یکشنبه ۳ دی ۱۳۹۶ - ۰۹:۳۹
پاریزی دو نوع خط  داشت

حسن نیکبخت با اشاره به این‌که باستانی‌پاریزی تاریخ را در قالب ادبیات روان و سلیس ارائه می‌کرد، گفت: خواننده هنوز از لذت خواندن نثر تاریخی فراغت نیافته، اشعار نغز و دلنشین را در مقابل خود می‌بیند و پس از آن، خاطرات تاریخی او را شگفت‌زده می‌کند، تا جایی که ناخودآگاه زمان را فراموش می‌کند. پاورقی‌های دکتر باستانی هم که بین کتابخوان‌ها و اهل فن معروف هست و گاهی اوقات خیلی بیشتر از متن اصلی است.

خبرگزاری کتاب ایران(ایبنا)- «برخلاف عمده کتاب‌های تاریخی که نثری سرد و سنگین دارند، بیشتر نوشته‌های تاریخی دکتر باستانی‌پاریزی پر از ضرب‌المثل‌ها، حکایات و اشعاری است که خواندن متن را برای خواننده آسان‌تر و لذت بخش‌تر می‌کند. شاید یکی از علت‌های استقبال مردم از آثار ایشان، علاوه بر صداقت در نقل تاریخ و مبارزه با جهل، خرافات و استبداد، این است که ایشان راه نفوذ بین مردم را به درستی پیدا کرده است.»

حسن نیکبخت، حروف‌چین و همکار قدیمی باستانی پاریزی، با بیان مطلب فوق، گفت: ایشان تاریخ را در قالب ادبیات روان و سلیس ارائه می‌کردند. خواننده هنوز از لذت خواندن نثر تاریخی فراغت نیافته، اشعار نغز و دلنشین را در مقابل خود می‌بیند و پس از آن، خاطرات تاریخی او را شگفت‌زده می‌کند، تا جایی که ناخودآگاه زمان را فراموش می‌کند و هنگامی به خود می‌آید که یک یا چند فصل از کتاب را خوانده است.
 
او درباره سابقه آشنایی و همکاری‌اش با باستانی‌پاریزی بیان کرد: سابقه آشنایی‌ام با زنده‌یاد دکتر باستانی‌پاریزی به سال‌های دهه ۶۰ برمی‌گردد که در چاپخانه رامین به کار حروفچینی مشغول بودم و اتفاقا کتاب «از سیر تا پیاز» در آنجا حروفچینی می‌شد. من که خیلی علاقه‌مند بودم ایشان را از نزدیک ببینم روزی که برای تحویل فرم‌های اجازه چاپ و گرفتن فرم‌های جدید حروفچینی شده تشریف آورده بودند، اول بار ایشان را در دفتر چاپخانه ملاقات کردم.

نیکبخت افزود: چند سالی از این ماجرا گذشت و من حروفچینی کامپیوتری گنجینه را روبه‌روی دانشگاه تهران در خیابان انقلاب راه‌اندازی کردم. روزی آقای مهدی علمی، مدیر انتشارات علم، به من گفتند با دکتر باستانی‌پاریزی قراردادی تنظیم کرده‌ام که همه کتاب‌های‌شان را از ناشران مختلف بگیرند و پس از آخرین بازنگری و ویرایش، آن‌ها را به این انتشاراتی بسپارند و ایشان هم کارهای حروفچینی و آماده‌سازی همه کتاب‌های دکتر باستانی را نصیب حروفچینی گنجینه کردند و از آنجا بود که ارتباط بنده و دکتر باستانی‌پاریزی برای به ثمر رسانیدن این کتاب‌ها آغاز شد و تا زمانی که در قید حیات بودند ادامه داشت.
 

زنده‌یاد باستانی‌پاریزی                  حسن نیکبخت

این همکار قدیمی باستانی‌پاریزی در توضیح مجموعه هفت‌تایی این مورخ گفت: دکتر باستانی در مجموعه کتاب‌های خود یک مجموعه هفت تایی (سبعه ثمانیه) دارد که مجموع آن‌ها هشت جلد است که نوبت چاپ و تاریخ آخرین چاپ را آورده‌ام: خاتون هفت قلعه (چاپ هفتم، ۱۳۹۱)، آسیای هفت سنگ (چاپ نهم، ۱۳۹۳)، نای هفت بند (چاپ هفتم، ۱۳۹۵)، اژدهای هفت سر (چاپ ششم، ۱۳۹۵)، کوچه هفت پیچ (چاپ هشتم، ۱۳۹۴)،  زیر این هفت آسمان (چاپ ششم، ۱۳۹۰)، سنگ هفت قلم (چاپ پنجم، ۱۳۸۹)، هشت الهفت (چاپ دوم، ۱۳۷۰)
 
وی افزود: دکتر باستانی در مورد هشتمین کتاب این مجموعه در فیلم مستندی که از ایشان تهیه شده است می‌گوید: «یک روز از ایرج افشار پرسید کتاب جدید چه در مطبع داری؟ گفتم هشتمین کتاب از مجموعه سبعه را نوشته‌ام اما نامی انتخاب نکرده‌ام! او گفت نام کتاب هشتم از مجموعه هفت‌تایی را بگذار «هشت الهفت» و من هم دیدم اسم جالبی است و هشتمین کتاب مجموعه هفت‌تایی را گذاشتم «هشت الهفت».

او تاکید کرد: برای آشنایی بیشتر با آن مورخ نامی پیشنهاد می‌دهم کتاب «خود مشت مالی» دکتر باستانی را بخوانند و فیلم «از پاریز تا پاریس» ساخته سید جواد میرهاشمی مستندساز برجسته را ببینند.
 
نیکبخت با اشاره به خاطرات کار با باستانی‌پاریزی، گفت: استاد پاریزی دو نوع خط برای نوشتن داشت، یکی خطی بسیار زیبا و خوانا و آن مخصوص دوستان و آشنایانی بود که کتاب هدیه می‌گرفتند و خود دکتر می‌گفت این خط من نیست و مربوط به قلمی است که از شخصیت مهمی هدیه گرفته‌ام. اما خط دوم که مخصوص حروفچینی‌ها بود و آن خط شکسته نستعلیق ریز و درهمی بود که با خودکار می‌نوشتند که خواندن آن بسیار دشوار بود و حتی چند بار در این اواخر اتفاق افتاد که خود ایشان حتی با ذره‌بین هم نتوانستند آن را بخوانند و کلمات جایگزین به جای آن‌ها ارائه دادند. پاورقی‌های دکتر باستانی هم که بین کتابخوان‌ها و اهل فن معروف هست و گاهی اوقات خیلی بیشتر از متن اصلی است.
 
وی در پایان قسمتی از شعری را که به مناسبت هشتاد سالگی استاد سروده‌ است، ارائه داد:
حروفچینش شدم یک چند بنده
ولی پوست از سر این بنده کنده
خط ریزش چو موران پشته پشته
حواشی طویلش ما را کشته
شنیدستم که خط او قشنگ است
ولی در کار ما شهر فرنگ است
اضافه می کند چون شد غلط گیر
سطوری چند در بالا و در زیر
چه باید کرد با این مرد آگاه
از او دارم گله استغفرالله
از او پنهان کنم در سینه رازم
که هم باید بسوزم هم بسازم
و در انتها گفته ام
اگر وصف تو اینجا گفته ام من
یقین زیره به کرمان برده ام من
نرنجی گر مزاحی بنده کرده
مزاحی از برای خنده کردم
الهی باستانی زنده باشد
قلم توفنده، لب پر خنده باشد.
 
یادش گرامی

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها