد: در کل میتوان گفت که تجربه جهانی نشان میدهد این قانون و قاعده کمک قابل توجهی برای حمایت از کتابفروشیهای مستقل و کوچک کرده است؛ برای این که بتوانند در صحنه بمانند. رعایت نشدن این قاعده در آمریکا، آمارهای وحشتناکی را به ایجاد کرده و کار به جایی رسیده که شما باید چراغی بردارید و به دنبال کتابفروشیها بگردید، زیرا کتابفروشیهای مستقل در کانادا و آمریکا فعالیت کمرنگی دارند و اگر هم باشند عموما کتابهای دست دوم و کهنه میفروشند.
وی تاکید کرد: بر این باور هستم که با همراهی همکاران کتابفروش با توجه به تجربهای که در این زمینه دارند، میتوانیم راهکارهایی برای ثبات قیمت کتاب پیدا کنیم. تخفیف و سهم کتابفروشی از قیمت پشت جلد در اکثر کشورها به عنوان مثال در فرانسه 35 درصد و در اندونزی 30 تا 40 درصد است. البته در اغلب کشورها تخفیفهای حداکثر 40 درصد و حداقل 30 درباره بعضی کتابها میرسد. همچنین در اندونزی فروش امانی است یعنی کتابفروش مجبور نیست به شکل قطعی کتاب را از پخشیها بخرد و نگران باشد که این کتاب در کتابفروشی و انبارش بماند و در نتیجه دستش بلرزد.
آموزگار با بیان اینکه در ایران فروش کتاب برای کتابفروش از سوی پخشیها قطعی است، عنوان کرد: در ایران تخفیف به طور متوسط 25 درصد است. این 25 درصد با حد معمول جهانی خیلی فاصله دارد. دوم اینکه واگذاری کتاب به کتابفروش، قطعی است و خود این قضیه باعث میشود که هم کمتر سفارش داده بشود و هم تعداد کمتری کتاب به بازار بیاید. از سوی دیگر مشکل اصلی این است.
وی نبود نقدینگی را آفت اصلی صنعت نشر کشور دانست و یادآور شد: علت اینکه جمعیت زیادی هر سال در اردیبهشت ماه به نمایشگاه بینالمللی کتاب هجوم میآورند نبود نقدینگی است. ناشران به نمایشگاه میآیند تا سامانی به اوضاع مالی بدهند.
رئیس اتحادیه ناشران و کتابفروشان اظهار داشت: بیشتر کتابفروشیها از رسوب کتاب نگران هستند. حق بازگشت کتاب، نکته مهمی است که در ایران نسبت به آن دقت نمیشود تا وقتی کتابی در یک کتابفروشی فروش نرفت به ناشر یا شرکت پخش کننده باز گردانده شود.
یارانه؛ بلای جان صنعت نشر
مدیر نشر و کتابفروشی «کتاب آمه» در ریشهیابی ازمشکلات اساسی حوزه نشر گفت: بهنظر من در ایران بزرگترین شخصی که از قواعد تخطی میکند دولت است، زیرا با یارانهای که به عنوان مثال در نمایشگاهها میدهد، ریشه فعالیت کتابفروشان را میزند.
وی افزود: به همین دلیل معتقدم اول از هم باید از دولت بهخاطر یارانهها انتقاد کرد؛ یارانهها وقتی به بخشی از صنعت نشر میرسد، بخش دیگر را خراب میکند و این موضوع نشان میدهد برنامه درستی برای اداره این مجموعه وجود ندارد.
رئیس اتحادیه ناشران و کتابفروشان تهران تاکید کرد: زمانی که شما شرایطی را فراهم میکنید تا ناشر مستقیما و بدون دخالت دیگران کتاب بفروشد، مثلا 10 روز نمایشگاه کتاب را در اردیبهشت ماه برگزار میکنید و بعد از آن نمایشگاههای دیگر در سایر ماههای سال، باید عواقب آن را هم در نظر بگیرید. البته به نظرم دولت این کار را میکند چون 15هزار پروانه نشر به افراد مختلف داده است و باید جوابگوی آنها باشد.
به گفته وی، پله اول و گیر کار اینجا است که ما تعداد زیادی پروانه نشر در کشور داریم که بیحد و مرز مشغول فعالیت هستند و سادهترین کار در این کشور گرفتن پروانه نشر است؛ طوریکه تنها شرایط آن دارا بودن مدرک لیسانس، تاهل و یک سقف (ولو اجارهای) است.
محسن بهشتیان:
تخفیف های 50 درصدی از کجا میآیند؟
محسن بهشتیان، مدیر کتابفروشی لارستان دیگر میهمان این میزگرد بود که کتابفروشی خود را از شهریور سال 1376 در خیابان لارستان افتتاح کرده است، او با اشاره به مشکلاتی که به عنوان یک کتابفروش با آن درگیر است، گفت: متاسفانه سیاست شهرداریها با منافع کتابفروشیها در تناقض است. شهرداریها (علاوهبر شهرکتابها و باغ کتابی که در تهران فعالیت دارند) آییننامههایی دارد که اجازه میدهد افراد کنار خیابان چادر بزنند و با 50درصد تخفیف فروش کتاب داشته باشند.
