شماری از مقالههای این مجموعه به شکل گفتوگو(های عمدتاً مکتوب) و برخی نیز بهصورت مقالههایی مستقل و ناظر به مسائلی خاص نوشته شدهاند. تعداد اندکی از مقالهها نیز نقد مقالههای نویسندگان دیگر است. رویکرد مختار صاحب این قلم در همه مقالههای این مجموعه، رویکرد موسوم به «عقلانیت نقاد» است. درباره این رویکرد در مقالههای مجموعه حاضر توضیح لازم داده شده است.
نخستین مقاله از بخش اول که به موضوع «علم و نقادی» اختصاص دارد، با عنوان «از علم کاشف تا تناقض ممکن؛ ابعاد متنوع رابطه علم و نقد» در ماهنامه سوره، مهر و آبان 1394، صص 90-81، و در قالب گفتوگویی مکتوب درباره رابطه میان علم و نقد، چاپ شده است. هرچند سردبیر نشریه، صاحب این قلم را در پاسخ به همه یا برخی از پرسشها مختار ساخته بود، نگارنده به اعتبار اهمیت جنبههای مختلف و متنوعی که در پرسشها مطرح شده بود، و ازآنرو که بهنظر میرسید این پرسشها یا مشابه آنها برای بسیاری دیگر از دانشوران مطرح است، تصمیم گرفت به همه آنها پاسخ دهد.
اما پاسخها عموماً برای مخاطبانی نوشته شدهاند که با همه مباحث فلسفی مربوط به علم، آشنایی دارند. خوانندهای که با آرای نگارنده، آنگونه که در مقالهها و نوشتهها و آثار دیگر وی ارائه شدهاند، آشنایی نداشته باشد، ممکن است در فهم بعضی از استدلالها، که به نیت پرهیز از زیاد شدن حجم مجموعه کنونی در تنظیم و ارائه آنها جنبه اختصار رعایت شده است، با مشکل روبهرو شود؛ به همین دلیل، نگارنده اولاً به خوانندگان احتمالی این متن توصیه میکند که در مطالعه متن، دقتی بیش از حد معمول داشته باشند و ثانیاً برای درک بهتر استدلالها به مقالههای دیگر نگارنده که در آنها به موضوعات مشابهی پرداخته شده است، نظری بیندازند.
پاسخها به سبک و سیاق گفتوگویی با مخاطبی ناآشنا، که در این متن با عنوان «پرسشگر» از وی یاد میشود، تنظیم شدهاند. در مواردی برای توضیح بیشتر آنچه در متن، مورد بحث قرار گرفته است، پانوشتهایی افزوده شده است، اما شمار این موارد، بهاندازهای نیست که خواننده را از مطالعه منابع دیگر بینیاز کند. نگارنده امیدوار است توضیحاتی که در پاسخ پرسشها آورده است، مسیر گفتوگویی سازنده درباره موقعیت علوم انسانی و اجتماعی در ایران و نیز رویکرد به علم جدید را هموار کند.
دومین مقاله دربردارنده گفتوگویی است که پرسشهای آن از سوی نشریه «گفتمان الگو» با نگارنده در میان گذاشته شد. این پرسشها حول محور تفکر انتقادی و رابطه آن با عقلانیت نقاد تنظیم شدهاند. این مقاله با عنوان «از تفکر انتقادی تا عقلانیت نقاد» در شماره هفتم نشریه گفتمان الگو، نوروز 1394 منتشر شد.
آخرین مقاله بخش نخست مجموعه کنونی با عنوان، «ملاحظاتی نقادانه درباره تأثیرات متقابل علم، فناوری و جامعه»، باز هم در قالب یک گفتوگو در فصلنامه «فرهنگ دانش»، سال اول، شماره 2، بهار 1386، منتشر شده است. در پاسخ به این پرسشها که ناظر به شماری از مهمترین مسائل در قلمرو علم و فناوری و اجتماع است، کوشش شده است که هم مسائل بومی و هم موضوعات جهانی در حوزه علم، فناوری و جامعه مورد توجه قرار گیرد.
نخستین مقاله در بخش دوم مجموعه که مباحث مربوط به «تکنولوژی» را دربردارد «ارزیابی فلسفی و دلالتهای سیاستگذارانه تأثیرات چهارمین موج توسعه علمی و فناورانه بر فرهنگ و جامعه: ملاحظاتی از دیدگاه عقلانیت نقاد» نام دارد. این مقاله یکی از محصولات نظری طرحی بود که نگارنده با مشارکت یک همکار دانشگاهی، دکتر رضا کلانترینژاد، و با حمایت مرکز تحقیقات سیاست علمی کشور انجام داده است.
