مجتبی تبریزنیا تبریزی، پژوهشگر تاریخ و گردآورنده (مجموعه مقالات دكتر محسن جعفريمذهب حقيقی) یادداشتی درباره این پژوهشگر نسخههای خطی نوشته است: جعفریمذهب محققی بینرشتهای و چندوجهی، با غلبه تاریخ و کتابداری بود. نوشتههای او پرشمار و حوزههای مورد تحقیق و تخصصش گسترده بود.
بسیار پرتلاش و خستگیناپذیر بود. در هر زمان چندین فکر و ایده و موضوع را پیش میبرد. همواره مجموعهای از طرحها و برنامههای علمی را در دست انجام داشت. نوشتههای منتشرشده او در نشریات که در این مجموعه فراهم آمده، تنها صورت انتشاریافته و ثبتی تلاشهای عالمانه او هستند؛ تراوشات فکری و شور علمیِ او در انواع صورتهای ممکن بروز مییافت: سخنرانی، مصاحبه، نشست و گفتوگو، کارگاه، تدریس، وبلاگنویسی، عضویت هیئت تحریریه، داوری مقالات، راهنمایی و مشاوره پایاننامه، عضویت در تشکلهای تخصصی و حرفهای حوزه کتاب و رشته تاریخ، عضویت در شوراهای خرید و قیمتگذاری کتاب و اسناد، طرح پژوهشی، شرکت در همایشها، مشاوره و نویسندگی برای رادیو و تلویزیون.
جعفریمذهب، محققی بینرشتهای و چندوجهی، با غلبه تاریخ و کتابداری بود. نوشتههای او پرشمار و حوزههای مورد تحقیق و تخصصش گسترده بود، ازاینرو پرداختن به تمام ابعاد شخصیت علمی او مجالی جداگانه میطلبد. به ترساشناسی و مطالعات تاریخ مسیحیت در ایران، حتی پیش از تحصیلات دانشگاهی علاقه داشت؛ علاقهای که به فراهم آوردن مجموعهای کمنظیر از ترجمههای کتاب مقدس در طول سالیان حیات انجامید. چندی نیز به جریان فراماسونری علاقهمند شد که شاید بهخاطر رگههایی از ماجراجویی در روحیه او بود.
دلبستگی به زادگاه (رشت/ گیلان)، سبب علاقه همیشگی او به گیلانپژوهی بود. از جوانی تا واپسین تلاشهای علمی به آن پرداخت؛ با اندیشمندان دیارش مراوده داشت و در نشریات محلی مقالات عالمانه مینگاشت. آخرین مسافرتش، بیست روز قبل از وفات نیز به همانجا بود. پس از تحصیل در رشته تاریخ، متخصص مطالعات مغولی شد و از همین طریق به حوزه مغفولمانده مطالعات آسیای میانه، چین و ترکشناسی گرایید که پیوندی ناگسستنی و بنیادین با مطالعات مغولی داشت. سکهشناسی، سندشناسی، مُهرشناسی، جغرافیا و نقشه نیز بهدلیل اصالت در استنادات تاریخی مورد توجه ویژه او بود.
از سال 1374 که به استخدام سازمان اسناد و کتابخانه ملی درآمد، به تاریخیترین قسمت آن، یعنی نسخههای خطی و اسناد گرایید، ازاینرو تحقیق و مطالعه در حوزۀ نسخ خطی، اسناد تاریخی، کاغذ و چاپ نیز به زمینههای تاریخی پیشین افزوده شد که از ترکیب آنها، شخصیتی بینرشتهای یا چندرشتهای پدید آمد، با اندیشههای بدیع و نکتههای ناب. این ویژگیها به آثار دکتر جعفریمذهب اصالتی بخشید که خاص خود او بود و از این نظر یگانه. اکثر تولیدات علمی او، مستقیم یا غیرمستقیم، درباره کتاب بود و اکثر مجلاتی که خواستار نوشتههایش بودند، شاخصترین نشریات کتابی کشور را تشکیل میدادند. او کتابشناسی متبحّر و منتقدی دقیق و سختگیر بود، اما هیچگاه از مدار علم خارج نشد و دامن علم را به مسائل شخصی نیالود.
