داوود ملکی صیدآبادی در نشست بررسی «جای خالی سلوچ» مطرح کرد:
نویسندگان بزرگ ایرانی دچار درجا زدن هستند
داوود ملکی صیدآبادی در نشست بررسی «جای خالی سلوچ»، اثر محمود دولتابادی گفت: متاسفانه یکی از مشکلاتی که گریبان اکثر نویسندههای ایرانی را گرفته، این است که وقتی از یک اثر استقبال میشود فکر میکنند که کار تمام است و باید همان شکل و ساختار و حتی محتوی را ادامه دهند که شاید نوعی نگاه معیشتی نیز در آن وجود داشته باشد. اسم این کار، درجا زدن است که میتوان گفت دولتآبادی، غلامحسین ساعدی، سیمین دانشور و خیلی نویسندگان مطرح دیگر کشور نیز دچار آن بودهاند و جلال آل احمد که دیگر پسرفت هم داشت.
داوود ملکی نویسنده و مدرس داستان در خصوص این رمان گفت: این رمان بر اساس نتایج یک پژوهش توسط نصر اصفهانی بهعنوان اولین رمان این نویسنده معرفی شده است. رمانی رئال و شاید هم واقعی از زندگی یک خانواده روستایی که با رفتن مرد بار همه زندگی روی دوش زن میافتد و دولتآبادی سعی دارد تک و تای مرگان، نقش اصلی داستان به همراه عباس و ابروا پسران و هاجر دخترش را برای بقا نشان دهد. این رمان در روستایی اتفاق میافتد که مردمانش با توجه به جغرافیای آن -سرزمینی بیابانی و خشک- آدمهایی خشک، سخت و سرد هستند که غیر از قوت لایموت چیز دیگری عایدی ندارند و برای آن باید با مسائل مختلف رودرو شوند که خب طبق ادبیت نگارش معمول این نویسنده دارای متنی از لحاظ ادبی وزین و آراسته است اما بر طبق همین نگاه دچار پرگویی نیز میشود که میتوان به نوعی این گونه بیان کرد که اگر ما بدنه اصلی داستان را از درون متن بیرون بکشیم با صفحاتی ادبی مواجه میشویم که بی آنکه بخواهد به اصالت رمان آسیب بزند میتوان آنها را حذف کرد.
نویسنده رمان «سرگیجه» در ادامه به نگاه فولکلور محمود دولتآبادی اشاره داشت و این نگاه را یکی از نقاط قوت و پررنگ داستان نامید که با توجه به تجربه زیسته این نویسنده این قدرت ناشی از همان تجربیات است. ملکی در خصوص موقعیتهای داستانهای دولتآبادی گفت: متاسفانه یکی از مشکلاتی که گریبان اکثر نویسندههای ایرانی را گرفته، این است که وقتی از یک اثر استقبال میشود فکر میکنند که کار تمام است و باید همان شکل و ساختار و حتی محتوا را ادامه دهند که شاید نوعی نگاه معیشتی نیز در آن وجود داشته باشد.
وی ادامه داد: این نقیصه در آثار این نویسنده بزرگ کشورمان هم کاملا مشهود است که گویی بیابان، خانههای خشت و گلی، آدمهای روستایی با ظاهری شبیه به هم و حتی روابط اجتماعی تکراری از آن مولفههایی است که در چند کار این نویسنده تکرار شده و باعث بروز این تفکر میشود که نویسنده در طول سالیان طی شده از نوشتن گاواره بان تا روزگار سپری شده مردمان سالخورده هیچ حرکت ذهنی یا رشد متعالی فکری نداشته است و با گذشت بیش از 15 سال هنوز در همان عوالم به سر میبرد. این یک ضعف است. این درجا زدن است که میتوان گفت غلامحسین ساعدی، سیمین دانشور و خیلی نویسندگان مطرح دیگر کشور نیز دچار آن بودهاند و جلال آل احمد که دیگر پسرفت هم داشت.
غیر هم جنس بودن شخصیت اصلی رمان «جای خالی سلوچ» دیگر موضوعی بود که به آن پرداخته شد و به زعم ملکی از توانایی و قدرت نویسنده خبر میدهد. ملکی در این رابطه گفت: در جایی در صحبتهای محمود دولتآبادی خواندم که در مورد مادرش بسیار متاثر و دلسوزانه حرف میزد که شاید همین باور را میتوان دستمایه خلق مرگان در جای خالی سلوچ دانست. اما در اصل ماجرا در این رمان ما با سه گره زن در رمان موجه هستیم: اول مرگان که زنی سختکوش و در عین حال تنهاست؛ دوم زن علیل علی گناو که یک زن له شده در جامعه آن ده است و یکی زن کدخدا که شاید بتوان گفت دسته سومی از زنان ده هستند که با آنکه سختی زیادی ندارند اما عبوس و از خود راضی هستند.
وی افزود: نگاه ضد نفوذ تکنولوژی یا به نوعی مدرنیته یکی دیگر از مسایلی است که میتوان در این رمان یافت. در حقیقت این رمان پر از نشانههایی است که نویسنده بر اساس آنها میخواهد حرف خود را به ما بگوید و قانون اصلاحات ارضی، انتظار برای به سرانجام رساندن خدا زمین، پسته کاری برای اولین بار و حتی انتشار برای آمدن تراکتور به عنوان نشانهای از مدرنیته از این مولفههاست که در نهایت همه اینها با شکست مواجه شده و همه چیز به بی سرانجامی میرسد.
نویسنده «مانیفست روزگار سالخوردگی» در پایان صحبتهای خود گفت: من دلیل اینکه خیلی از جوانها میترسند راجع به کار بزرگان حداقل نظرات خود را بیان کنند البته با ادله و شواهد آن هم به صورت تحلیل، را نمیدانم. این کار نه باعث میشود که دولتآبادی یا نویسندگان عزیز دیگر از چشم ما بیفتند نه باعث این میشود که کسی فکر کند شما به واسطه این تفکر، میخواهید خود را بزرگ جلوه دهید. درواقع شما با این کار باعث بروز تضارب آرا میشوید. باعث بروز بحث و گفتوگو میشوید که رشد فکری در این مباحث است و گرنه که ادبیات هم میشود مثل سینما آب راکدی که درونش خودش را میکشد و بیرونش دیگران را.
نظر شما