این مقاله در «فصلنامه سیاست علمی»، سال دوم، بهار و تابستان 1389، صص 52-33، چاپ شده است. مقاله بر این نکته تأکید دارد که ارزیابی نقادانه تحولات اجتماعی و بررسی تأثیرات متقابل عواملی که در صحنه حیات آدمی، احوال و شیوه زیست افراد و جوامع را شکل میدهند، از دغدغههای اصلی آندسته از متفکران معاصر است که تلاش میکنند از ابزارهای نظری برای راهگشایی در حوزههای عملی بهره بگیرند. نگارنده در این مقاله تلاش کرده است به شیوهای انتقادی و از دیدگاه ملاحظات فلسفیـنظری، با تکیه به دادهها و اطلاعات تجربی، برخی آثار و عوارض فرهنگیـاجتماعی تغییرات گستردهای را که بهدلیل پیشرفت بیسابقه علوم و فناوریهای مدرن درحال پدیدار شدن است، مورد ارزیابی قرار دهد. در بخش نخست مقاله، توضیحاتی درباره چهارمین موج توسعه علمی و فناورانه و نیز علوم و فناوریهای مدرن که از آنها در ادبیات بینالمللی با عنوان «علوم و فناوریهای همگرا» یاد میشود، ارائه شده است.
بخش دوم مقاله که صبغهای عمدتاً فلسفی دارد، به بررسی برخی پیامدهای پیشرفتها در زمینه علوم و فناوری همگرا بر فرهنگ و جامعه اختصاص دارد. توجه اصلی این بخش از مقاله ناظر به گزینههایی است که در برابر انسان مدرن و در ارتباط با تحولات بیوقفه علوم و فناوریهای جدید قرار گرفته است. در سومین بخش مقاله، شماری آموزههای سیاستگذارانه برای دستاندرکاران سیاستها و سیاستگذاریها درباره تأثیرات موج چهارم توسعه علمی و فناورانه بر اجتماع و فرهنگ در ایران، ارائه شده است.
دومین مقاله بخش «تکنولوژی»، با عنوان «ملاحظاتی نقادانه درباره توسعه تکنولوژی» نخستینبار در شماره دوازدهم، دوره پنجم فصلنامه «توسعه تکنولوژی»، 1386، صفحات 5 تا 12 به چاپ رسید. در این مقاله که با اندکی بسط و گسترش در این مجموعه بازنویسی شده است، با توجه به تفاوتهای میان تکنولوژی و علم، یک چارچوب مفهومی برای بررسی «توسعه تکنولوژی» ارائه شده است. بخش پایانی مقاله به پیشنهادهایی برای دستیابی به توسعه تکنولوژی در ایران اختصاص دارد. از آنجا که هدف اصلی مقاله، جلب توجه مخاطب به برخی از مسائل مرتبط با حوزه «توسعه تکنولوژی» به منظور ایجاد یک زمینه ذهنی مشترک است و نه عرضه یک تصویر تفصیلی و مبسوط، در سرتاسر مقاله اختصار و ایجاز تا حد امکان رعایت شده است.
سومین مقاله این بخش، گفتوگویی است که آقای علی بزرگیان از روزنامه «بهار» در بررسی دو کتاب نگارنده، «فناوری، فرهنگ و اخلاق»، و «چهارمین موج توسعه علمیـفناورانه و پیامدهای اجتماعی و فرهنگی آن در ایران» با وی بهعمل آورد. این گفتوگو با عنوان «نظمی که گفتوگو بر ما تحمیل میکند»، در شماره مورخ 1388/12/17 این روزنامه چاپ شده است.
چهارمین و پنجمین مقالهها از آنچه بخش دوم مجموعه حاضر را تشکیل میدهد، به بحث درباره چیستی و کارکردهای مهندسی مربوط است. مقاله چهارم که با عنوان «تأمل در ماهیت و جایگاه مهندسی در جوامع مدرن و چالشهای مهندسی در ایران» در قالب یک گفتوگوی مکتوب در شماره اسفند 1393 فصلنامه «سوره اندیشه» منتشر شد، بر این نکته تأکید دارد که تفکر مهندسی، تفکری ناظر به حل مسائل عملی است؛ و اینکه این تفکر، ضرورتاً نظاممند است. تفکر مهندسی از یک سو متکی به اطلاعات و دانستههای مهندس از پیشزمینههای علمی و نظری حوزهای است که در آن تخصص دارد (هرچند میزان اطلاعات مهندس در این زمینهها بهاندازه دانشمندی که به کار پژوهشی در آن قلمروها اشتغال دارد، نیست). از سوی دیگر، این تفکر همواره با مهارتها، شمها و بصیرتهای فردی و شخصی مهندس نیز ارتباط دارد. ترکیب این دانش نظری و شمّ عملی است که مهندس را به متخصصی که از توانایی حل مسائل عملی برخوردار است، تبدیل میکند. توانایی برخی از مهندسان در حل مسائل عملی در حوزهای که در آن تخصص دارند، از همکاران خود در آن حوزه بیشتر است.
