جمعه ۲۰ بهمن ۱۳۹۶ - ۰۹:۰۰
نبود نظریه‌پردازی مهم‌ترین نقطه‌ضعف ما در تاریخ شفاهی انقلاب است

مظفر نامدار می‌گوید: مهم‌ترین نقطه‌ضعف ما در تاریخ شفاهی انقلاب اسلامی نظریه پردازی است چرا که در رخدادها نظریه‌پردازی وجود ندارد. رخدادها وقتی می‌توانند ماهیت تعمیم‌پذیری داشته باشند که مورخ استعداد این را داشته باشد که پدیده و رخداد را تبدیل به نظریه کند در حوزه انقلاب اسلامی متاسفانه به این موضوع جفا شده است.

خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)- مظفر نامدار، پژوهشگر اندیشه اسلامی معاصر و عضو هیات علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی دکترای علوم سیاسی با گرایش اندیشه سیاسی از پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی دارد و سردبیر فصلنامه‌ تخصصی تاریخی ۱۵خرداد است. 30 سال پژوهشگری و تحقیق در حوزه تاریخ‌نگاری و تاریخ شفاهی انقلاب بهانه‌ای بود تا در ایام دهه فجر با وی گفت‌وگویی درباره تاریخ‌ شفاهی انقلاب اسلامی داشته باشیم که مشروح آن را در ادامه می‌خوانید:

 ارزیابی شما از آثاری که در حوزه تاریخ شفاهی انقلاب اسلامی تا کنون نگاشته شده به لحاظ کمی و کیفی چگونه است؟
 
آثاری که در حوزه تاریخ‌نگاری انقلاب اسلامی نگاشته شده است اگرچه قابل تقدیر است اما به لحاظ انقلاب اجتماعی فراگیر و مردمی کم است چرا که در انقلاب ما اقشار مختلف مردم حضور فعال داشتند و در هر گوشه‌ای از این انقلاب مطالب بیان نشده زیادی وجود دارد که درباره بسیاری از آن‌ها یا اسنادی وجود نداشته یا اساسا مطلبی نوشته نشده است. انقلاب اسلامی انقلاب گروه، طبقه و یا جریان خاص نبود اما بخش اعظم مطالبی که تاکنون در این حوزه نوشته شده متعلق به گروه‌های خاص است و ماهیت فراگیر و مردمی ندارد و این بزرگترین نقطه‌ضعف تاریخ‌نگاری انقلاب اسلامی است. امام خمینی (ره) در 25 دی ماه 1367 نامه‌ای به سیدحمید روحانی نوشت که از آن به‌عنوان منشور تاریخ‌نگاری انقلاب اسلامی یاد می‌شود ایشان در این نامه ذکر می‌کند که از شما می‌خواهم هرچه می‌توانید سعی کنید هدف قیام مردم را تبیین کنید چراکه همیشه مورخان اهداف انقلاب‌ها را بر مسلخ اغراض خود یا اربابانشان ذبح کرده‌اند و امروز هم عده‌ای همچون تاریخ همیشه انقلاب‌ها مشغول نوشتن تاریخ انقلاب هستند و در برخی مواقع یا مغرضانه می نویسند و یا برخی رویدادها را درست مطرح نمی کنند. باید تاریخی را منتشر کنید که مستند به صدا و فیلم و حاوی مطالب گوناگون از مردم رنج‌کشیده باشد.

باید نشان داد که پایه‌های انقلاب اسلامی همچون خود انقلاب بر دوش پابرهنگان مغضوب قدرت‌ها و ابرقدرت‌ها بوده است و در حوزه تاریخ‌نگاری این نامه باید مبنای کار ما باشد چراکه انقلاب ما بردوش پابرهنگان و اقشار توده‌ای مردم بوده است بنابراین تاریخ‌نگاری انقلاب اسلامی نیز باید از زبان مردم نقل شود و نه فقط گروه‌های خاص. چراکه آنها معمولا اهداف و آرمان‌های انقلاب را تابع آرمان، اهداف و امیال خود می‌کنند و همین باعث تحریف وقایع علل و انگیزه‌ها می‌شود.
 
محسنات تاریخ شفاهی را چه می‌دانید؟

 تاریخ شفاهی حکم جعبه سیاهی دارد که پشت رخدادها خوابیده است و اگر این جعبه سیاه رمزگشایی شود می‌توان به علل واقعی وقایع پی‌برد. چرا که گاهی علل و انگیزه واقعی در رویدادها خود را به‌صورت سطحی نشان می‌دهد و حتی مورخانی که وقایع را ثبت می‌کنند ثبت‌شان براساس زاویه دید خودشان است در تاریخ هزاران واقعه رخداده اما همه ثبت نشده و شخصیت‌های بسیاری هم در تاریخ وجود داشته است که بسیاری از این رخدادها آنها را ثبت نکرده است و فقط تعدادی از آنها را انتخاب و ضبط کرده‌اند. تاریخ شفاهی حسنی که دارد این است که ظهور سطحی اهداف و آرمان‌ها که در رخدادها خودشان را نشان می‌دهد و در آن علل و انگیزه‌ها وجود ندارد از طریق افراد رازگشایی و علنی می‌شوند و این بهترین عمیق‌ترین و قوی‌ترین حسن تاریخ شفاهی است.
 
به نظر شما در کتاب‌های تاریخ شفاهی تا چه اندازه نظریه‌پردازی می‌شود؟
 
متاسفانه در این حوزه بسیار ضعیف هستیم اغلب متون تاریخ شفاهی بسیار ضعیف هستند و تنها به شرح وقایع پرداختند آن هم تنها وقایعی که خود فرد در آن وجود داشته برجسته شده است. البته این برجسته بودن را نمی‌توان گفت که غلط است یا درست. اما گاهی تاریخ شفاهی به گونه‌ای از زبان فرد بیان می‌شود که گویی او نقشی تعیین‌کننده در مسیر همه وقایع و رخدادها داشته است و این نقیصه بزرگ در تاریخ شفاهی است البته من بخش اعظمی از این موضوع را به گوینده تاریخ شفاهی مرتبط نمی‌دانم بلکه آن را مربوط به کسی می‌دانم که گفتگوهای تاریخ شفاهی را انجام می دهد. اگر گفتگوکننده قوی دقیق و مسلط بر رخداد و واقعه باشد می‌تواند از طریق سئوالاتی که طراحی می‌کند نظریه‌پردازی در این حوزه را قوی کند اما عموما در این حوزه سوالات و گفتگوها کلیشه‌ای و از پیش تعیین‌شده است و براین اساس هم نمی‌توان از انگیزه و علل رخدادها رمزگشایی کرد بنابراین کسی که متولی امر تاریخ شفاهی می‌شود باید از دل گفتگو پرسش‌ها را استخراج کند نه اینکه از قبل پرسش‌هایش مشخص باشد و براساس همه کلیشه‌ها پیش برود. بنابراین اگر نقیصه‌ای در نظریه‌پردازی تاریخ شفاهی وجود دارد پیش از اینکه به گوینده تاریخ شفاهی برگردد به متولیان آن برمی‌گردد که در این حوزه تخصصی ندارند. من معتقدم کسی که گفتگو تاریخ شفاهی را انجام می‌دهد باید درک شهودی از آن دوره داشته باشد و اینگونه نباشد که براساس شنیده‌های خود اکتفا کرده و بخواهد یک گفتگو را ترتیب دهد اینگونه ما یک گفتگوی تئوریک روشمند قابل استفاده نخواهیم داشت.
 
گاهی بخشی از خاطرات گرفته شده به صورت آرشیو نگهداری می‌شوند. آیا گذر زمان باعث آسیب رساندن به خاطرات می‌شود؟

چرا؛ نه اینکه نمی‌شود ولی در پاره‌ای اوقات اجباری است و راهی برای مورخ باقی نمی‌ماند چرا که گاهی بیان برخی از مسائل در آن دوران برای شخص و حتی ملت خسارات جبران‌ناپذیری خواهد داشت و البته این منحصر به ایران نیست و در غرب هم که ادعای آزادی بیان وجود دارد بسیاری از اسناد عینی گاهی 50 سال و گاهی نیز تا ابد منتشر نمی شوند چرا که به منافع ملی ضربه می‌زنند هرچند که در کشور ما در این حوزه افراط و تفریط‌هایی وجود دارد اما باز کسی که گفتگوی تاریخ شفاهی را انجام می‌دهد می‌تواند با طرح پرسش‌هایی خواننده را به رخداد نزدیک کند.
 

چه راه‌هایی برای راستی‌آزمایی خاطرات در تاریخ شفاهی وجود دارد؟
 
تاریخ‌شفاهی باید مددرسان رخداد و مربوط به آن باشد نه اینکه مغایر با اسناد و رخداد قرار گیرد. راه راستی‌آزمایی برای تاریخ شفاهی وجود قرینه است که گاهی این قرینه می‌تواند متوسط، ضعیف و گاهی هم قوی و بین باشد.
 
ما اسنادی در ادارات و وزارتخانه‌ها داریم که می‌تواند کار تاریخ نگاران و محققان را به واقعیت نزدیک کند اما این اسناد در اختیار پژوهشگرانی قرار نمی‌گیرد. آیا این کار باعث آسیب رساندن به کار تاریخ شفاهی نمی‌شود؟
 
مکتوم نگاه‌داشتن اسناد قابل انتشار کار درستی نیست من 30 سال است که در این حوزه کار می‌کنم اما متاسفانه باید بگویم که این سنت ناپسند در تاریخ معاصر ایران از دوره قاجار تاکنون وجود داشته است و نوعی انحصارسازی به‌وجود می‌آورد بدین صورت که افرادی که در دیوان‌سالاری دولتی کار می‌کنند و دسترسی به اسناد دارند این اسناد را برای خودشان و جریان خاصی انحصارسازی می‌کنند. این موضوع از زمان قاجار تا جمهوری اسلامی ادامه داشته است و به‌طور مثال ما می‌بینیم فردی برای اینکه در دوران بازنشستگی‌اش تاریخ‌نگاری کند از انتشار اسناد و قرار دادن در اختیار محقق و مورخ جلوگیری می‌کند. از سوی دیگر به‌هرحال نباید فراموش کرد که تاریخ شفاهی به اسناد کمک می‌کند نه اسناد به تاریخ شفاهی چون وقتی به سراغ فرد می‌روید می‌خواهید نگاه او را درباره برخی از پدیده‌ها بپرسید و اگر پرسشگر متبحر باشد می‌تواند از این بین مسائل مهمی را استخراج کند بنابراین اگر گفت‌وگو مکانیکی باشد نیاز است که مدام مقابل گفت‌وگو کننده سند بگذاریم در غیر صورت نیازی به این کار نیست.
 
کدام بعد در تاریخ شفاهی انقلاب اسلامی کمتر به آن پرداخته شده و لازم است تا تقویت شود؟

اکنون مهم‌ترین نقطه‌ضعف ما در تاریخ شفاهی انقلاب اسلامی نظریه‌پردازی است چرا که در رخدادها نظریه‌پردازی وجود ندارد. رخدادها وقتی می‌توانند ماهیت تعمیم‌پذیری داشته باشند که مورخ استعداد این را داشته باشد که پدیده و رخداد را تبدیل به نظریه کند در حوزه انقلاب اسلامی متاسفانه به این موضوع جفا شده است چرا که این انقلاب بسیاری از نظریه‌ها مربوط به انقلابها و جمهوری ها را دگرگون کرده است اما در متون شفاهی و کتبی مبتنی بر اسناد این بعد مغفول مانده است در حالی که در جنبش‌ها و انقلاب‌هایی مانند فرانسه، روسیه و چین که ماهیت جهانی‌شدن به خود گرفته‌اند بعد نظریه‌پردازی توسط متفکران علاقه‌مند و حتی منتقد گسترش داده شده است از این زاویه انقلاب ما از سوی دشمنان منتقدان و حتی مدافعان فرهیخته‌اش مورد جفا بوده چرا که توانسته جنبش بزرگ اجتماعی‌ای را راه‌اندازی کند و نوع خاصی از مکانیسم حکومت‌داری را داشته باشد.

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها

اخبار مرتبط