وی افزود: شهرداری به افراد مختلف امکاناتی میدهد تا در مترو و پارکها کتاب بفروشند، کتابهایی که معلوم نیست از کجا میآیند و چه آثاری هستند. وقتی سراغ کتابها میرویم، اسم آثار معروف و شناختهشده بر آنها درج شده ولی نه ناشر آنها مشخص است و نه مترجمشان. این نشان میدهد که بسیاری از آنها کتابسازی و محصول قاچاقاند که معتقدم اتحادیه باید این موارد را پیگیری کند.
بهشتیان همچنین با اشاره به قیمتگذاری کتابها عنوان کرد: درباره قیمت کتاب؛ یکی از کارهایی که کارگروه کتابفروشان اتحادیه ناشران و کتابفروشان تهران دنبال خواهد کرد، قانونمند کردن نظام توزیع است. در این بین اما معتقدم باید یک هیات کارشناسی تشکیل شود و میزان تخفیفها را مشخص کند و اینکه در آینده زمینهای ایجاد شود که واسپاری کتاب به کتابفروشیها، امانی شود. این هم موضوعی است که الان روی آن کار میکنیم تا قراردادهایی کامل و جامع مشخص شود، زیرا خیلی از مسائل در قراردادها نوشته نشده است.
محمد یراقچی:
دیگر مجال نفس کشیدن نداریم
محمد یراقچی، مدیر کتابفروشی کتاب پنجره است که از سال 1369 در میدان شهید قندی کتابفروشی دارد، او درباره مسائلی که به شکلهای مختلف کار کتاب و کتابفروشی را طی سالهای اخیر زمینگیر کرده است، گفت: امروز وضعیت به گونهای شده است که دیگر مجال نفسکشیدن نداریم. در سالهای گذشته هیچ حمایتی از کتابفروشان نشده و متاسفانه همیشه وام، کاغذ سهمیهای، رانتهای مختلف و خریدهای حمایتی به بخشهای دیگری در صنعت نشر رفته؛ آنقدر که موردی نداریم که یک کتابفروش مثلا تشویق شود یا یارانه ویژهای به او داده شود.
وی به پدیده نوظهور و نامیمون قاچاق کتاب به عنوان آسیب جدی برای کتابفروشان اشاره کرد و افزود: امروز دستفروشهای کف خیابان، کتابهای قاچاق و غیرقاچاق میفروشند بدون اینکه به کار آنها نظارت شود. اما یکی از اعتراضهای من این است که چرا باید کتاب را روی سنگفرش خیابان ریخت و فروخت، امروز دیگر حتی بادمجان را هم روی میز و سبدی میفروشند و این اتفاق خیلی بدی است، حتی در نمایشگاه کتاب هم کتاب، کف زمین است و این توهین به کتاب است و پرستیژ و شخصیت کتاب را نزد نسلها خراب میکند.
یراقچی تاکید کرد: غیر از مساله کتابداری، مهم این است که برای کتاب جایگاه و احترامی قائل باشیم. اما با این رویه، جوانان و دانشجویان نسل های آینده وقتی از کنار خیابان میگذرند، میبیند یک مشت چیزهایی(کتاب) ریختهاند کف زمین؛ و این یعنی کتاب را تحقیر کردهایم.
وی در بخش دیگر صحبتهای خود به باغ کتاب و تاثیر آن بر کار کتابفروشیها اشاره کرد و گفت: ما با توسعه مخالف نیستیم اما در هر جامعهای که رشد میکند، مراکز مختلف دسترسی به کتاب وجود دارد. برخی هایپر کتاب تاسیس میکنند و عدهای که علاقهمند هستند به سمت آن میروند. اما عدهای هم به کتابفروشیهای مستقل علاقه دارند که در آن چای و قهوه میدهند؛ مراکزی که در همه جای دنیا وجود دارد و آنجا نویسندهها و آدمهای اصیل و کتابخوانهای اصیل پرورده میشوند.
وی با بیان اینکه در هایپر کتابها غیر از کتاب، کالاهای دیگری هم وجود دارد که در کتابفروشیهای کوچک و محلی وجود ندارد، عنوان کرد: عموما در فضاهای کوچک و مستقل است که خیلی اتفاقات میافتد ولی متاسفانه امروز دورهای شده که ما کم کم این کتابفروشیها را با فروشگاههایی مثل باغکتاب از دست میدهیم. شما حساب کنید در میان همه این مسائل، سهم کتابفروشها چقدر است.
تجربههایی که سوخت میشوند
یراقچی به تجاربی که در میان کتابفروشان پیشکسوت و قدیمی وجود دارد هم اشاره کرد و گفت: من پیش از اینکه کتابفروشی خود را باز کنم سالها در کنار قدیمیهای این صنف شاگردی کردم و از او الهام گرفتم؛ افرادی که اینروزها بزرگ این صنف هستند اما باید شاهد تعطیلی کتابفروشیشان باشند در حالی که با کولهباری از دانش و تجربه میتوانند در مدیریت مباحث مربوط به کتاب و حتی اداره مراکزی مانند باغ کتاب نقش داشته باشند.