پنجمین مقاله در این بخش با عنوان «در قوتها و ضعفهای مهندسی و تأثیر آن در علوم انسانی و اجتماعی» که در «فصلنامه مطالعات معرفتی در دانشگاه اسلامی»، سال هجدهم، شماره سوم، 1393، صص 388-363 منتشر شد، بحث از چیستی مهندسی را با ارزیابی نقادانه جایگاه معرفتشناسانه مهندسی و تعیین حدود و ثغور تقریبی محدودهای که مهندسی را (با همه تنوعی که در آن بهچشم میخورد) اولاً از علوم جدا میکند و ثانیاً در میان انواع فناوریها، ممتاز میگرداند، آغاز کرده است. در ادامه مقاله، رابطه میان مهندسی و علوم انسانی و اجتماعی مورد بررسی قرار میگیرد. استدلال محوری مقاله این است که اولاً مهندسی، شعبهای شاخص از تکنولوژی است و به این اعتبار، در عین سرآمد بودن در میان تکنولوژیها، با تکنولوژیهای دیگر، نزدیکی و ارتباط برهمافزایی دارد.
ثانیاً، همانند همه تکنولوژیهای دیگر، و عموماً بهگونهای بارزتر از آنها، علاوهبر اینکه بهطور مستقل در کار آفرینش و ابداع واقعیت (برساختن واقعیت) سهیم است، (بهشکل ابزاری) در خدمت بسط علوم قرار میگیرد. و ثالثاً، از آنجا که علوم اجتماعی و انسانی، به اعتباری تکنولوژیهای انسانی و اجتماعی نیز محسوب میشوند، رابطه میان مهندسی و این دسته از علوم/ تکنولوژیها، رابطهای ویژه و نتیجهبخش است (و یا بهگونهای هنجاری، چنین باید باشد)
آخرین مقاله در بخش ششم به بررسی یک نمونه از «تکنولوژی دینی» اختصاص دارد. هدف این مقاله که با عنوان «ارزیابی نقادانه امکانپذیری تکنولوژی دینی: نمونه تکنولوژی فرقه آمیش» در «نشریه گفتمان الگو»، سال ششم، 1393، صص 192-180، چاپ شده است، ارزیابی ظرفیت، کارآمدی، تنوع، و انحصاری بودن تکنولوژیهایی است که در یک فرهنگ دینی و براساس آموزههای خاص آن فرهنگ رشد میکند. برای این منظور، تکنولوژیهایی که فرقه مسیحی آمیش ابداع کردهاند، مورد بررسی قرار گرفته است. بخش نخست مقاله کنونی دربرگیرنده توصیفی نسبتاً مبسوط و از دیدگاهی کاملاً همدلانه درباره تکنولوژی آمیش است و در بخش دوم، دستاوردهای تکنولوژیک آمیشها مورد ارزیابی نقادانه قرار گرفته است.
سومین بخش مجموعه مقالههای حاضر به مباحث مربوط به «سیاستگذاری» در قلمرو علوم و تکنولوژیها اختصاص دارد. در نخستین مقاله این بخش با عنوان «آیا الگوی توسعه ایرانیـاسلامی دستیافتنی است؟»، اندیشه مربوط به طراحی و تدوین الگویی «ایرانیـاسلامی» برای دستیابی به توسعه که مدتی است در کشور مطرح شده است، مورد ارزیابی نقادانه قرار میگیرد. استدلال اصلی مقاله این است که با توجه به اینکه همه الگوهای توسعه در زمره تکنولوژیها قرار میگیرند، و همه تکنولوژیها، به ظرف و زمینهای که در آن بهکار گرفته میشوند، حساسند و علاوهبر این، حامل ارزشهایی هستند که طراحان و نیز بهکاربرندگان در آنها به ودیعه میگذارند، تکمیل و تدوین یک «الگوی ایرانیـاسلامی توسعه» بهمثابه یک «تکنولوژی بومی» بهطورکلی امکانپذیر است، اما نکته مهمی که کمتر مورد توجه قرار میگیرد، این است که چنین الگویی (به فرض کارآمد بودن و برخورداری از طراحی عقلانی)، جز در برخی جزئیات با دامنه محدود، با الگوهای کارآمدی که در دیگر کشورها برای توسعه بهکار گرفته شدهاند، تفاوت چندانی نخواهد داشت. به این اعتبار، یاد کردن از چنین الگویی با عنوان «الگوی ایرانیـاسلامی»، عمدتاً نوعی «نامگذاری» و فعالیت «زبانیـمعنایی» محسوب میشود و جنبه واقعی آن، چندان برجسته نخواهد بود.
