پس از خوانده شدن این جمله برهرکس معلوم میگردد که فلوبر هم دغدغهی آن داشت تا در پی کشف شگردهای مدرن روایت، به هر اثرش سویهای نو ببخشد و این نشان میدهد که فلوبر از آنچه شگردهای "رئالیستی "مینامند فاصله داشت :« آن ها فکر میکنند که من عاشق واقعیت هستم در حالی که من از آن متنفرم ، من به خاطر نفرت از واقعیت بود که نوشتن این کتاب ( مادام بوواری ) را شروع کردم .»
وقتی داستان بلند «سایه تن درشکه چی » اثر پتر وایس را میخواندم دریافتم که اغلب نویسندگان مدرن امروز سرخوشانه مدیون نخستین درخشش و رویکرد شگرفِ فلوبر و هنری جیمز در امر ساختارشکنیِ ادبیاند. و چه بسا که پتروایس خود یکی از آن کسانی باشد که با گذر از ذهن نقّاد فلوبر و هنری جیمز، رموز دست یافتن به نویسندهای غیرمعول را در این راستا کسب کرده باشد.
بدون شک وایس دریافته بود که قدرت زبان و تخیلش از حیطهی « تفکر رئالیستی » فراتر از چنین آثاری بود. او میدانست مهمترین شگرد نویسندگان مدرن آن است تا مخاطب خود را کنجکاو سازد؛ تا این کنجکاوی نگاه او را درفهم واقعیت تغییر دهد و سویههای تازهای را در تکمیل این پروسهی ادبی دنبال نماید، که خود رهاشدن از مضامین مکررِ رئالیستی بود. وایس میخواست روایت را از زیر سلطهی داستانگویی بیرون بکشد تا به سهم خود در ساختارشکنی فرمهای رایج و تکراری، شرکت داشته باشد، چرا که جلوههای «ضد داستان » بهتر میتوانست پیچیدگیهای تاریخ کشورش را در معرض نگاه عموم قرار دهد.
از همهی اینها گذشته، او در پی امکان تحول در تمام آثارش، از ادبیات نمایشی و رمان بود، چرا که دوست نداشت کارکترها قابل پیش بینی باشند؛ همهی آنها با ذهنی کُلاژ گونه در ساحت رمانش پیدا و ناپیدا میشوند.
وایس در رمان «سایهی تن درشکه چی» سادهترین طرح داستانی را دستاویز قرار میدهد تا شکل روایت را با تردید بیان کند؛ این تردید متکی به تصاویری است که پس از گذر از دنیای واقعی، جنبههایی از توصیف فاکنری و تاریکی کافکایی را در رمان مینشاند.
کاربرد اشیاء و توصیف تصاویر درشت از اندام انسانی مانند دستها، پاها و دهانهایی که مدام چیزهایی میجوند و به اندازهی کافی حرف نمیزنند، رویکردی ناب در توصیف است. همهی اینها در نگاه راوی اول شخصی است که انتظار میکشد تا درشکهای با محمولهی زغال سنگ پیدایش شود. در فاصلهی آمدن و رفتن درشکه، شکل بدیع اثر از میان هجوم سایهها سربرمیآورد و شیوهی توصیف را به سمت لحظات پوچ گرایانهی روابط آدمها میکشاند. همهی جزییاتِ بازگو شونده در قابهایی متناسب با حضور آدم ها یا اشیاء ، تعریف میشوند.
این اثر به شدت اروپایی است و معلوم است که توفیق جنبش«رمان نو»، حضور آن را باورپذیرتر کرده است. .
نظر شما