در زمینه تاریخ مغول، بر گسترش منابعِ آن بسیار افزود، چنانکه دکتر عبدالرسول خیراندیش، استاد تاریخ و متخصص دوره مغول گفت: «من شهادت میدهم که دکتر جعفریمذهب در تغییر جهت و توسعه منابع مطالعاتی ما درباره مغول در ایران نقش اصلی داشت.» در شناسایی تاریخ و فرهنگ آسیای میانه و ریشههای فرهنگ ایرانی و اسلامی آنجا، بدون تردید سهمی اساسی داشت. در زمینه اسناد و نسخههای خطی، مباحث جدیدی همچون استفاده از «واترمارک» در کاغذشناسی، تغییر شیوۀ فهرستنویسی نسخ خطی و توجه به «انجامه» در نسخ خطی را مطرح کرد و با ترجمه مقالات معتبر در این حوزه، روشها و بینشهای نویی را نمایاند.
زندهیاد محسن جعفریمذهب
در سکهشناسی نیز روشهای عملی استفاده از آن را در تحقیقات توسعه بخشید. در زمینههای موردعلاقه و تخصص خود فقط به مطالعه، ترجمه، تحقیق و تألیف اکتفا نمیکرد، بلکه با آنها زندگی میکرد، دغدغه دایمی او بودند و برای دریافت و درک دقیقتر و نزدیکتر از آنها، تا میتوانست نمونههای واقعی را جمعآوری میکرد، چنانکه مجموعههایی از سکه، سند، کتاب مقدس، کاغذ قدیمی و... داشت.
به علوم کمکی تاریخ مثل سکهشناسی، سندشناسی، باستانشناسی، مُهرشناسی و گاهنگاری بسیار بیشتر از منابع تاریخی باور داشت. جای آنها را در تحقیقات و آموزش تاریخ خالی میدانست و در عمل، برای تحقیقات و تألیفات خود، این علوم، بهخصوص سکهشناسی و سندشناسی را به خدمت گرفت و روشهای جدید و یافتههای نوینی ارائه کرد، چنانکه در مقالاتی همچون «واپسین ایلخان» و «نقش سکه در گسترش زبان فارسی در شبهقاره» نمود یافت.
مسئلهشناسی و مسئلهیابی ویژگی بارزِ روحیه علمی او بود. با آموزش و تحقیق صرفاً به روش کتابخانهای، آنچنانکه مرسوم مراکز علمی و دانشگاهی است، میانهای نداشت، بلکه بر روش میدانی و استفاده از علوم تجربی و ابزارهای جدید و اتکا به مدارک متقن مثل سکه باور داشت و عمل میکرد. بسیار دقیق و باریکبین بود و به اتکای دایره وسیع اطلاعات، نکات بسیار ریزی را میدید که دیگران به آن توجه نمیکردند مانند یادداشت «عضدالدوله دیلمی و روپیه هندی» که بهصورت نامه در مجلۀ آینه پژوهش چاپ شد.
ایدهپردازیِ خلاقانه، جنبوجوش علمی، در کنار سختکوشی، پرکاری و پرنویسی، تبدیلکردن یافتهها به مقاله و انتشار آن، ثبت ایدهها و اندیشهها، ایجاد شبکه گسترده ارتباطی با نشریات و اشخاص و مراکز فرهنگی و علمی، از جمله دلایل موفقیت و برجاینهادن کارنامه درخشان بود. دقیق و مستند مینوشت و بهندرت بر حدس و گمان بود. شاید ماهها و سالها بر روی موضوعی کار میکرد تا بتواند به اتکای سند و مدرکی دقیق مثل سکه یا سند یا نسخۀ خطی یا نقش و نگاری کهن اظهارنظر کند. در ارائه ایدهها و اصطلاحات جدید، جسارت و خلاقیت داشت، چنانکه اصطلاح «تبانینامه» برای نوعی از اسناد تاریخی، از ساختههای اوست که در زمان انتشار بازتابهایی داشت اما مستدلّ و قوی از آن دفاع کرد. با معرفی منابع خاص، اهمیت اسناد و منابع کمتر مورد توجه قرار گرفته در تاریخ ایران از جمله اسناد گرجی، ترکی، مغولی، چینی، ارمنی، پرتغالی و نظایر آن را نشان داد.