مقاله دوم بخش سوم به گفتوگوی مکتوبی اختصاص دارد که آقای جامهبزرگ، سردبیر نشریه «فرهنگ امروز» در تابستان 1392 به نیت گنجاندن در کتابی که ظاهراً قرار بود دربردارنده دیدگاه شماری از پژوهشگران درباره علوم انسانی باشد، با نگارنده مطرح کرده بود.
سومین مقاله این بخش نیز ناظر به سیاستگذاری در حوزه علوم انسانی و اجتماعی با نگاهی آسیبشناسانه است. این مقاله در قالب گفتوگویی مکتوب توسط «نشریه گفتمان الگو» به بهانه انتشار کتاب «آسیبشناسی نقادانه علوم انسانی و اجتماعی در ایران» انجام شده است. این کتاب، تألیف مشترک نگارنده با همکاری بهاره آروین و دکتر ابراهیمآبادی است که توسط پژوهشکده مطالعات فرهنگی و اجتماعی با همکاری انتشارات طرح نقد در سال 1394 منتشر شده است.
چهارمین مقاله بخش سوم با عنوان «آیا دستیابی به نوآوری، تابع قاعده است؟» نقدی است بر مقالهای که دو همکار دانشگاهی، علی کرمانشاه و آرش موسوی، با عنوان «تغییرات مفهومی در مسیر ظهور رویکرد نظامهای نوآوری» نوشتهاند. نقد نگارنده در «فصلنامه سیاست علم و فناوری»، شماره 18، زمستان 1391، صص 90-79 منتشر شده است. پس از انتشار نقد، نویسنده عهدهدار مکاتبات (دکتر آرش موسوی)، پاسخی به آن داد، که نگارنده در جواب، نکتههایی را به استدلالهای پیشین افزود. این پاسخها نیز در ادامه مقاله ارائه شدهاند.
هدف اصلی مقاله، چنانکه از عنوان آن برمیآید، ارزیابی نقادانه این نکته است که آیا میتوان برای فرایند نوآوری، دستورالعملها و الگوریتمهایی پیشنهاد کرد که با استفاده از آنها بتوان به نوآوری در زمینههای مختلف دست یافت. به این منظور، دیدگاه پاول تاگارد مورد بررسی قرار گرفته است. تاگارد در آثار خود یک منطق پژوهش برای دستیابی به نوآوری و توسعه را بسط داده است و نویسندگان مقاله، دیدگاه وی را مورداستفاده قرار دادهاند. تاگارد از منظر معرفتشناسی طبیعتگرایانه، با تکیه به تاریخ اندیشه و متأثر از دیدگاههای کواین و کوهن، کوشیده است روششناسی مناسبی برای دستیابی به نوآوری و توسعه پیشنهاد کند. استدلال مقاله این است که رویکرد تاگارد، و همه کسان دیگری که میپندارند برای نوآوری میتوان دستورالعمل تجویز کرد، با کاستیهای فراوانی روبهروست و راه بهجایی نمیبرد. نوآوری، تابع قاعده نیست، بلکه در زمره ظرفیت و استعدادهای ظاهرشونده قرار دارد که متناسب با درجه پیچیدگی سیستمهای اجتماعی ـ معرفتی میتواند در آنها ظهور کند؛ بنابراین، مناسبترین راه برای کمک به ظهور این ظرفیت، ایجاد «زیستبوم بهینه نوآوری» است.
آخرین مقاله در مجموعه حاضر، ارزیابی نقادانهای از تحریر چهارم، پیشنویس سند «نقشه جامع علمی کشور» است. این مقاله در «ﻓﺼﻠﻨﺎﻣﻪ ﺗﻮﺳﻌﻪ ﺗﮑﻨﻮﻟﻮژی ﺻﻨﻌﺘﯽ»، ﺷﻤﺎره 14، ﺗﺎﺑﺴﺘﺎن 1389، صص 21-5 منتشر شده است. نقطه عزیمت مقاله، توضیحات مختصری درباره مفاد و مضمون فناوری نرمی است که تولید و تدوین «نقشه راه» نام دارد. پس از آن، تحلیلی در مورد جنبههای مختلف متن سند پیشنویس در دو تراز بحثهای مفهومی و جنبههای شکلی ارائه میشود. در هر قسمت، سعی شده است، پس از ارائه دیدگاههای نقادانه، پیشنهادهایی نیز برای بهبود متن سند مطرح شود.
کتاب «گرهگشایی به شیوه فیلسوفان و مهندسان» با عنوان فرعی مجموعه مقالاتی درباب علم و تکنولوژی و سیاستگذاری به قلم علی پایا با شمارگان هزار و 200 نسخه در 496 صفحه به بهای 25 هزار تومان از سوی انتشارات پژوهشکده مطالعات فرهنگی و اجتماعی منتشر شده است.
نظر شما