وی افزود: بحث من این است زمانی که میخواهیم کار و پروژهای عظیم را آغاز کنیم، حداقل به سراغ این پیشکسوتها برویم و از آنها بخواهیم حالا که قرار است کتابفروشی جدید افتتاح شود دیدگاهها و نظراتشان را بگویند.
یراقچی با بیان اینکه کتابفروشی شغلی سخت با مشکلات فراوان است که اغلب دیده نمیشوند، ادامه داد: من اواخر سال گذشته تابلوی سر در کتابفروشی را عوض کردهام. مدتی پیش از شهرداری به سراغ ما آمدند و برای این کار تابلوی سرامیکی، عوارض سه میلیون تومانی درخواست کردند.
وی همچنین درباره برخوردهای سلیقهای که ماموران بیمه با کتابفروشان دارند هم گلایه کرد و گفت: من ناشر ـ کتابفروش هستم، چند وقت پیش بازرس بیمه آمد و چون خودش فرهنگی بود به تشخیص خودش گفت شما اینجا کتاب میفروشید و کتاب هم تولید میکنید پس شما ناشرید، مدتی بعد فرد دیگری آمد و گفت شما لوازم التحریر میفروشید در حالی که ما حتی یک خودکار و مداد هم برای فروش نداریم و کتابفروش نیستید و در برگه بیمه برای ما لوازمالتحریر فروش ثبت کرد. این برخوردها به گونهای است که گویی ما را به عنوان صنف قبول ندارند.
مدیر کتابفروشی کتاب پنجره همچنین درباره فروش کتاب خارج از کتابفروشیها در مکانهای عمومی نیز یادآور شد: امروز در ادارهها، نهادها، پایانهها، فرودگاهها، مترو و پارکها همه به نوعی مشغول کتابفروشی هستند و طوری شده است که در این کشور هرکسی میخواهد پز فرهنگی بدهد کتاب میخرد و در کتابخانهاش می گذارد، البته اینکه چه کتابی است کاری نداریم و گویا فقط کتاب بهانهای است که پشت آن اتفاقهای دیگری میافتد.
می شود تخفیف بدهید؟!
یراقچی که سالها تجربه کتابفروشی دارد، بخش دیگر سخنان خود را به تخفیفهایغیرمنطقی کتاب اختصاص داد و گفت: من با تخفیف مخالفم چون معتقدم که تخفیف کتاب خفیف کردن کتاب است، شما به چلوکبابی و پیتزافروشی هم که میروید و غذا میخورید درخواست تخفیف ندارید! به یک رستوران می روید یک پرس غذای 80هزار تومانی جلوی شما میگذارد؛ آیا جرات دارید بگویید آن غذا را 79هزار تومان به شما بدهد؟ فروشده تعجب میکند، بعد فردی به کتابفروشی ما میآید و میخواهد یک کتاب 5هزار تومانی را 2 هزار تومان بدهم.
وی افزود: همه اینها به دلیل تخفیفهای 50 و 70 درصدی بیحسابی است که هر روز در مکانهای مختلف شاهد آن هستیم و ذهنیت مردم را خراب میکنند، گاهی وقتها با خودم فکر میکنم یا ما بلد نیستیم کتاب دربیاوریم و بفروشیم یا یک جای کار موردی است.
یراقچی با بیان اینکه مشکل دیگر ما این است که درآمد پایین کتابفروشیها در این سالها مانع رشد آنها شده است، عنوان کرد: بسیاری از کتابفروشیها حتی سیستم ندارند و نمیتوانند خود را تجهیز کنند زیرا برای خرید یک سیستم حداقل باید دو تا سه میلیون تومان هزینه کنند و این نشان میدهد که این شغل واقعا درآمد بالایی ندارد در حالی که امروز همه سوپرمارکتها و لباسفروشیها هم سیستم دارند اما خیلی از کتابفروشیها در تهران و شهرستانها قادر به تجهیز سیستماتیک نیستند.
وی همچنین درباره اهمیت نقش کتابفروشان در کتابفروشیها گفت: کتابفروشی که به این کار علاقه دارد، کتاب میخواند و کتاب معرفی میکند، آدمی است که وقتی پیش او بروی میتواند تو را راهنمایی کند؛ یک راهنمایی درست. اما بیشترین لطمهای که شهرکتابها به مردم زدهاند این است که ذائقه مطالعه ما را هم خراب کردهاند. چون کتابفروش نمیداند که فرق سلینجر با دنیل استیل چیست و ژانر داستانها و کتابهای مختلف را نمیشناسد و میتوانیم بگوییم که 90درصد آنها اطلاعات خوب و مناسبی ندارند.
یراقچی یادآور شد: اگر نگویم 100درصد ولی 90درصد این مشکلاتی که به کتابفروش تحمیل میشود از بخش دولتی است که یا بر این موضوعات نظارت ندارد یا برایشان اهمیتی ندارد.
ادامه دارد ...
نظر شما