اما ممکن است خوانندگان عادی ندانند که پارتسکی به خاطر داستانهای معمایی و انتشار آنها به صورت عمومی به شهرت رسیده است. چگونه؟ از طریق خلق فرصت برای دیگر نویسندگان داستانهای جنایی به واسطه ایجاد سازمان «خواهران جنایتکار» که امروز با بیش از ۳۸۰۰ عضو سیامین سال تاسیس خود را جشن میگیرند. این سازمان به پیشرفت و به رسمیت شناختن و ترقی حرفهای زنان نویسنده در زمینه جنایی کمک بسیار کرده است. این سازمان که «سیسترز» خوانده میشود خود را وقف پیشرفت، شناسایی و رشد حرفهای نویسندگان زن جنایینویس کرده است. (شاید باعث تعجبتان بشود، اما مردها نیز میتوانند به این گروه بپیوندند. به آنها میسترز میگویند.)
این گروه بیش از ۵۰ شعبه در سراسر آمریکا دارد، که مشهورترین آنها خواهران جنایتکار شیکاگولند است. جشن ۳۰ سالگی این سازمان ملی به همراه مصاحبهای با پارتسکی ساعت هفت یکی از روزهای اواسط اکتبر در کتابخانه عمومی مورتون گراو برگزار شد.
داستان خواهران از سال ۱۹۸۶ میلادی آغاز شد، زمانیکه در نخستین کنفرانس زنان در ژانر معمایی توسط پروفسور بی.جی راهن در کالج هانتر گرد هم آمدند. پارتسکی در مورد استفاده روزافزون از دیگرآزاری گرافیکی علیه زنان در ژانر جنایی سخن گفت. او در مصاحبهای درباره تاریخ گروه گفت: «سخنان من در کنفرانس یک طوفان در ژانر پلیسی-جنایی ایجاد کرد. زنانی از سراسر کشور با داستانهای شخصی در مورد رفتارهای خوب یا بدری که با آنها شده بود با من تماس گرفتند.»
این موضوع برای پارتسکی نگرانکننده بود؛ زیرا نویسندگان زن از جایزهها یا حمایتهایی که همتایان مرد آنها از سوی نشریات برخوردار بودند، محروم بودند. پارتسکی در «کنفرانس جهانی ژانر جنایی برچکان» در سال ۱۹۸۶، که بزرگترین گردهمایی سالانه نویسندگان و خوانندگان است سازمان جدیدی را تأسیس کرده و خود رئیس هیات موسس این بنیاد شد. در ۳۰ سال گذشته، بسیاری از جنایینویسان مانند؛ باربارا دماتو و لیبی فیشر هلمن با او همکاری کردهاند. این دو جنایینویس شیکاگویی سالهاست به عنوان مدیران ملی سازمان خواهران جنایتکار کار میکردند.
لوری ریدر-دی، نویسنده و خبرنگار شیکاگو ریویو آو بوکز به مناسبت جشن ۳۰ سالگی تاسیس «سازمان خواهران جنایتکار» با سارا پارتسکی مصاحبهای داشته که شما را به خواندن آن دعوت میکنیم.
- در اوایل پایهگذاری سازمان با چه مشکلاتی مواجه بودید؟ آیا کمکهایی دریافت کردید که انتظارش را نداشتید؟ یا با موانع غیرمنتظرهای برخورد داشتید؟
هنگامی که ما «سازمان خواهران جنایتکار» را تاسیس کردیم، زمانی بود که امکان فعالیت اجتماعی برای زنان ایجاد شده بود. بنابراین تنها مشکلی که به یاد میآورم، نداشتن مهارت در راه رسیدن به یک مأموریت قابل اجرا و تلاش برای راهاندازی یک سازمان ملی با منابع محدود بود. کمکهای غیرمنتظرهای از افرادی مانند دوروتی سلیسبری دیویس و مری هیگینز کلارک دریافت کردیم؛ کسانی که درک درستی از مأموریت مهم ما داشتند. با عضویت خود به ما کمک کردند که خیلی سریعتر از آنچه تصورش را میکردیم به مخاطبین بیشتری دست پیدا کنیم.
- در چه مرحلهای شما متوجه وسعت دامنه سازمانتان شدید؟ آیا میتوانید به آن لحظه خاص فکر کنید که متوجه شدید این سازمان در حال توسعه و بزرگشدن است؟
در ابتدا ما بر روی حل مشکلات خاص تمرکز داشتیم. اول به بررسی مجلات، قفسههای کتاب در کتابخانهها و کتابفروشیها پرداختیم. پاسخ خوانندگان و کتابفروشان به کتابهای چاپی ما نشان داد که ما به کتابهایی با قهرمانان و کاراکترهای معتبر و باورکردنی زن نیاز داریم. من فکر نمیکنم لحظهای به این موضوع فکر نکرده باشم که ما واقعا کار مهمی انجام میدهیم.