یکی از مهمترین شاخصههای پژوهشی او ثبت روزانه دیدارها، گفتوگوها، تصمیمات، ایدهها و اندیشهها، فعالیتها و اقدامات مربوط به مقالات و برنامههای علمی و تحقیقی خود بود. در این یادداشتها داستان شکلگیری فعالیتها و ماجرای نگارش مقالات و همچنین نظرات و قضاوتها و دیدگاههایش درمورد رویدادها و حتی افراد را نیز ثبت میکرد. به وعدهها در نوشتههایش وفادار بود. مقاله «بحران دهه نود در نسخههاي خطي» را در سال 1382 در آیینه میراث منتشر کرد و پیشبینی نمود فهرستنویسی نسخههای خطی در دهه 1390دچار بحران شود. همچنین وعده داد در ابتدا و انتهای دهه نود گُمانش را بسنجد. اولی را در ابتدای دهه 1390 نوشت و در گزارش میراث منتشر کرد اما افسوس که دیگر نمیتواند دومی را در پایان این دهه بنگارد. امیدوارم در نشستی در پایان این دهه نظر او به بحث گذاشته شود تا رهنمودهایی برای آینده از آن استخراج شود.
یکی دیگر از ویژگیهای علمی او، نظم و دقت بود. تقریباً تمام مقالات و گفتوگوها و یادداشتهای منتشره خود را در وبلاگش نیز قرار میداد و نشانی اینترنتی و تاریخ دقیق انتشار آنها را نیز در انتهای هر نوشته میافزود، بهنحوی که هماکنون نیز در دسترس است. او همچنین سخنوری چیرهدست و مسلط به موضوع بود. گزیده و کوتاه و اختصاری سخن میگفت و از زیادهگویی همچون زیادهنویسی بهشدت پرهیز داشت و معمولاً در سخنرانیهایش پرسشها و ابهاماتی را برای شنوندگان برجای مینهاد.
«سرای ایرانشناسی» را که از ایدههای زمان اشتغال در بخش «ایرانشناسی، اسلامشناسی» کتابخانه ملی بود، از اواخر دهۀ 1380، یکتنه به آن پر و بال بخشید و به نهالی ریشهدار و پرثمر تبدیل کرد، اما شوربختانه در آستانه تناور شدنش، رخت به سرای باقی کشید.
اگرچه تقریباً تمام آثار دکتر جعفریمذهب در قالب مقاله در نشریات منتشر شدند و از همین رو باید او را نویسندهای مطبوعاتی دانست، اما ژورنالیست نبود زیرا اولاً مقالات او تخصصی و علمی و پژوهشی بودند و از سطحینگریهای ژورنالیستی و پرداختن به مسائل سیاسی زودگذر مبرّا؛ ثانیاً اکثر مجلاتی که با آنها همکاری داشت، تخصصی، بهویژه در حوزۀ تاریخ و نقد کتاب، بودند؛ ثالثاً نوشتههای او افزون بر اینکه عمیق و همواره دارای نکته بودند، کاربردی همیشگی داشتند و افقهای جدیدی را میگشودند و در آینده برای پژوهندگان همواره محل رجوع خواهد بود.
با وجودی که به ضرورت شغل و مرتبه هیئت علمی، ناگزیر به انتشار مقالات علمی پژوهشی بود، اما در این قالب محصور نشد و جز دو مقاله علمی پژوهشی ننوشت، حال آنکه بهتصریح صاحبنظرانی که با کارهای علمی او آشنا هستند، اکثر نوشتههایش، شأن و اعتبار علمی همسنگ مقالات علمی پژوهشی داشتند.
او نویسندهای نکتهسنج، نکتهبین، نکتهگو و نکتهنویس بود. نزدیک به سه دهه پژوهش و مطالعه و نگارشِ مقالات تحقیقی در مجلات تخصصی، از او نویسندهای چیرهدست ساخته بود. اگر مطلبی مینوشت یا مقالهای منتشر میکرد و یا سخنی میگفت، یقیناً نکتهای داشت والّا نمینوشت، چاپ نمیکرد و نمیگفت. مقالاتش در هر نشریهای موجب رونق و ارتقای آن میشد. نشریاتی همچون وقف، میراث جاویدان، کتابماه تاریخ و جغرافیا، کتابماه کلیات، نامه بهارستان، آینه میراث، گزارش میراث و جهان کتاب و بسیاری نشریات تخصصی دیگر که از اوایل دهه 1370 تا نیمه دهه 1390، بهخصوص در حوزه کتاب جریانساز بودند، بخشی از اعتبار خود را مدیون قلمفرساییهای عالمانه و منتقدانه او بودند.
