دوشنبه ۲۵ دی ۱۳۹۶ - ۱۲:۲۵
جامعه آکادمیک ما از جامعه روشنفکری مان جداست

آرش آذرپناه نویسنده و پژوهشگر معتقد است: اگر پژوهشگر امنیت روانی داشته باشد می‌تواند کارهای زیادی بکند اما اسپانسرمالی که امنیت روانی برای پژوهشگر می‌آورد، معمولا وجود ندارد.

خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) : آرش آذرپناه مولف کتاب‌هایی چون «جرم زمانه‌ساز» «شماره ناشناس»، قرار است به تازگی کتابی با عنوان «تمثیل در داستان‌های کوتاه فارسی» منتشر کند، کتابی که به بررسی تمثیل در ادبیات معاصر می‌پردازد.  آذرپناه برای نگارش این کتاب که درواقع پایان نامه دکتری اوست، مجموعه‌داستان‌های زیادی را از نظر گذرانده و به بررسی آنها پرداخته است. برای کندوکاو در موضوع این کتاب و همچنین آگاهی از وضعیت نسبی داستان کوتاه در دهه‌های اخیر نسبت به دهه‌های قبل با آرش آذرپناه گفت‌وگویی انجام داده‌ایم که در ادامه می‌خوانید.

مختصری درباره کتاب پژوهشی خود توضیح دهید.
این کتاب «تمثیل در داستان‌های فارسی» نام دارد و به بررسی تمثیل در داستان‌های کوتاه از شروع دوران داستان کوتاه که از هدایت است تا قبل از دهه هفتاد می‌پردازد. در بسیاری از داستان‌های نویسندگان خوبی مانند گلستان، گلشیری و هدایت تمثیل وجود دارد که در این کتاب به آن‌ها پرداخته شده است. این کتاب در دو بخش تالیف شده است. بخش اول بخش دانشگاهی کتاب است که به مضامینی چون تعریف تمثیل، تعریف داستان کوتاه، فرق بین تمثیل و نماد و... می‌پردازد. این بخش بیشتر مورد استفاده قشر دانشگاهی،‌دانشجویان و اساتید قرار می‌گیرد. در بخش دوم که مخاطب عام‌تری نسبت به بخش اول دارد، به تحلیل داستان‌های تمثیلی پرداخته‌ام که این بخش می‌تواند مورد استفاده قشر کتاب‌خوان، نویسندگان و افراد عادی اجتماع قرار بگیرد.

چه شد که به فکر تالیف این کتاب افتادید؟ منابع مطالعاتی‌تان برای چنین پژوهشی چه بود ؟
پایه و اساس این کتاب، پایان‌نامه دکتری من بود. اما در نهایت تفاوت زیادی با آن دارد. فهرست منابعی که مطالعه کردم، در انتهای کتاب وجود دارد. در این بین مطالب و داستان‌های بسیاری است که چون تمثیل در آن‌ها وجود نداشته در انتهای فهرست نیاورده‌ام. در مجموع 100 مجموعه داستان فارسی را بررسی کردم. از هدایت تا سال 1370 تمام مجموعه داستان‌ و تک داستان‌های منتشر شده را خواندم. از داستان‌های ساعدی و چوبک و ... تا نویسندگان ناشناخته که بیشترشان در دهه 40 و 50 درآمده و کمتر کسی به آن‌ها دسترسی دارد. به جز این‌ها، کتاب‌های تخصصی هم در این زمینه مطالعه کردم. کتاب‌های زیادی به بررسی تمثیل در داستان‌های کوتاه پرداخته‌اند؛ «داستان‌های تمثیلی» از دکتر پارسا نسب و «داستان‌های رمزی» از تقی پورنامداریان و همچنین کتابی از دکتر اکبر شامیان به بررسی تمثیل پرداخته‌اند اما تمام این کتاب‌ها مربوط به ادبیات کهن هستند و کتاب من اولین پژوهشی است که به بررسی تمثیل در داستان‌های کوتاه معاصر می‌پردازد. بقیه آثار به تمثیل در ادبیات کهن و کلاسیک ایرانی پرداخته‌اند.

با توجه به حجم انبوه مجموعه داستان‌هایی که برای تحقیق و پژوهش خود مطالعه کرده‌اید،‌ وضعیت داستان کوتاه معاصر را چگونه می‌بینید؟
در دهه هشتاد یک دوره افول در داستان کوتاه پیش آمد که در دهه نود تا حدی ترمیم شد. اما این افول تاثیر خود رابه جا گذاشت و سطح سلیقه نسل حاضر را تقلیل داد. مجموعه داستان‌های خوبی هم  چاپ و منتشر می‌شود مانند «سایه تاریک کاج‌ها» از غلامرضا رضایی اما به دلیل حجم داستان‌های بد و تفاوت سلیقه‌ای که پرورده نسل دهه هشتاد هستند،‌دیده نمی‌شوند. من در کارگاه داستان‌نویسی خودم با برخی از این استعدادها و داستان‌های خوب برخورد داشته‌ام. استعدادهای درخشانی در این کارگاه وجود دارند که مطمئنا کتاب‌های خوبی تقدیم بازار کتاب خواهندکرد.