پاییز گذشته در کنفرانس برچکان که در نیواورلئان برگزار شد، آن لحظه بزرگ برایم رقم خورد. زمانیکه گستردگی و عمق مسائلی که خواهران در دنیای نوشتار در حال حاضر با آن روبرو هستند را از نزدیک دیدم. اما من هرگز تصور نمیکردم که دامنه فعالیتهای سازمان تا این حد گسترش یابد.
- آیا میتوانید چندی از لحظاتی که در طول این ۳۰ سال به «سازمان خواهران جنایتکار» افتخار کردید را برایمان بگویید؟
موارد زیادی هست که من دوست دارم، از جمله سمینار نوشتن پری برچکان، بورس تحصیلی النور تیلور بلند، حضور در انجمن کتابخانههای آمریکا و کنفرانس کتاب اکسپو آمریکا. من متأسفم که نمیتوانم نامهایی که در این نوآوریها دخیل بودند را عنوان کنم. کارولین هارت، نانسی پیکارد، لیندا گرانت و سوزان دانلپ همه از رهبران اولیه این گروه بودند. نانسی در زمان سختیهای اولیه گروه به ما کمک کرد، هنگامی که برخی از ناشران و مجلههای طرفدار جریانهای خاص، مخالف ما بودند. کارولین، لیندا و سوزان همراه با مارگارت مرن و شارین مک کرام به ما در برخی از پروژههای مهم مانند، «بریزن هاسیس» کمک کردند. من همیشه نگران هستم که نام برخی از افراد را فراموش کنم به همین دلیل عذرخواهی میکنم.
- چه اهداف بزرگی برای ۳۰ سال آینده سازمان خواهران جنایتکار و انجمن زنان جنایینویس دارید؟
من یک بازیکن شطرنج نیستم. نمیدانم برای سه سال آینده چه حرکتی باید انجام دهم، چه برسد به ۳۰ سال آینده. به ویژه برای صنعت نشر که با مشکلاتی مواجه است. من امیدوارم خواهران، تمرکز خود را بر روی تنوع، کتابخانهها و پرورش همه صداها علیالخصوص صداهای شنیده نشده یا کمتر شنیده شده ادامه دهند. من امیدوارم که ما در ایجاد تغییرات پیشقدم باشیم و پیشتازانه به حمایت خود از تغییرات ادامه دهیم.
- خود شما در ۳۰ سال گذشته چه تغییری کردهاید؟
فکر نمیکنم نسبت به ۳۰ سال پیش خیلی تغییر کرده باشم، بجز موردی که آلفرد لرد تنیسون، شاعر محبوب عصر ویکتوریا گفته؛ «قدرتی که در روزهای گذشته بهشت و زمین را به حرکت درآورده است». من به این حرف اعتقاد داشتم، همانطور که حالا به این جمله فلورانس کندی پایبندم که؛ «از مشکلات عذاب نکشید، آنها را سازماندهی کنید». اگر افراد فقط بخواهند ناله و شکایت کنند و برای تغییرات نجنگند، من بداخلاق میشوم.
من بارها تلاش کردهام تا با آرزوهایم تغییرات بزرگی به ارمغان بیاورم؛ از افرادی مانند روث بیدر گینزبرگ یاد گرفتم که تغییر گام به گام آسانتر است و پیامدهای ناخواسته کمتری دارد. در واقع، من همیشه برای ایجاد تغییرات بیقرارم و همیشه خواهان ایجاد تغییرات بزرگ هستم. من دیگر گوشت نمیخورم اما هنوز هر روز شکلات میخورم و امیدوارم برای ۳۰ سال بعد هم این کار را انجام دهم.
در رمان پلیسی «درمان تلخ»، ویکتوریا وارشاوسکی، کارگاه خصوصی خود را در برابر فساد شایع در شهر شیکاگو میبیند. این کتاب، چهارمین رمان پاراتسکی از سری آثار وارشاوسکی است.
در رمان، ویکتوریا وارشاوسکی میداند که دوست ۱۶ ساله باردارش کانسئولو، به دلیل ابتلا به دیابت در خطر است. اما وقتی در آستانه زایمان زودرس قرار میگیرد ناگهان جان هر دو به خطر میافتد، هم کانسئولو و هم بچهاش. به رغم تلاشهای وارشاوسکی برای مراقبت از کانسئولو، هم او و هم فرزندش در بیمارستان محلی میمیرند. وارشاوسکی که به نقش درمان غلط در مرگ دوستش مشکوک است شروع به تحقیقات میکند. اما پیچیدگیها بیشتر و بیشتر میشوند، وقتی که بر مجموعهای از جنایتهای سریرانه و حملهای به رییس بخش زنان با خونسردی سرپوش گذاشته میشود...
نظر شما