روحیهای کاملاً انتقادی داشت و در مواجهه با کار ضعیف علمی و کتابسازی مماشات نمیکرد. منتقدی باریکبین و دقیق و سرسخت بود. معمولاً در انتقاد صراحت داشت و اکثر مقالاتش منتقدانه بودند؛ ازهمینرو برگزیدۀ نخستین جشنوارۀ نقد کتاب در سال 1383 شد. مفید و مختصر مینوشت و فقط نکتۀ موردنظر را با کوتاهترین عبارات و گاهی حتی اختصاری مینگاشت. از درازنویسی و پرنویسیِ بیهوده و توضیحات اضافی دوری میکرد. شاید به همین علت بود که در زمان حیات، کتابی منتشر نکرد، هرچند البته کتابهایی در دست آمادهسازی و انتشار داشت.
نوشتههایش در عین اختصار، انباشته از اطلاعات تاریخی و مرتبط با موضوع بودند. شروع، توصیف، تفسیر، تحلیل و نتایج نوشتهها پر از نکات بکر و بدیع بودند. عموماً در تنظیم مقاله، نخست اطلاعات جامع ولی مختصری از موضوع ارائه میداد، سپس مطلب موردنظر را عرضه میکرد، بهنحوی که خواننده با کمترین عبارات، کاملترین اطلاعات را از موضوع بهدست میآورد. در مقالات تاریخی فراهمساختن این مقدمۀ کوتاه مستلزم مطالعۀ بسیار و صرف وقت زیاد است. در معرفی یا نقد کتاب نیز به همین شیوه عمل میکرد: زمینه تاریخی موضوع و پیشینۀ مطالعات درمورد آن را نیز بهدست میداد، بهنحوی که خواننده با آگاهی کامل، مطلب را مطالعه و دریافت میکرد.
اگر مصلحتاندیشی و فقدان روحیه نقدپذیریِ جامعه مانع از انتشار مقالات انتقادی با امضای خودش میشد، از نام مستعار استفاده میکرد. در یکی از مقالاتش که به پیشینه، ضرورت و اهمیت نام مستعار در نقدنویسی پرداخته، مینویسد: «در زمانهای که روحیۀ نقدپذیری کم است، برخی نمیتوانند سکوت کنند و به هر صورتی نقدی را مـنتشر میکـنند. مستعارنویسی نه کاری غیراخلاقی که نوعی ماجراجویی است». او «مستعارنویسی» را از حقوق شهروندی میدانست و در همین مقاله نوشت: «بهنظر نگارنده نام مستعار یـکی از حـقوق شـهروندی است؛ یعنی همانگونه کـه افـراد حـق دارند برای شفافیت خود را بشناسانند، حق دارند ناشناس بمانند». البته اسامی مستعار نویسندگیِ او پس از وفاتش کموبیش شناخته شد، اما ازآنجاکه در دوران حیات بر پنهانماندن آنها پای میفشرد، از آوردن آنها در این مجموعه خودداری شد.
عنوان مقالات را همچون متن مقالات معمولاً کوتاه و اکثر اوقات تمثیلی یا برگرفته از یک عبارت اصلی متن انتخاب میکرد و بنابراین زیبا و دلپسند بود. گاهی اوقات نکته موردنظر و پیام مطلب، در انتخاب «عنوان» یا انتخاب اثر مورد نقد نهفته بود؛ یعنی در نوشته صراحت نداشت زیرا میخواست خواننده با هوشمندی و برداشتی فرامتنی به آن برسد و همچون یک کشف از آن لذت ببرد. این هم جلوهای از روحیۀ ماجراجویی او بود. برخی کتابهای خارجی را برای الگوسازی در ایران معرفی کرد مثل مقالۀ «آثار وقفی ترکیه» که مخاطب اصلی آن شاید سازمان اوقاف و امور خیریه بود.
بخشی از مقالات او را ترجمهها تشکیل میدادند. مقالات را برای ترجمه کاملاً هدفمند برمیگزید، زیرا معتبرترین، مستندترین و پرمراجعهترین مقالات را در موضوع موردنظر انتخاب میکرد و از این طریق بر توسعۀ تحقیقات، بهویژه در زمینۀ آسیای میانه، مغولشناسی، ترکشناسی، چاپ و کاغذ بسیار افزود. ترجمههایش کاملاً روان و دقیق بود. در ترجمه، نخست بر متن اصلی تسلط مییافت و در برگردان، اطلاعات جدیدتر و بیشتر بدان میافزود. این دسته از مقالات بهدلیل جامعیت و مرجعیت از انبوه منابع به زبانهای مختلف دنیا برخوردار بودند. مقالاتِ «کتابیِ» او، یعنی مقالاتی که در نقد و بررسی و معرفی یک یا چند کتاب مینوشت، معمولاً یا «معرفی» آثار خارجی بودند یا «نقد» کتابهای داخلی.
نظر شما