با حساب مجموعه‌داستان‌ها و منابع مفصلی که برای مطالعه داشته‌اید، حاصلش می‌بایست کتابخانه پرباری شده باشد،‌ اینطور نیست؟
حین پژوهشی که انجام دادم به نسخه‌هایی دست پیدا کردم که کمتر از آن‌ها در بازار پیدا می‌شود و تلاش کردم تا هر مجموعه‌داستان و رمان چاپ‌شده از زمان هدایت را تا دهه هفتاد پیدا کنم و بخوانم. حدودا بین چهار تا پنج هزار جلد کتاب در کتابخانه‌ام دارم. بین سه تا چهار سال خواندن این آثار جمع‌آوری شده،‌ طول کشید و یک سال و نیم هم وقت صرف نوشتن یادداشت‌هایم کردم که جمعا پنج سال شد.
 
بر هیچ کس پوشیده نیست که ادبیات ما از کمبود نقد حرفه‌ای و منتقد نه به معنای فعلی آن که هر نویسنده‌ای کار نقد را هم به عهده گرفته؛ رنج می‌برد. دلیل فقدان نقد حرفه‌ای و پیامدهای آن چیست؟
مشکل اساسی ما پا نگرفتن فرهنگ‌نقد است که خودش ناشی از دو مساله است؛ یکی اینکه جامعه آکادمیک ما از جامعه روشنفکری مان جداست. در یک سمت استادان دانشگاه وجود دارند و در سمت دیگر نویسندگان و روشنفکران. داستان نویسان بخش آکادمیک را قبول ندارند و استادان دانشگاه نویسندگان بیرون دانشگاه را. از طرفی استادان دانشگاه عمدتا در زمینه داستان کم سوادند ولی در دانشگاه‌ها را بسته اند که نیروی جوانی که در این زمینه کار کرده وارد نشود و برای همین این هژمونی ادبیات کلاسیک و نگاه سنتی به داستان در دانشگاه‌ها حفظ شده است. کمتر استادی در زمینه داستان معاصر کار اساسی کرده. با این حال کارهایی شده است که قابل توجهند و جایشان خالی بوده است. از جمله کتاب دکتر قهرمان شیری و دکتر حسين پاینده. با این حال همین کتاب ها هم به نظر من انتقادهای اساسی بهشان وارد است و به رغم اهمیت شان گاهی اشتباه‌های فاحشی دارند. مثلا کتاب دکتر پاینده در فصل ششم از جلد دوم برای داستان مدرن داستان‌هایی را آورده که نمی‌توان آن‌ها را برای آن فصل نمونه‌وار دانست. یا مثلا داستان تولد اسماعیل فصیح را که اساسا سمبولیستی است در داستان‌های ناتورالیستی دسته بندی کرده که مطلقا خطا به حساب می‌آید.
متاسفانه فضای دانشگاه برای ورود علاقمندان به ادبیات معاصر بسته است و استادان همچنان با آموخته‌های سنتی به آموزش ادبیات معاصر مشغولند. 
مساله دوم این است که فرهنگ انتقادپذیری در جامعه ما وجود ندارد و این به طور جدی باعث بایکوت برخی آثار جدی می شود. فرهنگ نقد در فضای باز رشد می‌کند که ما فاقد آن هستیم
 
چه کار داستانی در دست نوشتن یا انتشار دارید؟
مجموعه داستانی به نام «بیخ گوش» دارم که به‌زودی از نشر نیماژ منتشر می‌‌شود. این مجموعه فعلا در مرحله اخذ مجوز به سر می‌برد. رمانی هم دارم که سال‌هاست منتظر صدور مجوز آن هستم و اگر این بار هم مجوز نگیرد، تصمیم دارم  دست به دامن نشرهای افغانستان یا جاهای دیگری بشوم.
 
آیا باز هم قصد انجام کار پژوهشی دارید و اگر جوابتان مثبت است قرار است این بار چه مساله‌ای را مورد تحقیق و بررسی قرار بدهید؟
بله قصدش را دارم و موضوع آن را هم  انتخاب کرده‌ام. اما باید بازخورد اقتصادی کتاب را هم در نظر بگیرم. باید منتظر شوم تا ببینم این کتاب با چه میزان استقبالی در بازار کتاب مواجه می‌شود و با توجه به بازار متزلزل کتاب باید شرایط قابل دفاعی برای انتشار وجود داشته باشد. مساله‌ای که این بین وجود دارد این است که پژوهشگر تا زمانی‌ که مشغول پژوهش است نگران سرمایه چاپ کتاب است و بعد هم نگران فروش کتاب. اگر پژوهشگر امنیت روانی داشته باشد می‌تواند کارهای زیادی بکند اما اسپانسرمالی که امنیت روانی برای پژوهشگر می‌آورد، معمولا وجود ندارد.
 
 
 

نظرات

  • نظرات منتشر شده: 13
  • نظرات در صف انتشار: 0
  • نظرات غیرقابل انتشار: 0
  • کریم تبریزی ۱۶:۴۶ - ۱۳۹۶/۱۰/۲۵
    مشود آقای آذرپناه در مورد اشتباهات آقای دکتر پاینده مصداقی تر صحبت بکنند.فکر می کنم دکتر حسین پاینده و دکتر امیرعلی نجومیان از پیشگامانی بودند که نقد ادبی آکادمیک مطابق با استاندارهای جهانی را در آثار فارسی نهادینه کردند و آموزش دادند.بسیاری از منتقدان امروز ما وامدار آموزش های این دو بزرگ هستند.برای هیچکس خط قرمزی وجود ندارد و کسی قدیس نیست.و بنده هیچگونه تعصبی در مورد این دو عزیز ندارم.اگر خود را منتقد و نقد پذیر می دانیم ولی ایشان همینجوری چیزی را بیان می کنند بدون اینکه دلایل محکمی بیاورند.اگر ممکن است اشتباهات فاحش دکتر پاینده را مصداقی تر و مستدل تر بیان بفرمایند
  • مهرک کریمی ۲۱:۵۷ - ۱۳۹۶/۱۰/۲۵
    ممکن است جناب آذرپناه اشتباهات فاحش دکتر پاینده رو ذکر کنند.واقعا آیا این درسته که کسی که نام خود را پژوهشگر می نامه بدون آوردن دلایل کافی اینطور به استادی دیگر بتازد و سایت محترم ایبنا هم بدون مطالبه ی دلایل کافی این شخص مطلب را در سایت قرار دهد.منظور اینجانب حمایت از دکتر پاینده نیست.همه مان دغدغه ی ادبیات داریم.ولی ایکاش بجای چند خط دلایل کافی آورده می شد تا همه آگاه شوند.وگرنه ایراد بدون دلیل فقط خدشه وارد کردن به وجهه ی علمی و شخصیتی کسی که شاید در زندگی فقط این دلخوشی برایش مانده هنر نیست.هرکسی حق دارد به هرکسی بتازد البته تاخت فرهنگی اما با دلایل محکم
  • ۱۳:۳۰ - ۱۳۹۶/۱۰/۲۶
    کلی گویی علیه دیگران. ایشان هم سوراخ دعا را خوب پیدا کرده اند برای مطرح کردن خودشان. دیگکران بزن تا دیده شوی.
  • ۱۴:۲۸ - ۱۳۹۶/۱۰/۲۶
    واقعا زمانی برای نقد دیگران می بایست کار و رسمی داشت. ایشان الان کجای ادبیات ایران اند؟ باید با ذره بین بگردیم
  • بهروز ناصرفر ۲۳:۱۲ - ۱۳۹۶/۱۰/۲۶
    به دكترهاي ادبيات جوان اميدوارم. دانش و سواد آرش آذرپناه ستودني است. دكتر آذرپناه هم داستان نويس خوبي هستند و هم منتقد و پژوهشگري خلاق.
    • ۰۱:۰۶ - ۱۳۹۶/۱۰/۲۷
      ما هم به پژوهشگران و نویسندگان جوان احترام میگذاریم.ولی ایکاش دلایل خود را بنا بر شخصیت پژوهشی شان بیشتر توضیح می دادند که مبادا این شبهه ایجاد نشود که ایشان قصد مطرح کردن خود را دارند.هیچ ایرادی نیست.هیچکس عاری از خطا نیست حتی جناب پاینده.فقط اینکه بگویند اشتباهات فاحش و بگذرند این درست نیست.
    • ۱۰:۵۵ - ۱۳۹۶/۱۰/۲۷
      همین کلی حرف زدن ها. چه ستایش چه فحش پدر ادبیات را درآورده. همشهری بازی ها حدی دارد.
  • ۱۶:۴۰ - ۱۳۹۶/۱۰/۲۷
    اصولا بعضی ها از فحش خوردن لذت می برند. این آقا هم یکی از آنهاست
  • ابوذر متين ۰۰:۱۰ - ۱۳۹۶/۱۰/۲۸
    امسال دو رمان بد خواندم. جرم زمانه ساز و سرخ سفيد. اين‌ها چرا بلد نيستند خوب بنويسند.
    • ۱۵:۵۰ - ۱۳۹۶/۱۰/۲۸
      سرخ سفید یکی از اتفاق های ادبیات ایران است. جرم زمانه سازها هم یکی از رمان های سیاسی که تلاش کرده متفاوت باشد. این ها به کار شما نمی آیند. جوجو مویز بخوانید
    • ۲۲:۲۴ - ۱۳۹۶/۱۰/۲۸
      خندیدیم...مشخصه این کامنتها کار کیه...حسادت تا کی؟
    • ۱۰:۱۵ - ۱۳۹۶/۱۰/۲۹
      شما خوب بنویس که همه کف کنند!!!!!

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها